پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٢٩٤
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک جایزه معتبر/پر افتخار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعطای یک جایزه و یا مدال افتخار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریاست یک برنامه، رویداد و یا فعالیت ( معمولا مهم ) را بر عهده داشتن بر یک برنامه و یا فعالیت نظارت داشتن to be in charge of a meeting, trial, etc. o ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مورد کشتی: وارد عرشه شدن، بر روی عرشه آمدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( معمولا به صورت استمراری ) : درحال انجام خدمت/وظیفه مثال:Some months later Dorie Miller was serving on an aircraft carrier when . . . ترجمه اینجان ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست عزیز آقای "حسین کتابدار"، بالاترین درجه در نیروی دریایی fleet admiral هست که معادل آن در نیروی دریایی ایران، " دریابُد" هست.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین a compensation claim ادعای غرامت/خسارت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصویر اندازه پاسپورت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

to attach or fasten ضمیمه کردن، پیوستن، اضافه نمودن، چسباندن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیررسمی ( خودمانی ) : کاملا به روز as recent as possible We use this expression to say something is completely modern or informed about everything

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

do/take a degree in something گذراندن یک رشته در دانشگاه در حال گرفتن مدرک . . . ( داره/دارم مدرک . . . می گیره/می گیرم ) در حال خواندن رشته . . . ( ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

do/take a degree in something گذراندن یک رشته در دانشگاه در حال گرفتن مدرک . . . درس خواندن برای گرفتن یک مدرک دانشگاهی study for a degree a cours ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

( تخصصی ) جامعه شناسی: ( به طور سنتی و مرسوم ) خانواده به عنوان یک واحد/گروه اجتماعی a social group traditionally consisting of parents and children ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لابی لابی در فرودگاه و یا پایانه قطار و اتوبوس برای کسانی که به دیدار مسافر ( ان ) می روند a waiting area for people meeting passengers

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی خسته و کسل very/extremely/utterly bored Extremely bored to the point of distraction, frustration, or irritation معادل: bored stupid

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودمانی و غیر رسمی: بسیار کسل و بی حوصله very/extremely/utterly bored

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رسمی: پیاده شدن از یک وسیله نقیه to step out of a vehicle after a journey to get out of a vehicle, especially a train or bus to get out of a bus, a t ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

not have the foggiest ( idea/notion ) idiom, spoken, informal اصلا ندانستن، کاملا بی اطلاع بودن to not know at all هم معنی: not have the faintest id ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخواست تمدید ( مثلا برای ویزا )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معامله اسلحه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقامات مسئول مسئولان امر اشخاص در تصدی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقام مسئول مسئول امر شخص در تصدی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( of a person's speech ) using few words using few words; expressing much in few words; concise using only a few words to say something OPP verbose ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

In/within the space of در عرض کمتر از . . . ظرف مدت . . . before the end of ( a stated time ) : in ( a stated time ) or less During a certain peri ...

پیشنهاد
١

ذهن خود را معطوف به چیزی کردن ذهن خود را متوجه چیزی کردن To apply one's attention, focus, and effort to something to direct one's attention to : to w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مطالعه ی علمی رسانه های جمعی ( به عنوان یک رشته ی دانشگاهی ) the study of the mass media as an academic subject Media Studies encompasses the acade ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آقای سعید اشتباه اعلام کردید Grab a seat غیر رسمی تر از have a seat و یا take a seat هست. لطفا به لینکی که گذاشتم مراجعه کنید "Grab a seat, at least ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مبلغ ناچیز مبلغ نسبتا کم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

trundle someone past trundle ( something ) adv. /prep ( با وسیله ی چرخدار ) به سفر بردن/به گردش بردن شخص یا اشخاصی را با یک وسیله ( مانند اتوبوس، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

trundle someone past trundle ( something ) adv. /prep ( با وسیله ی چرخدار ) به سفر بردن/به گردش بردن شخص یا اشخاصی را با یک وسیله ( مانند اتوبوس، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A double - decker or a double - decker bus a bus with two levels → single - decker

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخوشایند بودن/لذت بخش نبودن a very unpleasant experience or situation مثال: Life is not exactly a barrel of laughs at the moment ترجمه اینجانب: در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مایه خنده ( فلانی مایه خندس ) شخص یا چیزی که مایه خنده هست و یا خیلی با مزه و خنده دار هست و یا لذت بخش می باشد idiom, informal a source of fun or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محل یا مکان بدون خودرو where no cars are allowed مثال: They are thinking of making the center of the city car - free ترجمه اینجانب: دارند به این موضو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

free of charge بدون هزینه مجانی، رایگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همون "ژانگولر/جانگولر" خودمون

پیشنهاد
٠

همچنین simultaneous interpretation

پیشنهاد
٠

simultaneous translation ترجمه همزمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( also less commonly lissom ) literary ( of somebody’s body ) thin and attractive a body that is lissom is thin and graceful SYN lithe attractively ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

داشتن استعداد ذاتی برای کاری یا چیزی داشتن توانایی خاصی برای چیزی a natural ability SYN talent a special ability to do something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت سر گذاشتن یک اتفاق مهم در زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به شرط موفقیت آمیز بودن نتایج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در انتهای در پایان the end or final part of something the end of a meeting, a speech, a performance, etc the last part of something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساخت/تولید و یا فروش غیرقانونی made or sold illegally

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرشته ی شانش و اقبال به کسی روی کردن/آوردن شانش و اقبال در خانه کسی را زدن روی کردن اقبال به کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

موجی از حجمی از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماشین ضدگلوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زورمند، قوی، نیرومند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرده اطلاعات اندک اطلاعات اطلاعات اندک ( اما به درد بخور و جالب ) خبر جزیی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سطل زباله/آشغال