پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٢٩٢
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( also carve out ) شغل/کار مناسب برای خودم دست و پا کنم کسب و کار با ثباتی برای خودم ایجاد کنم به شغل و جایگاهی که میخواهم برسم ( also carve out ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سراغ شغل آزاد رفتن خویش فرما شدن مستقل/آزاد کار کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تعدیل نیرو کردن the act of dismissing employees If workers are laid off, they are told by their employers to leave their job, usually because there ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل های پیشنهادی اینجانب: شغل و حقوق تقسیمی شغل و حقوق اشتراکی an arrangement in which two people share the hours of work and the pay of one job

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اواسط دهه 30 سالگی around the age of 35 - 36 as opposed to one's early thirties ( aged roughly 31–34 ) and one's late thirties ( aged roughly around ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اواسط 20 سالگی ( از 23 سال و 4 ماه تا 26 سال و 8 ماه ) The mid - twenties last from 23 years and 4 months to 26 years and 8 months توجه: از 20 تا 3 ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

fetters of ( plural noun ) موانع و محدودیت ها the things that prevent someone from being free SYN constraints something that severely limits you so ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

fetters of ( plural noun ) موانع و محدودیت ها the things that prevent someone from being free SYN constraints something that severely limits you som ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

آقای مجید دوست عزیز که نوشتید "زنبور گاوی" wasp "زنبور زرد" هست زنبور گاوی میشه hornet

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تبدیل به . . . شدن بیرون آمدن از تخم سر از تخم درآوردن to break open so that a young bird, fish, insect, etc. can come out if a young bird, insect e ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

North American English: expectation of life در مورد انسان: امید به زندگی در مورد اشیا: طول عمر the number of years that a person is likely to live; ...

پیشنهاد
٠

تاکسی تلفنی تاکسی بیسیم همون "تاکسی تلفنی/بیسیم" که با آمدن تاکسی های اینترنتی از بین رفتن اما نه به صورت کامل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاکسی تلفنی تاکسی بیسیم همون "تاکسی تلفنی/بیسیم" که با آمدن تاکسی های اینترنتی از بین رفتن اما نه به صورت کامل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

see somebody off something فراری دادن کسی را مجبور به ترک جایی کردن ( با دنبال کسی گذاشتن و یا تهدید کردن ) to force someone to leave a place Briti ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنین see somebody off something فراری دادن کسی را مجبور به ترک جایی کردن ( با دنبال کسی گذاشتن و یا تهدید کردن ) to force someone to leave a plac ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از پس انداز خرج کردن to draw ( upon ) draw on savings spend from savings to use some of an amount of money that you have I had to dip into my sav ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین dip into your pocket dig into your pocket دست توی جیب کردن ( به معنی خرج کردن، پول پرداخت کردن ) to pay for something with your own money ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

همچنین work up an appetite/a thirst/a sweat باز شدن/تحریک شدن اشتها ( پس از فعالیت سخت و یا شدید بدنی/ورزشی ) گرسنه شدن ( پس از فعالیت بدنی/ورزشی ) ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

keep something ↔ up در مورد یادگیری یک زبان: به صورت مستمر تمرین کردن و ادامه دادن to continue to practise a skill so that you do not lose it to cont ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

I find it hard سختمه برام سخته to feel that something's difficult, esp. while trying to do it I’m finding it hard to find time to practise the Frenc ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

اگر با time استفاده شود به معنی "خالی کردن وقت" می باشد. to make something available to be used To become available or no longer devoted to a part ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

غرق فضا ( طبیعت/منظره/محیط/. . . ) شدن از فضای جایی/محیطی/منظره ای/. . . لذت بردن to enjoy a place by watching it or becoming involved in it to enj ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

غرق فضا ( طبیعت/منظره/محیط/. . . ) شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

informal همچنین in a bee line ( beeline ) یک راست ( جایی/سر چیزی رفتن ) صاف ( جایی/سر چیزی رفتن ) to go quickly in a straight direct course to go ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

informal همچنین make a beeline for somebody/something یک راست ( جایی/سر چیزی رفتن ) صاف ( جایی/سر چیزی رفتن ) to go quickly in a straight direct c ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to reach its all time high of به بالاترین حد خود رسیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بالاترن حد رسیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رده/گروه/محدوده سنی the number of people of different ages, who, for example, buy a particular product or are involved in a particular activity the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

صفحه اصلی صفحه آغازین صفحه نخست

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( به شدت ) تنبیه، سرزنش و یا انتقاد کردن informal to punish someone or criticize them severely

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( به شدت ) تنبیه، سرزنش و یا انتقاد کردن to punish someone or criticize them severely

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

file/sue/petition for divorce درخواست طلاق کردن start the legal divorce process

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

file/sue/petition for divorce درخواست طلاق کردن start the legal divorce process

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

راه حلی را ارائه دادن به یک راه حل رسیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Officially known as the International Commission on Financing Global Education Opportunity, the Education Commission is a group of world leaders, pol ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

US: take office پذیرفتن و یا به عهده گرفتن یک سِمت یا شغل رسمی/دولتی، به روی کار آمدن to start an official job begin to work in a position مثال: The ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منتقد صریح

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبانشناسی: مجرای تولید گفتار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٧

تارآوا در زبانشناسی مدرن به جای به کار بردن از "تار های صوتی"، بیشتر از "تارآوا" استفاده می شود. درضمن: تارهای صوتی: vocal cords تارآوا: vocal folds

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تارهای صوتی: vocal cords تارآوا: vocal folds اکنون در زبانشناسی مدرن به جای استفاده از "تارهای صوتی"، بیشتر از "تارآوا" استفاده می شود. درهرصورت هر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به draw criticism

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به draw criticism

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

برانگیختن انتقاد موجب انتقاد شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تبلی/آگهی تلویزیونی Television advertisement an advertisement on television

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این واژ ه در معنی "برگزاری/برپا کردن/ترتیب دادن یک رویداد"، با واژه های زیر استفاده می شود stage a strike/protest/rally/stoppage/demonstration/sit - ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژه "بست نشینی خیابانی" مهجور و دورافتاده است. معادل و واژه ی که امروز استفاده می شود "تحصن" می باشد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

It's time you ( did something ) ( دیگه ) وقتش شده/رسیده You say "It's time you ___" when you're telling someone to do something that you think they ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی وسوسه/هوس عمل کردن وسوسه شدن و عملی را انجام دادن وسوسه شدن و عملی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی غریزه عمل کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وزیر دادگستری