پیشنهادهای مرجان میری لواسانی (٥٣٤)
حسی از . . . یک جور . . . شامل ِ . . .
در اول جمله to say به معنی : بیان این مطلب که . . . گفتن ِ این که . . . به این معنی که . . . این یعنی . . . To say nothing of self - confidence
تحقیر و تضعیف کردن انحطاط پیداکردن مخدوش کردن
دایمی ابدی لاینقطع
تغییر دیدگاه دگر اندیشی
به کار گرفتن به کار گرفته شدن به کار آمدن
جلوگیری کردن ( as verb )
مطابق با . . . مطابقت داشتن با . . .
با این عقیده ( با این اعتقاد ) با اعتقاد بر این که . . . با این امید که . . . با این نیت که . . . به این منظور که . . .
کشانده شدن بُرده شدن : Nowadays the practice of mindfulness is being brought into schools. این روزها تمرین حضور داشتن به مدارس کشانده شده است.
طول زندگی گذر عمر
اعتنا دقت توجه ملاحظه لحاظ مواظبت پروا
راهبردی هدایت شونده
در همین حال در عین حال در هر حال با این حال معهذا بلکه در عین ِ . . .
همه چیز با . . . شروع می شود: . . . It all starts with همه ی ( ماجرا ) از این جا شروع شد ( past tense )
خلاقانه ( as an adjective ) نوآورانه ( as an adjective )
یقیناً مسلماً مطمیناً واقعاً به طور قطع صد در صد
افزایش یافتن عمیق شدن بیشتر شدن افزایش یافتن
به کارگرفتن
زمانی که وقت آن برسد وقتی زمانش برسد وقتی به پاش بیفته ( عامیانه )
به نظر به نظر می رسد به نظر می آید
بی شمار وسیع ( به معنی بی حد و حصر )
خواهان
چه . . . چه مثال : both inwardly and outwardly : چه در ظاهر چه در باطن
بهره بردن
از عهده ی چیزی یا کاری برآمدن از پس کاری یا چیزی برآمدن ردیف یا جور کردن ِ کاری رسیدگی کردن راس و ریس کردن ( عامیانه ) پرداختن به کاری
شکنندگی
که اینطور !
فی المجلس
نوزایی
آشناپنداری حالت ِ پیش دیده ( حالت پیش دیده حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه ای احساس می کند آن صحنه را قبلاً دیده است )
به خرج ِ . . . به قیمت ِ . . . به بهای ِِ . . . به ازای ِِ . . . به حساب ِِ کسی گذاشتن ، به حساب ِِ کسی جا زدن از دیگران هزینه کردن به نیت خاصی ...
To be alive زنده بودن ، جان داشتن، در قید حیات بودن Alive زنده، جاندار، در قید حیات * * * دقت کنیم : کلمه ی alive صفت هست و نمی شه به صورت مصدری آ ...
اوضاع را بررسی کردن اعلام حضور کردن بازرسی و بررسی کردن ( چک کردن ) جویای حال و احوال کسی ( یا کسانی ) شدن پذیرش کردن ( بخصوص در هتل یا مهمانخانه ) ...
از راه به در شدن افسارگسیختگی قانون شکنی در اصطلاح عامیانه : خلاف کردن
بر ضد کسی ( یا سازمانی یا گروهی ) توطیه کردن بر علیه کسی ( یا سازمانی یا گروهی ) دست به یکی کردن دسته جمعی به کسی حمله کردن و ریختن بر سر کسی ( یا به ...
تحت هیچ عنوانی به هیچ عنوان
در این راستا به این معنا و مفهوم بدین صورت که . . . به این معنی که . . . از این نظر
از این لحاظ از این جهت در این راستا
سرکشیدن ِ نوشیدنی لاجرعه نوشیدن ِ نوشیدنی در زبان محاوره ی فارسی : یه ضرب بالا رفتن ِ نوشیدنی ( بخصوص نوشیدنی الکلی )
در زبان محاوره ی فارسی : یه ضرب بالا رفتنِ نوشیدنی بخصوص نوشیدنی الکلی ( لاجرعه سرکشیدن نوشیدنی )
صدای لوکوموتیو : چاگ چاگ ، ( در فارسی پِت پِت )
خوار کردن ِ کسی حقیر کردن ِ کسی
زشت بی قواره عجیب و غریب
دوستی کردن با کسی دوست شدن با کسی دوست و رفیق پیدا کردن با کسی روهم ریختن رابطه ی دوستی برقرار کردن ( با کسی ) رِل زدن ( عامیانه )
موجب ِ چیزی شدن
دچار ابهام شدن
بِکر دست نخورده
گذرکردن عبورکردن طی کردن فائق شدن، فائق آمدن، فائق گشتن گذشتن از رد شدن از داخل چیزی عبورکردن / گذرکردن از میان چیزی تعالی یافتن برتری یافتن توفق ی ...
در وضعیتی نامعلوم بودن پادرهوا بودن