unwitting

/əˈnwɪtɪŋ//ʌnˈwɪtɪŋ/

معنی: بی خبر، بی هوش، غیر عمدی، بی توجه، بی اطلاع
معانی دیگر: غافل، غافلانه، بی خبرانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unwittingly (adv.), unwittingness (n.)
(1) تعریف: not aware; unknowing.
متضاد: witting
مشابه: ignorant

- She was an unwitting accomplice to the crime.
[ترجمه آقا ابوالفضل] او از جرم بی خبر بود
|
[ترجمه گوگل] او یک شریک ناخواسته جنایت بود
[ترجمه ترگمان] اون یکی از unwitting جرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not intentional; innocent; inadvertent.
متضاد: intentional, witting
مشابه: accidental, casual, inadvertent

- It was an unwitting error, but he paid the price for it nonetheless.
[ترجمه گوگل] این یک خطای ناخواسته بود، اما او بهای آن را پرداخت
[ترجمه ترگمان] این یک اشتباه ناآگاهانه بود، ولی به هر حال بهای آن را پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We're unwitting victims of the system.
[ترجمه گوگل]ما قربانیان ناخواسته نظام هستیم
[ترجمه ترگمان]ما قربانیان بی خبر این سیستم هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two women claimed they were the unwitting victims of a drugs dealer who planted a large quantity of heroin in their luggage.
[ترجمه گوگل]این دو زن مدعی شدند که قربانیان ناخواسته یک فروشنده مواد مخدر بوده اند که مقدار زیادی هروئین در چمدان آنها جاسازی کرده است
[ترجمه ترگمان]این دو زن ادعا کردند که قربانیان بی خبر یک فروشنده مواد مخدر بوده اند که مقدار زیادی هروئین در چمدان خود کار گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was the unwitting tool of the swindlers.
[ترجمه گوگل]او ابزار ناخواسته کلاهبرداران بود
[ترجمه ترگمان]او ابزار ناآگاهانه of بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It had been an unwitting blunder on Blair's part.
[ترجمه گوگل]این یک اشتباه ناخواسته از سوی بلر بود
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه ناآگاهانه در نقش بلر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He became an unwitting accomplice in the crime.
[ترجمه گوگل]او ناخواسته در این جنایت شریک جرم شد
[ترجمه ترگمان]او در این جنایت تنها یک نفر از unwitting بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She became his unwitting accomplice in the robbery.
[ترجمه گوگل]او همدست ناخواسته او در سرقت شد
[ترجمه ترگمان]اون تنها همدست اون توی سرقت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was the unwitting cause of the argument.
[ترجمه گوگل]او علت ناخواسته مشاجره بود
[ترجمه ترگمان]بی آن که خود بداند، بی آن که حرفی بزند، از این بحث منصرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The prime minister was an unwitting tool of the president.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر ابزار ناخواسته رئیس جمهور بود
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر ابزار unwitting رئیس جمهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dennis's unwitting participation in our mating was so exciting that we soon overcame any lingering doubts about the risks involved.
[ترجمه گوگل]مشارکت ناخواسته دنیس در جفت گیری ما آنقدر هیجان انگیز بود که ما به زودی بر هر شک و تردیدی در مورد خطرات موجود غلبه کردیم
[ترجمه ترگمان]مشارکت ناآگاهانه دنیس در جفت گیری ما چنان هیجان انگیز بود که به زودی به هر گونه شک و تردید در مورد خطرات مربوط به آن غلبه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had even specified the date of his unwitting confessional.
[ترجمه گوگل]او حتی تاریخ اعتراف ناخواسته خود را نیز مشخص کرده بود
[ترجمه ترگمان]او حتی تاریخ اعتراف unwitting را مشخص کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This has turned drug regulators into unwitting protectors of drug companies.
[ترجمه گوگل]این امر تنظیم کننده های دارو را به محافظان ناخواسته شرکت های دارویی تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]این امر باعث شده است که کنندگان مواد مخدر به حامیان ناخواسته شرکت های مواد مخدر تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some portray the family as unwitting dupes of conspiracy theorists.
[ترجمه گوگل]برخی خانواده را به عنوان فریبکاران ناخواسته نظریه پردازان توطئه معرفی می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از افراد خانواده را به عنوان اغفال unwitting از نظریه پردازان توطئه به تصویر می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And while the injunctions are subject to unwitting acceptance, it is impossible to call them into question.
[ترجمه گوگل]و در حالی که دستورات منوط به پذیرش ناخواسته است، زیر سؤال بردن آنها غیر ممکن است
[ترجمه ترگمان]و در حالی که دستورها در معرض پذیرش ناآگاهانه قرار دارند، نمی توان آن ها را به سوال تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. At this time, the grizzly was an unwitting figure in a controversy among biologists which still continues.
[ترجمه گوگل]در این زمان، گریزلی یک چهره ناخواسته در مناقشه بین زیست شناسان بود که هنوز ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]در این زمان، خرس خاکستری یک چهره بی خبر از یک جنجال در میان زیست شناسان بود که هنوز هم ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی خبر (صفت)
abrupt, sudden, unaware, unwitting, unconscious, incognizant, inconscient, witless

بی هوش (صفت)
unwitting, inconscient, unintelligent, witless, comatose, unmeaning

غیر عمدی (صفت)
unwitting, random, involuntary, inadvertent, unintentional, unintended, unpremeditated

بی توجه (صفت)
unwitting, inattentive, listless, unresponsive, oblivious, unconsidered

بی اطلاع (صفت)
unaware, unwitting, uninformed, unknowable, unknowing

انگلیسی به انگلیسی

• unintended, inadvertent; unknowing, unaware
an unwitting person does something or becomes involved in something without realizing what is really happening; a formal word.

پیشنهاد کاربران

1. not intentional; inadvertent; not done on purpose. ( New Oxford American Dictionary )
عمدی نبودن؛ سهوی؛ بدون قصد و غرض؛ ناخواسته
Example 1:👇
We are anxious to rectify the unwitting mistakes made in the past.
...
[مشاهده متن کامل]

ما مشتاقیم که اشتباهات ناخواسته ای که در گذشته انجام شده را اصلاح کنیم.
Example 2: 👇
It had been an unwitting blunder on his part
این سوتیِ ( خطایِ ) سهوی ( ناخواسته ) از جانبِ او بود.
2. not knowing or conscious; ( of a person ) not aware of the full facts. ( New Oxford American Dictionary )
ندانستن یا آگاه نبودن؛ ( شخصی ) که از همه ی حقایق بطور کامل آگاه نیست.
Example 1: 👇
We’re unwitting victims of the system.
ما قربانیان ناآگاه ( بی اطلاع از تمام حقایقِ ) سیستم هستیم.
Example 2: 👇
Glengarry Glen Ross by David Mamet is one of the best American plays of the 1980s. … The real estate salesmen—they're practically con men—of the play try to sell property to unwitting buyers.
*The Art & Craft of Playwriting - by Jeffery Hatcher
گلنگری گلن راس، اثر دیوید مَمِت، یکی از بهترین نمایشنامه های آمریکایی دهه ۱۹۸۰ است. . . . فروشندگان املاک که عملاً در نمایشنامه ی مذکور یک سری کلاهبردار هستند، سعی می کنند ملک را به خریداران ناآگاه بفروشند.
* متن انتخابی: از کتاب #هنر و مهارت نمایشنامه نویسی، # اثر جِفری هچِر

unwitting
بی خبر، بی اطلاع، بی توجه، بی هوش، غیرعمدی
ناخواسته

بپرس