پیشنهادهای مرجان میری لواسانی (٥٣٤)
That's that :همین!والسلام! نه یعنی نه ! والسلام : No is no! That's that
همین! والسلام! نه یعنی نه ! والسلام : No is no! That's that
به رغم علیرغم علیرغم میل باطنیم بهت کمک کردم . Against my better judgment I helped you
میل against someone's better judgment : علیرغم میل باطنی ِ کسی علیرغم میل باطنیم بهت کمک کردم. Against my better judgement I helped you
علیرغم میل باطنیِ کسی
مطلق powerful calm : آرامش مطلق
auspicious coincidence : حسن تصادف
حسن تصادف
به احتمال زیاد حتما بدون شک / بی شک باید مجبور بودن/ مکلف بودن I am bound to say باید بگم She was bound to marry him مجبور بود ( مکلف بود ) با او از ...
به احتمال زیاد حتما بدون شک / بی شک
tune in to نسبت به کسی یا چیزی هشیاری داشتن نسبت به کسی یا چیزی هشیار بودن : Tune in to your breath نسبت به تنفس هشیار بودن - سراغ چیزی یا کسی رفتن
بسیار بسیار بد مزخرف ناگوار عامیانه : جِر زن He is so horrible. خیلی جِر می زنه
در این راه چنین به این وسیله بله/ چرا / آره به این ترتیب/ بدین ترتیب در این روش/ به این روش/ بدین روش در این صورت/ به این صورت/ بدین صورت از این طریق ...
زندگی را سپری کردن زندگی را گذراندن زندگی کردن
منشا . . . برگرفته از . . . سرچشمه ی . . . ناشی از . . . نشات گرفته از . . . ریشه گرفتن از . . . از چیزی برآمدن از روی چیزی . . . از . . . است
منشا . . . برگرفته از . . . سرچشمه ی . . . ناشی از . . . نشات گرفته از . . . ریشه گرفتن از . . . از چیزی برآمدن از روی چیزی . . . از . . . است
روزی روزگاری یه زمانی زمانی یه وقتی روزگاری یه بار آنچه گذشت یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
keep to oneself : تنها به خودی خود به تنهایی
تنها به خودی خود به تنهایی
همین لحظه همین جا همین نقطه
نقطه زمان لحظه
نسبت به کسی یا چیزی هشیاری داشتن نسبت به کسی یا چیزی هشیار بودن : Tune in to your breath نسبت به تنفس هشیار بودن
اشتغال ذهنی ذهن مشغولی
اشتغال ذهنی داشتن ( نسبت به کسی یا چیزی یا موضوعی )
علاقمندی پیدا کردن وابسته بودن ( به کسی یا چیزی ) وصل بودن وصل کردن ( الصاق ) در اصطلاح عامیانه : گیردادن ( به کسی یا چیزی ) قفلی زدن ( به کسی ی ...
بی شمار بسیار زیاد بی نهایت کثیر فراوان بی پایان بی انتها
( آن چیز ، آن موضوع ) راجع به چه است؟ درباره ی چه است ؟ ( آن چیز ، آن موضوع ) چیست؟ ( آن چیز ، آن موضوع ) چه ارزشی دارد؟ ( آن چیز ، آن موضوع ) چه ...
بیخیال ِ چیزی شدن گذر کردن ( از موضوعی ) رها کردن
ژرف شدید : میلی شدید deep seated wish
لگد زدن ضربه زدن عمل کردن خطور کردن ( به ذهن ) اثر کردن ( دارو )
حوصله به خرج بده / حوصله کن وقت صرف کن ( برای کاری ) تامل کن / با تامل این کار را انجام بده از وقتت استفاده کن وقت بگذار ( برای کاری ) فرصت بده به ...
حوصله به خرج دادن وقت صرف کردن برای کاری / وقت گذاشتن برای کاری تامل کردن / با تامل کاری را انجام دادن از وقت استفاده کردن حوصله به خرج دادن/ حوصله ...
حیث و بیث حیص و بیص ( هر دو نوشتار صحیح است منبع : لغت نامه ی دهخدا ! )
منجمله از جمله شامل ِ
اَخم و تَخم کردن بداخلاقی کردن ترشرویی بدخلقی کردن / کج خلقی کردن از دنده ی چپ بلند شدن
کار را راه انداختن . A homemade nicely decorated box can do the trick جعبه ی دست ساز ی که به زیبایی تزیین شده باشد کار را راه می اندازد.
کلک کار را کندن
نباید دلیلی ندارد نیازی نیست لازم نیست احتیاجی نیست لزومی ندارد ضرورتی ندارد
نباید دلیلی ندارد نیازی نیست لازم نیست احتیاجی نیست لزومی ندارد ضرورتی ندارد
به نتیجه رسیدن به واقعیت پی بردن / به واقعیت رسیدن به حقیقت نایل شدن متوجه شدن فهمیدن پی بردن دریافتن درک کردن
با گذشت زمان در طی زمان / طی ِ / طی گذشت زمان به مرور / به مرور زمان / با مرور زمان
رواداشتن ( as a verb ) باشه؟ ?Let me show you. okay فهمیدی ؟ ?Smoking is forbidden here! Okay خیلی خب / خب / بسیار خب / باشه : . Okay ! Stop it pl ...
رواداشتن ( as a verb ) باشه؟ ?Let me show you. OK فهمیدی ؟ ?Smoking is forbidden here! OK خیلی خب / خب / بسیار خب / باشه : . OK ! Stop it please خ ...
دست و پنجه نرم کردن با چیزی رسیدگی کردن ( به کاری یا به مشکلی ) توافق کردن به توافق رسیدن معامله کردن : . You can make a deal with him می توانی ...
نامردی . I feel betrayed احساس می کنم درحقم نامردی شده.
مهم این است که نکته این جاست که / نکته اش این است که شگرد ( ترفند ) این است که راهش این است که
وقتی پای . . . به میان می آید،
بادا . . .
show express ابراز کردن بیان کردن اظهار کردن اظهار داشتن بروز دادن . He registered his dissatisfaction with the chef
از خود بیخود شدن . It is possible to get completely carried away by both pleasant and unpleasant feelings این احتمال وجود دارد هم با احساسات خوشایند ...