پیشنهادهای سید محمود حسینی (٣٨٢)
سریع آتیش گرفتن، با صدای بلند خندیدن گریه کردن دست زدن کف زدن قاه قاه خندیدن، زار زار گریه کردن، بلند دست زدن
پول زیادی برای تجملات خرج کردن
نزدیک تر شدن به
خوردن وعده بزرگ غذایی، خواندن چیزیکه دشواراست یا زمان زیادی میبرد، تا آخر خواندن، به زحمت خواندن، حرکت کردن ازمیان جاییکه فضای کمی وجود دارد مثلا ح ...
بدون اطلاع قبلی رفتن، جیم شدن، جا خالی کردن
درزمان مشابه اتفاق افتادن، هماهنگ کردن، یکی کردن، توام کردن، توام شدن، گره خورده با، ارتباط داشتن به، مرتبط بودن، ارتباط نزدیکی داشتن به، مقید کردن
دامن زدن به. . . .
Criticize سرزنش کردن، نکوهش کردن، با عصبانیت در مورد کسی حرف زدن، خشمگین بودن از کسی
با عصبانیت کسی رو ترک کردن، با عصبانیت و پرخاش کنان رفتن، با عصبانیت حرکت کردن ( با تندی یا طرز پرخاشآمیز ) حرکت کردن، ( ناگهان یا از روی خشم و غیر ...
لمس کردن یا مالیدن کسی به صورت شهوانی و سکسی، رد کردن، نقض کردن، مخالف کردن
تقاضای کمک، کمک خواستن، پیشنهاد کمک دادن، کمک کردن، سعی در نزدیک شدن و ایجاد رابطه خوب با مردم معمولا جهت بدست آوردن رای، نزدیک شدن به
سعی در نزدیک شدن وقرار داد بستن با بازیکنی که تحت قرارداد تیم دیگری است، تطمیع کردن
سخت گیری بیشتر، کنترل بیشتر، سفت و سخت گرفتن قانون
کم اهمیت جلوه دادن
صبر کردن، منتظر بودن، امتناع از کاری مگر اینکه به چیزی که میخوای برسی
آخر همه ماندن، ماندن درجایی بعد از اینکه همه آنجا رو ترک کردن معمولا جهت سوال پرسیدن از سخران صبر کردن تا آخر چیزی صبر کردن تا رفتن همه، ماندن، ایستا ...
پیش رفتن، مثلاً کارها چطور پیش میره
سکس داشتن معمولاً سکس اتفاقی و بدون تعهد
ترک کردن بالای عرشه کشتی
کندن مثلاً از دفتر یک برگه کند ، پاره کردن، عازم شدن
کسی رو اطراف محله ای یا صحنه ای بردن
به خواب رفتن، بسیار خسته بخواب رفتن، غش کردن، از حال رفتن یاس نامیدی دلسرد، صدای تالاپ
( معمولابا:upیاout ) باجستجویافتن یابه دست آوردن، پیدا کردن دنبال. . . بودن، سعی در پیداکردن کسی برای کار یا نیازی
هم زدن مخلوط کردن، تو کله کسی فروکردن، فهماندن، القا کردن، ریختن ومیکس کردن اضاف کردن توی میکسر ، وادار کردن کسی به انجام کاری
به زحمت دست و پا کردن، به زحمت جور کردن، سرهم کردن، جور کردن، ( از اینجا و آنجا ) فراهم کردن، ( خرده خرده ) جمع کردن، جمع و جور کردن
به زور وارد شدن، چپیدن، به زور گرفتن
خواب رفتن، خواب گرفتن
خسته کردن
کاهش اندازه یا تعداد، کاهش دادن، کم کردن
رو به افول، رو به نابودی نهادن، رو به پایان، به تدریج ناپدید شدن، فروکش کردن
پول قرض گرفتن
نزدیک نگه داشتن، دم دست نگه داشتن
روی. . . . حساب کردن، در نظر گرفتن
مسئولیت کارهای دیگری را به عهده گرفتن، جای کسی دیگری بودن به علت غایب بودن طرف، به جای کسی نشستن، به عهده گرفتن کارهای شخصی دیگر
بارداری، آبستن شدن
انتقاد کردن
به عنوان. . . . . شناختن
مثل کنه چسبیدن به، پیله کردن، موی دماغ شدن، انگل کسی شدن، توجه جلب شدن، چسبیدن به
به نمایندگی عمل کردن، به نماینده ی. . . برخاستن نماینده شرکت یا گروه
مکرراً شبکه های تلویزیونی رو عوض کردن ورق زدن سریع روزنامه ها و مجله وغیره
قطع و وصل شدن صدا پشت تلفن همراه
پیله کردن، ذله کردن، موی دماغ شدن، به ستوه آوردن، اذیت کردن، یکسره ایراد گرفتن
موضوعی در میون گذاشتن با دیگران حل کردن اختلاف
مسئول بودن تاوان دادن، سزای کاری رو دادن از طرف کسی حرف زدن
باشتاب فرستادن، با شتاب رفتن عزیمت کردن
روانه کردن، راندن دور فرستادن کسی
قاه قاه خندیدن
کسب تجارت، حمایت، یا رای گرفتن از کسی انتقال غیرقانونی پول، اختلاس
ور رفتن، پرسه زدن، گذراندن زمان با انجام کارهایی جهت لذت بردن مثلاً هرس کردن باغ
اضافه کردن نکات اضافی به چیزی نوشته شده یا صحبت شده