پیشنهادهای سید محمود حسینی (٣٨٢)
دوباره مطرح کردن مطلب ناخوشایندی را پیش کشیدن
کشف کردن چیزی از گذشته کسی ته کاوی کردن، ( در ته آب ) دنبال چیزی گشتن، ( در اعماق آب ) صید کردن
باعث چسپندگی چیزی شدن چسپندگی
چسب Clag may refer to: Clag ( glue ) , an Australian brand, made by Bostik Clag, railway terminology for the exhaust emissions of certain locomotives ...
خرج نکردن پول یا درآمد تا جایی که امکان دارد
با دقت به کسی نگاه کردن، زیر نظر گرفتن، مراقب بودن
پشت کسی قرار داشتن یا ایستادن ( از لحاظ لوکیشن ) پشت کسی رو گرفتن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن
گم شو! تنهام بذار راحتم بذار
شروع کردن کاری بعد از مدتی توقف برگشتن به چیزی یا کاری
پیدا کردن به طور اتفاقی
فروشگاه سیار فروشگاه گردشی
حمایت کردن طرفداری کردن
به جای کسی امضا کردن از طرف کسی امضا کردن
بحث کردن باخشونت رفتارکردن با2 - پرسه زدن، ازجایی به جایی رفتن3 - خودمانی بحث وشورکردن4 - دربوته ی فراموشی افتادن
ازته دل خواستن، هوس داشتن، ویارداشتن، ( دل ) غنج زدن، ( دل برای چیزی ) ریسه رفتن، ولع داشتن آرزومند چیزی بودن
محافظت کردن ازعهده برآمدن، ( بدون کمک ) به کار خود ادامه دادن ، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن
پیش کشیدن، کاشف به عمل آوردن، یاد آوری کردن، در آوردن، نشون دادن
باران شدید، تازیانه وار باران باریدن طناب، پیچ کردن، محکم کردن، بستن، ایمن کردن
بهره برداری کردن، استفاده از چیزی به نفع خود
نوشتن یا تایپ کردن نسخه تمام شده
خوردن، تغذیه کردن ( در مورد حیوانات ) سوءاستفاده از چیزی به نفع خود مثلا از ترس مردم استفاده کردن. . .
مواجه شدن با سختی برخوردن به تجربه سختی با چیزی یا کسی رودر رویی
وقت گذراندن، وقت گذارندن با انجام کارای کوچیک جهت خوش گذروندن
به جان هم انداختن
شروع به استفاده و مصرف کر دن با عصبانیت انتقاد کردن
سعی در رد کردن سعی در نپذیرفتن مقاومت کردن تسیلم نشدن
تغییر مسیر دادن در دریانوردی
خواندن ارقام یا عددی باصدای بلندبرای کسی جهت نوشتن
سریع جایی رفتن
وانمود کردن، تظاهر کردن برای شاد کردن کسی یا بدست آوردن اطلاعات بیشتر
عبور از موانع
محروم کردن کسی از فعالیتی یا غیره
سرکار گذاشتن بد رفتار کردن رابطه سکسی با کسی داشتن خیانت کردن ور رفتن
کنسل کردن مسابقه یا اتفاقی براثر باران شدید
دوختن چیزی برای بستن آان پاپوش درست کردن، متهم شناختن متهم کردن کامل کردن قرارداد
در گیر شدن گرفتار شدن مثلاً گرفتار مواد شدن
فکر کردن در مورد چیزی قبل از تصمیم گیری
انتقاد کردن
عصبانی شدن داغ کردن
کنار ایستادن کنار رفتن
از لحاظ روابط دوستانه:دور شدن کمتر شدن رابطه
متقاعد کردن، گول زدن، فریب دادن قالب کردن کاری یا چیزی به کسی انداختن کاری یا چیزی به کسی ● از سر باز کردن، ( کالای بنجل و غیره را ) به کسی انداختن، ...
ثبت کردن متعهد به پرداخت کردن ثبت نام کردن برای ثبت رکورد،
عقیده ای به زور در کله کسی فروکردن
بازی کردن با ور رفتن به بازی گرفتن ریا کاری لاس زدن
عیب جویی کردن بهانه گیری کردن نق زدن انتقاد بدخلقی کردن
پشت کسی در اومدن حمایت کردن
آغاز کردن، علت چیزی شدن، سبب شدن، منجر شدن به
کاووش کردن جست وجو کردن ویافتن پی بردن پژوهیدن
دستکاری کردن اطلاعات به منظور کسب شهرت مانند دستکاری اخبار تلویزیون