پیشنهادهای میثم نبی پور (٧٤٧)
یک جایزه معتبر/پر افتخار
اعطای یک جایزه و یا مدال افتخار
ریاست یک برنامه، رویداد و یا فعالیت ( معمولا مهم ) را بر عهده داشتن بر یک برنامه و یا فعالیت نظارت داشتن to be in charge of a meeting, trial, etc. o ...
در مورد کشتی: وارد عرشه شدن، بر روی عرشه آمدن
( معمولا به صورت استمراری ) : درحال انجام خدمت/وظیفه مثال:Some months later Dorie Miller was serving on an aircraft carrier when . . . ترجمه اینجان ...
دوست عزیز آقای "حسین کتابدار"، بالاترین درجه در نیروی دریایی fleet admiral هست که معادل آن در نیروی دریایی ایران، " دریابُد" هست.
همچنین a compensation claim ادعای غرامت/خسارت
تصویر اندازه پاسپورت
to attach or fasten ضمیمه کردن، پیوستن، اضافه نمودن، چسباندن
غیررسمی ( خودمانی ) : کاملا به روز as recent as possible We use this expression to say something is completely modern or informed about everything
do/take a degree in something گذراندن یک رشته در دانشگاه در حال گرفتن مدرک . . . ( داره/دارم مدرک . . . می گیره/می گیرم ) در حال خواندن رشته . . . ( ...
do/take a degree in something گذراندن یک رشته در دانشگاه در حال گرفتن مدرک . . . درس خواندن برای گرفتن یک مدرک دانشگاهی study for a degree a cours ...
( تخصصی ) جامعه شناسی: ( به طور سنتی و مرسوم ) خانواده به عنوان یک واحد/گروه اجتماعی a social group traditionally consisting of parents and children ...
لابی لابی در فرودگاه و یا پایانه قطار و اتوبوس برای کسانی که به دیدار مسافر ( ان ) می روند a waiting area for people meeting passengers
خیلی خسته و کسل very/extremely/utterly bored Extremely bored to the point of distraction, frustration, or irritation معادل: bored stupid
خودمانی و غیر رسمی: بسیار کسل و بی حوصله very/extremely/utterly bored
رسمی: پیاده شدن از یک وسیله نقیه to step out of a vehicle after a journey to get out of a vehicle, especially a train or bus to get out of a bus, a t ...
not have the foggiest ( idea/notion ) idiom, spoken, informal اصلا ندانستن، کاملا بی اطلاع بودن to not know at all هم معنی: not have the faintest id ...
درخواست تمدید ( مثلا برای ویزا )
معامله اسلحه
مقامات مسئول مسئولان امر اشخاص در تصدی
مقام مسئول مسئول امر شخص در تصدی
( of a person's speech ) using few words using few words; expressing much in few words; concise using only a few words to say something OPP verbose ک ...
In/within the space of در عرض کمتر از . . . ظرف مدت . . . before the end of ( a stated time ) : in ( a stated time ) or less During a certain peri ...
ذهن خود را معطوف به چیزی کردن ذهن خود را متوجه چیزی کردن To apply one's attention, focus, and effort to something to direct one's attention to : to w ...
مطالعه ی علمی رسانه های جمعی ( به عنوان یک رشته ی دانشگاهی ) the study of the mass media as an academic subject Media Studies encompasses the acade ...
آقای سعید اشتباه اعلام کردید Grab a seat غیر رسمی تر از have a seat و یا take a seat هست. لطفا به لینکی که گذاشتم مراجعه کنید "Grab a seat, at least ...
مبلغ ناچیز مبلغ نسبتا کم
trundle someone past trundle ( something ) adv. /prep ( با وسیله ی چرخدار ) به سفر بردن/به گردش بردن شخص یا اشخاصی را با یک وسیله ( مانند اتوبوس، م ...
trundle someone past trundle ( something ) adv. /prep ( با وسیله ی چرخدار ) به سفر بردن/به گردش بردن شخص یا اشخاصی را با یک وسیله ( مانند اتوبوس، م ...
A double - decker or a double - decker bus a bus with two levels → single - decker
ناخوشایند بودن/لذت بخش نبودن a very unpleasant experience or situation مثال: Life is not exactly a barrel of laughs at the moment ترجمه اینجانب: در ...
مایه خنده ( فلانی مایه خندس ) شخص یا چیزی که مایه خنده هست و یا خیلی با مزه و خنده دار هست و یا لذت بخش می باشد idiom, informal a source of fun or ...
محل یا مکان بدون خودرو where no cars are allowed مثال: They are thinking of making the center of the city car - free ترجمه اینجانب: دارند به این موضو ...
free of charge بدون هزینه مجانی، رایگان
همون "ژانگولر/جانگولر" خودمون
همچنین simultaneous interpretation
simultaneous translation ترجمه همزمان
( also less commonly lissom ) literary ( of somebody’s body ) thin and attractive a body that is lissom is thin and graceful SYN lithe attractively ...
داشتن استعداد ذاتی برای کاری یا چیزی داشتن توانایی خاصی برای چیزی a natural ability SYN talent a special ability to do something
پشت سر گذاشتن یک اتفاق مهم در زندگی
به شرط موفقیت آمیز بودن نتایج
در انتهای در پایان the end or final part of something the end of a meeting, a speech, a performance, etc the last part of something
ساخت/تولید و یا فروش غیرقانونی made or sold illegally
فرشته ی شانش و اقبال به کسی روی کردن/آوردن شانش و اقبال در خانه کسی را زدن روی کردن اقبال به کسی
موجی از حجمی از
ماشین ضدگلوله
زورمند، قوی، نیرومند
خرده اطلاعات اندک اطلاعات اطلاعات اندک ( اما به درد بخور و جالب ) خبر جزیی
سطل زباله/آشغال