پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٢٨٩
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خبر ( معمولا ناخوشایند، بد و ناراحت کننده ) را به کسی دادن توجه: با breaking news فرق دارد چهار معنی دارد ( theidioms. com ) که معمولا در دو حالت بی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

معنی دقیق: سرقت از منزل ( و یا ساختمان تجاری ) SYNONYM: housebreaking

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرقت از منزل burglary

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه مودبانه به معنی "از دنیا رفتن" بجای استفاده از واژه "مردن die" pass on حُسن تعبیر و یا نیک واژه ای است بجای استفاده از واژه "مردن die" euphemis ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ادعا/اظهار/ابراز بی اطلاعی یا بی خبری کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

protest/maintain your innocence اصرار بر بی گناهی داشتن ( بارها و بارها ) تاکید بر بی گناهی کردن ( به صورت مکرر ) say repeatedly that you are not ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انتقال دانش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به صورت رسمی مرگ کسی را اعلام کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

phrase: همچنین get across ( to somebody ) | get something across ( to somebody ) یه جورایی "شیرفهم کردن" موفق به فهماندن و یا انتقال یک مطلب/ایده/پ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

collocation شرح دادن If you give an account of something that has happened, you describe it گزارش/شرح دادن ( کتبی و یا شفاهی ) a written or spoken ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کودکان کمتربرخوردار کودکان محروم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین tell your fortune طالع کسی را دیدن فال کسی را گرفتن to tell someone what will happen to them in the future by looking at their hands, using ca ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به tell someones’s fortune

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به tell someones’s fortune

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به tell someones’s fortune

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چرت و پرت گفتن بی معنی/منطق حرف زدن حرف های نامشخص زدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

همون "مِن مِن کردن" هست در زبان عامیانه

پیشنهاد
١

همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...

پیشنهاد
٠

همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . . اینطور شایعه شده که . . . داره دهن به دهن میشه که . . . همچنین hear ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . . اینطور شایعه شده که . . . داره دهن به دهن میشه که . . .

پیشنهاد
٠

همچنین hurl abuse/insults/accusations etc ( at somebody ) کسی را با پرخاش و عصبانیت ( مورد ) آماج اتهام قرار دادن کسی را با داد و بیداد مورد اتهام ق ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین hurl abuse/insults/accusations etc ( at somebody ) کسی را با پرخاش و عصبانیت ( مورد ) آماج توهین و فحاشی قرار دادن کسی را با داد و بیداد مورد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قبایل کوچ نشین/بادیه نشین/کوچ گرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بادیه نشینان قبایل کوچ نشین قبایل کوچ گرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین damnit و dammit not polite, very informal old - fashioned dammit

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

old - fashioned not polite, very informal همچنین damnit و damn it "a way of spelling "damn it

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به I can tell you مراجعه شود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به i can tell you مراجعه شود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همون" ببین" خودمون هست. ( ببین: میخوام بهت بگم ) I tell you, this burger might be the best I've ever had ترجمه اینجانب: ببین، شاید این بهترین همبرگر ...

پیشنهاد
٠

به to be in the interests of someone مراجعه شود

پیشنهاد
٠

به نفع کسی بودن British English to be to the advantage of somebody This compromise would be in the interests of the fishing industry ترجمه اینجانب: ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمایلی ندارم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل ازدواج نبودن ( شخص ) که قصد ازدواج نداشتن ازدواجی نبودن ( فلانی ازدواجی نیست، دوست نداره ازدواج کنه ) not the type of person who wants to get ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل ازدواج نبودن ( شخص ) که قصد ازدواج نداشتن ازدواجی نبودن ( فلانی ازدواجی نیست، دوست نداره ازدواج کنه ) not the type of person who wants to get ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل ازدواج ازدواجی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سواستفاده ی پلیس از قدرت و اختیاراتش In most cases, the police do what they have been hired to do – to protect and serve the public. But sometimes p ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین a nomadic life زندگی آواره، زندگی خانه بدوشی، زندگی بی سر و سامان هم معنی: nomadic lifestyle, nomadic way of life, itinerant lifestyle

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین a nomadic existence زندگی آواره، زندگی خانه بدوشی، زندگی بی سر و سامان هم معنی: nomadic lifestyle, nomadic way of life, itinerant lifestyle

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun phrase رسمی: فردی بدون عیوب اخلاقی a person who has no moral faults someone who is perfect or is extremely brave, good etc – often used humorou ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دراومدن/آزاد شدن از زندادن یا یک موقعیت خطرناک to get free from a dangerous or confining situation Getting out of prison

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به: on its merits

پیشنهاد
٠

همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و مل ...

پیشنهاد
٠

همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انگلیسی بریتانیایی: /əsˈtɑːnə/ انگلیسی آمریکایی /�sˈtɑːnə/

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل انگلیسی آمریکایی American English: to make a profit

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

informal rustle something up ( for somebody ) ( بدون تدارک از قبل ) آماده کردن فوری خوراک و یا غذا با چیزهایی که دم دست هست یک جورایی شبیه "حاضری" ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

British English همچنین lodge a complaint/protest/appeal etc به صورت رسمی و قانونی شکایت/اعتراض/درخواست کردن to make a formal or official complaint, p ...