پیشنهادهای مرجان میری لواسانی (٥٣٤)
Keep your nose clean سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! ) سرت تو کار خودت باشه
سرت به کار خودت باشه ( تو کار کسی فضولی نکن! سرت تو کار خودت باشه
دم ِ دست / کنار ِ دست در دسترس
باعث ِ چیزی شدن It ensures that battery doesn't run down. آن ( کار ) باعث می شود باطری تمام نشود.
موفق به اداره کردن، کنترل کردن و یا مهار کردن چیزی
مورد توجه قرار دادن
مکث/ توقف/ وقفه/ درنگ گوشه نشانی
مکث/ توقف/ وقفه گوشه نشاندن/ گوشه نشانی
improve : بهبود بخشیدن بهترکردن بیشترکردن افزایش دادن That's how you train your attention muscle به این گونه، توانایی ِ توجه کردنت را می توانی بهبو ...
Tune into someone or something : برنامه ی خاصی را از تلویزیون تماشا کردن و یا از رادیو گوش دادن : I tuned into the baseball game last night به کسی ...
Tune into someone or something : برنامه ی خاصی را از تلویزیون تماشا کردن و یا از رادیو گوش دادن : I tuned into the baseball game last night به کسی ...
Tune into someone or something : برنامه ی خاصی را از تلویزیون تماشا کردن و یا از رادیو گوش دادن : I tuned into the baseball game last night به کسی ...
حوصله به خرج دادن/ حوصله کردن وقت صرف کردن ( برای کاری ) تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن از وقتت استفاده کردن وقت گذاشتن ( برای کاری ) فرصت ...
فقط چون تو می گی
سر به سر ( کسی ) گذاشتن دارم سر به سرت می ذارم : I just mess with you
انگولک خروش ناآرامی دل آشوبگی
پیاده کردن برنامه/اجراکردن برنامه
پیاده کردن برنامه / اجراکردن برنامه set up a programm
پیش امدن /پیشامد کردن پدیدار شدن A wish ( or solution ) comes up
به منصه ی ظهورر رسیدن
به منصه ی ظهور رسیدن
walk over : مغلوب کردن/ پیروز شدن/بردن/ شکست دادن عرض چیزی را طی کردن جهیدن قدم زدن / به طرف چیزی رفتن به چیزی نزدیک شدن
مغلوب کردن/ پیروز شدن/بردن/ شکست دادن عرض چیزی را طی کردن جهیدن قدم زدن / به طرف چیزی رفتن به چیزی نزدیک شدن
I'm speechless : زبانم قاصره.
زبانم قاصره .
فوق العاده a special friend : Regarded with particular affection and admiration اضافی a special holiday flight: Additional; extra
to have influence on something بر چیزی ( اوضاع، رفتار، تفکر ) تغییر ایجاد کردن: 1 - . To have an influence on ( something ) ; change: a news report ...
بر چیزی ( اوضاع، رفتار، تفکر ) تغییر ایجاد کردن: . To have an influence on ( something ) ; change: a news report that influenced the outcome of the ...
در وضعیتی نامعلوم بودن پادرهوا بودن
از چیزی پرده برداشتن
به هیجان آوردن / هیجان زده کردن تحریک کردن برآشفتن برانگیختن تهییج کردن
نمی دونم آیا . . . ببینم . . . آیا . . . مونده ام که . . . معلوم نیست که . . .
به چیزی پرداختن به کاری پرداختن
مونده ( ام ) : I wonder if she might like to come این سوال ( برام ) پیش می آد در عجب ( م ) / در شگفت ( م ) جای تعجب داره . . . کنجکاو ( م ) . . . ...
تأمل ژرف اندیشی تعمق
بی فکر بی احتیاط عجول
در آستانه ی ( چیزی ) نزدیک به ( چیزی یا وقوع کاری ) در آستانه ی ( چیزی ) در معرض ( چیزی )
در آستانه ی چیزی بودن نزدیک به چیزی ( یا کاری ) بودن در آستانه ی چیزی بودن در معرض چیزی بودن
شکستن : . Her leg had not been severed but did have ten stitches پاش نشکسته بود ولی ده تا بخیه خورده بود.
رودست خورده ! I felt manipulate بازیچه شده
work on = پرداختن به کاری یا چیزی
با چیزی ( مشکلی ) کنار آمدن
شکننده
ظاهر شدن / نمایان شدن
با دقت نگاه کردن
اشاعه دادن گسترش دادن کشاندن / بردن موجب شدن/ ارائه کردن
محل حبس محل بازداشت قید و بند بند
مراقب و مواظب Adj: She is caring ( او مواظب و مراقب است )
push oneself to the limit : نهایت سعی و تلاش خود را کردن
نهایت سعی و تلاش خود را کردن