پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٧٦٤)

بازدید
١,٨٥١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیزار کردن؛ ایجاد تنفر نسبت به کسی یا چیزی کردن CAROL: Let’s get drunk before they get here. Let’s be really disgusting hosts. See if we can gross ou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زیاده گویی کردن بدون ارائه شواهد و مدارک؛ مطنطن و قلنبه حرف زدن Examples: 👇 During the political debate, the candidate continued to bloviate about h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنی دوم و یا زمانی که این کلمه در نقش اسم بکار می رود: راهپیماییِ طولانی یا خسته کننده A long or tiring walk; trudge. For example: It’s rather a lon ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر برنامه یا رویدادی که شامل دو آیتم یا ترکیب دو موضوع است برای مثال “Split” is a full - length comedy by Michael Weller. It consists of two one - ac ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی دوم: هر کتابی که قبل از سال ۱۵۰۱ چاپ شده است. Any book printed before 1501. For example: The collection also contains several volumes of incuna ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

have as much work as one can do ( New Oxford American Dictionary ) یک خروار کار داشتن Example: 👇 JESSIE: ( talking about death ) You don’t know whe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمد فروزانی ( مسئولیت کاری ) به عهده کسی بودن؛ ( کوتاهی در کاری یا در انجام کاری ) روی دوش کسی بودن The burden of proof is on his shoulders. / The ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محمد فروزانی The second sense of the word in Collins Dictionary: any huge or powerful thing: It’s a leviathan of a book. عظیم الجثه و قدرتمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محمد فروزانی برنامه ها و اهداف متفاوت داشتن If that job application doesn't work out I've got a couple more irons in the fire. ( Google ) GAEV: I th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محمد فروزانی سومین معنای این لغت در دیکشنری: The ordnance: a department of an army or government dealing with military supplies بخشی از ارتش یا دولت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محمد فروزانی 2. ( of behaviour, esp humour ) typical of that found in a male changing room; crude معنی دوم این کلمه: صحبت های رختکنی؛ حرفهای زمخت و و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محمد فروزانی قاطی شدن با هم تا جایی که یکی بر دیگری تأثیر گذارد. - Her crude manners have rubbed off on you - WATERS ( showing the pictures of his ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

محمد فروزانی ۱ - محاصره کردن؛ در تله انداختن The French fleet was bottled up in Le Havre. ۲ - فرو خوردن احساسات؛ کنترل داشتن بر احساست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خفه خون گرفتن؛ زبان به کام گرفتن؛ سکوت اختیار کردن Example 1: 👇 If anybody asks you, just dummy up. Example 2: 👇 When he couldn't think of any mo ...