پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٤٧)

بازدید
٢٨٤
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

British English همچنین lodge a complaint/protest/appeal etc به صورت رسمی و قانونی شکایت/اعتراض/درخواست کردن to make a formal or official complaint, p ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین: make ( somebody ) an offer ( for/on something ) پیشنهاد قیمت دادن برای چیزی ( مخصوصا خرید خانه ) offer a particular amount of money for som ...

پیشنهاد
٠

همچنین make the acquaintance of somebody رسمی to meet somebody for the first time When you make someone's acquaintance, you meet them for the first ...

پیشنهاد
٠

به make someone's acquaintance مراجعه شود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom موفق به فرار شدن to succeed in escaping مثال: He made his escape before dawn ترجمه اینجانب: موفق شد که قبل از طلوع آفتاب فرار کند ( خیلی خودمون ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل های انگلیسی: make a proposal make an offer

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فائق آمدن بر مشکلات/احساسات غلبه کردن بر مشکلات/احساسات to successfully control a feeling or problem that prevents you from achieving something to s ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به باد ناسزا گرفتن to strongly criticize something or someone ( formal ) to criticize somebody/something strongly

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ظاهرنما، زرق و برق دار، پر جلوه excessively showy something that is ostentatious looks very expensive and is designed to make people think that its ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از نظر اینجانب به معنی امور/اقدامات جنایی It's a program that enforces the nation's laws by investigating cases, collecting evidence, conducting for ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به ثبات رسیدن a period during which there are no large changes To reach a point where gradual progress is no longer possible and stagnation is likely

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوست گرامی جناب "بهمن" با درورد خدمت شما. تلفظ این واژه به انگلیسی"سایکالوُجی" می باشد: /saɪˈkɒlədʒi/ /saɪˈkɑːlədʒi/ که از گذشته به اشتباه "پسیکولو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

با درورد. تلفظ این واژه به انگلیسی"سایکالوُجی" می باشد: /saɪˈkɒlədʒi/ /saɪˈkɑːlədʒi/ که از گذشته به اشتباه "پسیکولوژی" هم نوشته و تلفظ شده ( غلط مصط ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( UK gynaecologist ) متخصص زنان و زایمان a doctor who studies and treats the medical conditions and diseases of women, especially those connected wi ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

( North American English gynecologist ) متخصص زنان و زایمان a doctor who studies and treats the medical conditions and diseases of women, especially ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین poof [British, informal, taboo, offensive] Poofter is an insulting word for a gay man a very offensive word for a homosexual man an extremely ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

a fair shake get/give somebody a fair shake give somebody/get ) a fair go ) خودمانی/غیر رسمی: با کسی عادلانه رفتار کردن رفتار منصفانه کردن to get o ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرص/کپسول انرژی زا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( بریتانیا ) مسئول پارلمان اسکاتلند و یا مجلس ولز 2. ( ایلالت متحده ) مسئول حوزه رای گیری 3. ( ایلالت متحده ) ریاست یکی از دو مجلس

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

play havoc with sth/wreak havoc on sth باعث هرج و مرج شدن و یا مشکلاتی را به وجود آوردن خرابی به بار آوردن To play havoc is to cause chaos or destru ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنا به درخواست تجدید نظر بر اساس درخواست تجدید نظر

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گفته می شود که . . . ادعا می شود که . . . بنا به گفته ی . . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تاحدودی بر اساس . . . to develop ( something, such as a play or novel ) from something else ( such as a story or a person's life ) in a way that man ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

کاملا واضح، باوقاحت اشکار ( در مواردی به کار می رود که گمان می شود چیزهایی بد و ناخوشایند می باشد ) مثال: It was blatantly obvious that she was tell ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدرک قاطع/غیر قابل انکار

پیشنهاد
٠

. . . قتل غیرعمد به سبب غفلت

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حکم حبس تعزیری Custodial sentences are reserved for the most serious offences and are imposed when the offence committed is “so serious that neither ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محکوم به انجام خدمات اجتماعی رایگان نوعی از محکومیت که فرد مجرم باید به عنوان مجازات و به صورت مجانی، نوعی خدمت اجتماعی را انجام دهد. این محکومیت مم ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین hit the rocks To encounter an especially difficult, troubled, or low point, as in a relationship or some pursuit We'd been great friends for n ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

عبارت صحیح تر این می باشد: jump/leap to the conclusion that همچنین jump/leap to conclusions نیز استفاده می شود زود قضاوت کردن پیش داوری کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عصبانی، خشمگین هم معنی: furious angry mad ( informal ) raging boiling fuming infuriated incensed enraged maddened pissed off ( taboo, slang ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با خطر مواجه شدن همچنین: run into difficulties/problems/trouble/debt به مشکل برخوردن دچار مشکل/گرفتاری/دردسر شدن دچار قرض و بدهی شدن، قرض و بدهی بالا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همچنین: run into difficulties/problems/trouble/debt/danger به مشکل برخوردن دچار مشکل/گرفتاری شدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موضوع های مهم و جدی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موضوع های مهم و جدی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

weighty tome کتاب سنگین از نظر موضوع و محتوا کتاب با بار محتوایی سنگین

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

رهبری یک پژوهش/طرح تیمی را بر عهده داشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

informal پول دادن خرج را دادن هزینه را دادن to be responsible for paying the cost of something to pay for something, especially something expensive ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

face ( up the ) facts to admit that something is true If you face the truth or face the facts, you accept that something is true To accept or confr ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

to exhibit a rash/spots در آوردن جوش جوش زدن/درآوردن بیرون ریختن دانه از بدن ( معمولا در اثر بیماری یا حساسیت )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

exhibiting a rash/spots در آوردن جوش جوش زدن/درآوردن بیرون ریختن دانه از بدن ( معمولا در اثر بیماری یا حساسیت )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فشار خون بالا

پیشنهاد
٠

میزان/سطح بالای قند خون

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

unhappy or sad DEPRESSED, DEJECTED unhappy; unable to feel excited or energetic about anything If you are feeling down, you are feeling unhappy or de ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنین get off به خواب رفتن ( اینکه کسی بتونه بخوابه ) get some sleep get to sleep If you get off, or get off to sleep, you succeed in falling asle ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوش زدن come out in spots/a rash etc if you come out in spots etc, spots appear on your body If you come out in something, such as spots, they appea ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوش زدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چند روز به صورت عامیانه: یکی دو روز هم گفته میشه مثال: for the last couple of days در این چند روز اخیر/گذشته توی این یکی دو روز گذشته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به این نتیجه/فهم/باور رسیدن مواجه شدن با چیزی ( ایده، موضوع و . . . ) و پذیرفتن آن to arrive at ( a certain state ) To confront and deal with or acc ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

صلح پایدار