پیشنهادهای مرجان میری لواسانی (٥٣٤)
برای بهبود اوضاع و شرایط سخت تلاش کردن برای پیشرفت در کاری بسیار تلاش کردن
فارغ از . . . بی اعتنا به . . . بی توجه به . . . صرف نظر از . . . بدون درنظر گرفتن ِ
مهم / قابل توجه / بااهمیت / خطیر / پراهمیت / برخوردار از اهمیت / اثرگذار important / significant /consequential /of consequence / momentous
churn out چیزی را سریع و زیاد تولید کردن churn تلاطم داشتن churning متلاطم churning thoughts افکار متلاطم
چیزی را سریع و زیاد تولید کردن churn تلاطم داشتن churning متلاطم churning thoughts افکار متلاطم
dawn on/ dawn up/ dawn upon معلوم شدن ِ چیزی برای کسی آشکار شدن چیزی برای کسی فهمیدن چیزی متوجه چیزی شدن Around noon it dawned upon/ on me that I h ...
معلوم شدن ِ چیزی برای کسی آشکار شدن چیزی برای کسی فهمیدن چیزی متوجه چیزی شدن Around noon it dawned on me that I had never eaten breakfast
معلوم شدن ِ چیزی برای کسی آشکار شدن چیزی برای کسی فهمیدن چیزی متوجه چیزی شدن Around noon it dawned upon me that I had never eaten breakfast
dwell upon تأکید و پافشاری بر چیزی
تأکید و پافشاری بر چیزی
keep up with sb/sth پابه پای کسی یا چیزی رفتن ( در صحنه ی رقابت ) به پای کسی یا چیزی رسیدن ( در صحنه ی رقابت )
پابه پای کسی رفتن ( در صحنه ی رقابت ) به پای کسی رسیدن ( در صحنه ی رقابت )
I feel funny حالم خوب نیست، احساس می کنم مریضم = I feel ill
I feel funny حالم خوب نیست، احساس می کنم مریضم = I feel ill
concern yourself with/about something formal to become involved in something because you are interested in it or because it worries you سروکارپیدا کر ...
مفید قابل کارکرد قابل استفاده به دردخور صورت پذیر میسر ممکن کارآمد انجام پذیر عملی قابل اِعمال
توانایی خبرگی کارایی قابلیت مهارت
گِلِه کردن ناله کردن بهانه جویی کردن عیب گرفتن از عیب جویی کردن از شکوه کردن نالیدن با آه و ناله گفتن ژکیدن اعتراض کردن غرغرکردن خرده گیری کردن بهان ...
turn off = leave دست کشیدن از / دست برداشتن از Turn off theses thoughts : از این افکار دست بکش / دست بردار از این افکار
در اختیار گرفتن / تحت اختیار داشتن . تحت سلطه درآوردن به کاربستن / به کارزدن بهره بردن / بهره برداری کردن از
در اختیار گرفتن / نحن اختیار قراردادن بهره بردن بهره برداری کردن از به کار بستن / به کار زدن
to be anchored پابرجا بودن / استوار بودن
پابرجا بودن / استوار بودن
استقرارپیداکردن / ماندن : Rest in the experiencing of breathing. ( اصطلاحی است در مراقبه به این معنی که بر تجربه ی نَفَس خود استقرار پیدا کنید. بر ت ...
walk away : بی خیال شدن دورشدن از جایی ( ترک کردن جایی ) رفتن از جایی پی کار خود رفتن فرار کردن گذاشتن رفتن ( بگذارید بروید ) راه افتادن و رفتن از ...
بی خیال شدن دورشدن از جایی ( ترک کردن جایی ) رفتن از جایی پی کار خود رفتن فرار کردن گذاشتن رفتن ( بگذارید بروید ) راه افتادن و رفتن از جایی به چاک ...
Do the trick کار را راه انداختن کار را به فرجام رساندن کاری را تمام کردن
کار را راه انداختن کار را به فرجام رساندن کاری را تمام کردن
از توان ( کسی ) خارج بودن
push someone to the limit نهایت سعی و تلاش خود را کردن
نهایت سعی و تلاش خود را کردن
تک افتادن
پی بردن
مهم ( بودن ) : I'm sorry but your personal wishes are not relevant ( = important ) in this case ( from Cambridge dictionary )
مهم ( بودن ) : I'm sorry but your personal wishes are not relevant ( = important ) in this case ( from Cambridge dictionary )
خیال کسی از چیزی راحت بودن دل کسی از چیزی قرص بودن اعتماد و اطمینان داشتن به چیزی
To be heart touching دلچسب بودن تأثیرگذاشتن تحت تأثیرقراردادن تأثیرگذاربودن به ( بر ) دل نشستن چیزی یا رفتاری
قضیه ماجرا
بهتر you are better off : برایت بهتر است که . . . محاوره : ( برات بهتره که . . . )
برایت بهتر است که . . . محاوره : ( برات بهتره که . . . )
I can't help it دست خودم نیست. نمی تونم کاریش بکنم. نمی تونم جلوش را بگیرم. ( جلوی کاری یا چیزی ) نمی تونم نکنم. همینه که هست.
I can't help it دست خودم نیست. نمی تونم کاریش بکنم. نمی تونم جلوش را بگیرم. ( جلوی کاری یا چیزی ) نمی تونم نکنم. همینه که هست.
سروکار داشتن با کسی یا چیزی ارتباط برقرارکردن ( با کسی یا چیزی ) در ارتباط ( با کسی یا چیزی ) قرارگرفتن با کسی یا چیزی مرتبط شدن
مشهود
growing up : بچه که بودم . . . Growing up we were rich بچه که بودم پولدار بودیم ( محاوره )
بچه که بودم . . . Growing up we were rich بچه که بودم پولدار بودیم ( محاوره )
what if : اومدیم اُ What if you couldn't pay my money back اومدیم ُ نتونستی پولم را پس بدی!
اومدیم اُ What if you couldn't pay my money back اومدیم ُ نتونستی پولم را پس بدی!
Keep your nose clean سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! ) سرت تو کار خودت باشه
Keep your nose clean سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! ) سرت تو کار خودت باشه