پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٧٢٩)

بازدید
١,٢٦٦
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Duende /dʊˈɛndeɪ/ ( n - mass ) – meaning: a quality of passion and inspiration ( esp associated with flamenco ) . حالتی از شور و الهام ( به خصوص برخ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Hellion /ˈhɛljən/ Also called a heller ( n - US, informal ) a rough or rowdy person, esp a child; troublemaker ( New Oxford American Dictionary ) یک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

همینطور که از پیشنهادات دوستان مشخص است، این کلمه که فعل لازم است دارای دو معناست. در دیکشنری زیر هر دو معنا با مثال داده شده است. با آوردن هر دو تعر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

این کلمه هم اسم است و هم فعل. در دیکشنری زیر یک تعریف برای نقش اسمی آن و سه تعریف برای نقش فعلی آن وجود دارد. تعاریف همراه با مثال ها از دیکشنری های ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

dress or behave in a sexually provocative way; to show your body in a confident and sexual manner. ( New Oxford American Dictionary ) پوشش یا رفتار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Surplice /ˈsɜːplɪs/ ( n ) – meaning a loose wide - sleeved liturgical vestment of linen, reaching to the knees, worn over the cassock by members of t ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Unguinous /ˈʌŋɡwɪnəs/ ( adj - obsolete ) - meaning: fatty; greasy; oily. چرب؛ روغنی؛ چرب و چیلی؛ پر روغن. Example 1: 👇 The lotion feels more ungui ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

come out smelling of roses ( also come up smelling like roses or come out smelling like a rose ) meaning: emerge from a difficult situation with one' ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بر طبق دیکشنری زیر، این کلمه هم نقش اسم و هم فعل را ایفا می کند. ابتدا تعریف مربوط به اسم و سپس تعریف مربوط به فعل همراه با مثال های از دیکشنری و یک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه بر طبق دیکشنری زیر هم نقش دستوری اسم و هم صفت را ایفا می کند. ابتدا دو تعریف لغت در نقش اسم و سپس تعریف آن در نقش صفت همراه با مثال ها داده ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

زبان باز؛ متملق؛ چاچول باز؛ مداهنه گر؛ زبان به مزد؛ چرب گفتار؛ شیرین سخن؛ سخن فریب Example 1: 👇 a glib sales executive یک مدیر فروش زبان باز ( شیرین ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

کم و بیش؛ نزدیک به؛ حدوداً؛ بطور تقریبی؛ نسبتاً؛ قریب به صحت؛ بگی نگی؛ یه جورایی Example 1: 👇 He can do just about anything. اون تقریباً می تونه هر ...

پیشنهاد
١

Haul ( one ) down to ( some place ) – meaning: to compel or force one to go to some location, especially in order to face an authority figure. وادار ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

a symbol that is used in printing, in mathematics and, commonly, on a telephone keypad; it consists of two horizontal lines, one above the other, wit ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

برای این لغت که صفت هست، چهار تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که یکی از آنها خاصِ انگلیسی بریتانیایی است و یکی دیگر در آمریکای شمالی بکار می رود: New ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بگی نگی؛ میشه گفت؛ اگه خدا قبول کنه؛ ریا نباشه؛ همچین؛ یه جورایی؛ به قولی؛ اینطور میگن؛ به تعبیری Example 1: 👇 He's not here, so in a manner of spea ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Carper /kɑː ( r ) pə ( r ) / – meaning someone who constantly criticizes in a petty way. ( Collins Dictionary ) کسی که مدام به شیوه ای تنگ نظرانه ان ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

( Show ) a flash of something A flash of something– meaning: a sudden or brief manifestation or occurrence of something. تجلی یا وقوع ناگهانی یا کو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

این عبارت، یک عبارت اسمی است که برای آن در دیکشنری وبستر دو تعریف داده شده است که هم پوشانی با معانی فارسی پیشنهاد شده توسط دوستان دارد. تعاریف مورد ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Campari /kɑmˈpɑri/ ( n ) – meaning: an Italian aperitif, often mixed with soda water as a drink characterized by its dark red color and bitter flavor ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این کلمه اسم است و در دیکشنری زیر دو معنا برای آن ذکر شده است: 1. nearness in place or time. نزدیکی از نظر زمانی و مکانی Example1:👇 He kept his dis ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

be of one’s specialized sphere of knowledge, skill, responsibility or activity. مربوط به حوزه ی تخصصی دانش، مهارت، مسئولیت و یا فعالیت یک فرد. Exam ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

این کلمه در نقش دستوری فعل بکار می رود و در دیکشنری زیر برای آن سه تعریف وجود دارد. دو تعریف بعنوان فعل متعدّی و یک تعریف بعنوان فعل لازم. تعاریف مور ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Period piece /ˈpɪriəd ˌpiːs/ ( n ) – meaning: an object, a piece of music, a play, etc, valued for its quality of evoking a particular historical pe ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

این کلمه هم فعل است و هم اسم. در دیکشنری زیر مجموعآً شش تعریف برای این لغت وجود دارد. دو تعریف مربوط است به نقش دستوری فعل و چهار تعریف دیگر مربوط به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به زانو درآمدن؛ ناکام ماندن؛ از پای درآمدن؛ آشکارا مغلوب شدن؛ خوار شدن Example 1: 👇 We might fall flat on our faces and end up bankrupt. ممکنه به ز ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Born to/in the purple – meaning: a category of members of royal families born during the reign of their parent. This notion was later loosely expande ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

to wait expectantly or anxiously. با عصبانیت و اضطراب انتظار کشیدن؛ از اضطراب یا هیجان نفس را حبس کردن یا بند آمدن نفس Example 1: 👇 The election wa ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

In someone’s or something’s wake – meaning: used to say what is left behind by someone or something. آنچه از کسی یا چیزی بجا می ماند؛ آنچه که در مور ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

نشر اکاذیب؛ دروغ بستن؛ نسبت ناروا؛ دروغ زنی؛ ایجاد بد نامی؛ انگ زنی؛ شاخچه بستن؛ پاپوش؛ چفته؛ اَغرامه Example 1: 👇 She sued them for libel over th ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در دیکشنری زیر سه تعریف برای این لغت داده شده است که در راستای پیشنهادات دوستان است. این سه تعریف همراه با مثال های مربوطه از دیکشنری و خارج از دیکشن ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه که صفت است در دیکشنری زیر دو تعریف دارد: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. given to tricks; playful; prankish. بازیگوش؛ شوخ و شنگ؛ چاچو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Prankish /ˈpr�ŋkɪʃ/ ( adj ) – meaning: showing a fondness for practical jokes or mischievous acts, esp one in which something is done rather than sai ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بر طبق دیکشنری زیر این کلمه دارای دو تعریف است. معنی اول مربوط به حیوانات بخصوص اسب ها است و گاهی به شکل تمثیلی، مجازی یا استعاری ( figurative ) نیز ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه هم بعنوان اسم و هم به شکل فعل بکار می رود. با استفاده از دیکشنری زیر، معانی آن و مثال هایی از خود دیکشنری و خارج از آن آورده می شود: New Oxf ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Beholden /bɪˈhəʊldən/ ( adj - predicative ) – meaning indebted; obliged; under a moral obligation. ( Collins Dictionary ) بدهکار ( هم از نظر اخلاقی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

B�te noire /beɪt ˈnwɑː/ ( n - plural b�tes noires /beɪt ˈnwɑː/ ) – meaning: a person or thing that one particularly dislikes. This phrase, French for ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Being slow/quick on the uptake – meaning If someone is quick/slow on the uptake, they understand things easily/with difficulty. ( Cambridge Dictionar ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Pinfeather /ˈpɪnˌfɛ�ər/ – meaning: a developing feather on a bird. This feather can grow as a new feather during the bird's infancy or grow to replac ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Save someone’s ( own ) skin – meaning save oneself from something dangerous or unpleasant; to rescue one from failure or disaster. ( Collins Dictiona ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Shenanigans /ʃɪˈn�nɪɡən/ – meaning secret or dishonest activity or maneuvering ( Collins Dictionary ) فعالیت یا تلاش مخفیانه ی غیر صادقانه یا غیر اخ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Doing the town is an idiom, meaning going to lots of fun places in the city like bars and nightclubs. رفتن به بسیاری از مکان های سرگرم کننده در شهر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Know for a fact – meaning: If you say that you know something for a fact, you are emphasizing that you are completely certain that it is true. بی شک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

a serious or impassive facial expression that conceals one's true feelings about something, especially a desire to laugh ( Collins Dictionary ) حالت ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

( چیزی یا کاری که اگه در موردش گفته شود ) مزه اش می رود و یا لطفش را از دست می دهد و یا همانطور که دوستان پیشنهاد داده اند لو می رود. Example 1: 👇 ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

A fat lot of good/help/use ( informal ) – meaning: saying rudely that it is no good or no help at all; not at all useful or helpful. زمانی از این عب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

roguish or droll humor; jest or joke ( Dictionary. Com ) شوخی؛ بذله گویی؛ مزاح؛ با مزگی مضحک Example 1: 👇 the waggery of Shakespeare's clowns. بذل ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Bric - a - brac /ˈbrɪkəˌbr�k/ ( n ) – meaning: miscellaneous small objects, esp furniture and curios, kept because they are ornamental or rare. ( Col ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

a wig or hairpiece worn, esp by men, to cover a bald or balding place. ( Collins Dictionary ) موی مصنوعی، پوستیژ یا کلاه گیس که مخصوصاً توسط مردان ب ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

1. the nipple, teat, udder, or breast of a female mammal. ( Collins Dictionary ) نوک پستان، ممه، پستان یا سینه یک پستاندار ماده. Example: 👇 Sports ...