پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٢٨٥
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سوابق تحصیلی و کاری و شایستگی های فردی ( جهت درخواست برای یک شغل یا سمت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچین چیزی نیست I’m going to watch TV. You’ll do nothing of the sort ترجمه اینجانب: می رم تلویزیون ببینم. همچین کاری نمی کنی! I told him nothing of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مواد خوراکی غیر ارگانیک/غیرطبیعی ( مواد خوراکی به دست آمده از طریق کودهای شیمیایی و مواد مصنوعی و حشره کش ها )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در ظاهر شبیه اما در باطن متفاوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خدمات اداری رفاهی ( خدماتی که توسط اداره ها به مردم ارائه می شود ) با توجه به بررسی معانی در فرهنگ های لغت از نظر اینجانب به معنی: "خدمات اداری رفاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

لیمو خارگی و lime به معنی لیموی معمولی که کوچتر است و پوست نازکتری دارد. در رنگ نیز تفاوت دارند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوهان ناخن در هیچ یک از دیشنری های مهم و معرف نوشته نشده "یکبار مصرف" لانگمن: a narrow piece of stiff paper with emery on it, used for shaping your n ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به نقل از . . . ، از زبان کسی نقل کردن در شکل be quoted as saying استفاده می شود مثال: If they're flexible, we're flexible", the official was quoted ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فهرست پر مخاطب ترین برنامه های رادیو و تلویزیون و یا یک شبکه ماهواره ای جدول پر بیننده ترین برنامه های یک شبکه رادیویی و یا تلویزیونی کیمبریج: a li ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وزیر کشور the minister who is responsible for domestic affairs وزارت کشور: home office, ministry of the interior

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهترین هم معنی برای این کلمه sissy هست و به معنی سوسول با توجه به تعریف دیکشنری لانگمن a boy or man who is too gentle and weak, and who is afraid to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متعصب تعصب آمیز افراطی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

از نظر اینجانب در زبان عامیانه و خودمانی: بد و بیراه to launch into a diatribe به معنی " شروع به بد و بیراه گفتن"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با حالتی شیک و متداول طوری که مد هست طوری که قشنگ هست مثال: When he came back his hat was at a jaunty angle and he was smiling ترجمه اینجانب: وقتی که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

to adopt a name/title/language اسم، عنوان و یا یک زبان جدی برای خود خود انتخاب کردن لانگمن: to choose a new name, country, custom etc, especially to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

پرده برداشتن از یک حقیقت، ماجرا، اتفاق و. . . روشن کردن یک حقیقت، ماجرا، اتفاق و . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حسابداری: بدهکار و بستانکار debits ( dr ) record all of the money flowing into an account, while credits ( cr ) record all of the money flowing out ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنداداش لانگمن: your brother’s wife

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

sister - in - law تعریف انگلیسی: your brother’s wife

پیشنهاد
٠

همچنین air your dirty laundry علنا در مورد مسائل خصوصی صحبت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

افراطی و متعصب فردی که اعتقادات و ایده های تعصبی و نامتعارف دارد و حاضر به پذیرفتن و یا گوش دادن به افرادی که اعتقادات و ایده های متفاوتی نسبت به خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

فقط به معنی ترک کردن مکانی با عصبانیت نیست. معنی: با عجله و عصبانیت ( خشم ) که معولا به همراه سر و صدا می باشد وارد مکانی شدن یا از مکانی خارج شدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین convulse with rage etc از شدت خشم و عصبانیت جوش آوردن/منفجر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از خنده روده بر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طبق قانون مطابق مقررات برطبق قوانین و مقررات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنین take someone’s word for it take someone at his or her word به معنی: اعتماد داشتن به حرف کسی پذیرفتن حرف کسی بدون نیاز به تایید و یا تحقیق پذیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک اشتباه یا خطای احمقانه و یا از روی بی حواسی در گفتار یا نوشتار هم معنی: mistake, error, blunder, gaffe

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شاگرد عزیز دردانه معلم شاگرد سوگولی معلم معمولا معنی منفی و ناخوشایندی را تداعی می کند لانگمن: a child who everyone thinks is the teacher’s favourit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

little did somebody know/realize/think etc معادل پیشنهادی اینجانب: فکرش رو هم نمی کرد که . . . یک ذره هم فکر نمی کرد/نمی دونست که . . . مثال از با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همپنین pledge allegiance to

پیشنهاد
١

سوگند وفاداری به پرچم آمریکا که معمولا دانش آموزان در ایالات متحده هرروز صبح قبل از شروع کلاس در مقابل پرچم درحالی که دست راستشان را بر روی قلبشان می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سوگند وفاداری به پرچم آمریکا که معمولا دانش آموزان در ایالات متحده هرروز صبح قبل از شروع کلاس در مقابل پرچم درحالی که دست راستشان را بر روی قلبشان می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین strike gold/oil etc به معنی "اکتشاف یا کشف نفت" کیمبریج: to discover a supply of oil, gas, or gold underground آکسفرد: to discover gold, oil, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین: on the part of someone به معنی: ( چیزی که انجام شده یا اتفاق افتاده باشد ) از جانب، از سوی ویا از طرف کسی تا آنجایی که به شخص خاصی مربوط باش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

دسر بستنی با مغز، میوه و شکلات تلفظ به دو صورت: /ˈsʌndeɪ/, /ˈsʌndi/ که در لهجه آمریکایی و بریتانیایی فرقی نداره و هردو استفاده می شود ابتدا به تعاری ...

پیشنهاد
١

treat somebody/yourself ( to something ) به معنی کسی را جایی مهمان کردن که آن مکان خیلی دوست دارد و یا اینکه فردی چیزی را برای خودش می خرد که آن را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همچنین sow one's wild oats ( در جوانی ) عیش و عشرت کردن در ایام جوانی عیاشی و هرزگی کردن ( و سپس عیال وار شدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

If time elapses, it goes past در اینجا goes past به معنی گذشتن و سپری شدن هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جناب فرزاد ک پ عزیز در حالت Noun احتمالا اشتباه تایپی بوده لطفا تصحیح کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودمانی/غیررسمی: Santa انگلیسی بریتانیایی: Father Christmas انگلیسی آمریکایی Kris Kringle لانگمن: an imaginary old man with red clothes and a long w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

the Salvation Army ( UK informal the Sally Army, also SA ) از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد: سپاه رستگاری یک مذهب مسیحی و سازمان خیریه بین المللی است که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقبت از بیمار در طول شب ( شب مراقبتی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از نگرانی در هول و ولا بودن از نگرانی دل آشوب و بلاتکلیف بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

( معمولا در مورد گروه جست و جو ) از یک نقطه شروع به حرکت در جهت های مختلف کردن در یک منطقه برای گشتن به دنبال چیزی یا کسی که گم یا مفقود شده پخش شدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

از نظر اینجانب دو معادل در زبان فارسی برای این اصطلاح وجود داره: 1 - بار خود را بستن ( خودمانی: طرف بار خودش رو بسته ) 2 - به نان و نوایی رسیدن ( از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اعلام عمومی کردن ( از طریق رادیو یا تلویزون ) ، پخش کردن، منتشر کردن معمولا این اتفاق در رسانه های محلی امریکایی بیشتر دیده میشه که مثلا یک بچه گم می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فیلم ترسناک آشغال/به درد نخور/درپیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نفس شبیه آه کشیدن بخاطر تعجب و نگرانی و یا شوک تعریف کیمبریج: to take a short, quick breath through the mouth, especially because of surprise, pain, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

آدم بد دل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حاکی از وقوع چیز ناخوشایند خبر از چیزی دادن خبردادن از impending imminent وبستر: indicating or suggesting the approach of possible trouble or danger