پیشنهادهای سید محمود حسینی (٣٨٢)
به دقت بررسی کردن، آزمودن، جستجو کردن در میان بسیاری از چیزها برای رسیدن به هدفی الک کردن، غربال کردن
از دهان پریدن، بی اختیار گفتن. نسنجیده گفتن
سخت گیری بیشتر اقدامات سخت گیرانه تری انجام دادن
مسئولیت موقت برنامه ریزی موقت که ممکنه بعدا تغییر پیدا کنه
ای بابا زحمتی نداشت، چه زحمتی مثل No problem Don't worry about it It's ok
واردشدن، درگیر شدن، کشیده شدن، گول خوردن، ندانسته درگیر چیزی شدن، توی اشتباه یا، گناه خطاوغیره افتادن، توی دام افتادن، دستخوش چیزی شدن، متحمل چیزی شد ...
محبوب شدن، سریع جورشدن، تفاهم داشتن، سریع رابطه دوستانه برقرار کردن استقبال شدن مورد استقبال قرار گرفتن، طنین انداز شدن، معروف شدن فهمیده شدن، قابل د ...
پیاده شدن از ماشین و ون و غیره ، دست از فعالیت یا عادتی روزانه برداشتن، کسی رو وادار به اعتراف یا گفتن حقیقتی یا دادن اطلاعات کردن ، وادار کردن کسی ...
آغاز کردن، علت چیزی شدن، سبب شدن، منجر شدن به
هموار کردن مسیر برای
کینه به دل داشتن، کینه نگه داشتن داشتن برای، مثلاً دارم براش
مشاهده شده
مکرراً شبکه های تلویزیونی رو عوض کردن ورق زدن سریع روزنامه ها و مجله وغیره
نادیده گرفتن کم توجهی کردن
با بی ادبی وسرزده وارد شدن، مزاحم شدن
وایسا، صبر کن،
پیشنهادات اغواگرانه
پول پرداخت کردن وقتی که زیادی گرونه و زورت میاد اونقد پول بدی
دستی به سر و روی چیزی کشیدن
وقت کردن، فرصت کردن
تقاضای کمک، کمک خواستن، پیشنهاد کمک دادن، کمک کردن، سعی در نزدیک شدن و ایجاد رابطه خوب با مردم معمولا جهت بدست آوردن رای، نزدیک شدن به
شروع چیزی، سفر، جلسه، شغل، زندگی، حرفه، موجودیت باعث خنداندن کسی شدن
دلهره آور
افسرده. ، غمگین، ناخوش بودن کاهش یافتن، کم شدن موافق بودن، مشتاق بودن، مایل بودن، آماده بودن برای انجام کاری،
شروع به انجام کاری جدید و متفاوت سعی به زدن کسی یا عکس العمل نشون دادن شروع به رفتن به سمت جایی
ور رفتن با چیزی وقت تلف کردن ولگردی کردن وقت گذروندن
مواجه شدن با سختی برخوردن به تجربه سختی با چیزی یا کسی رودر رویی
مهمان کردن به حساب من حساب کردن دعوت کردن مهمانی دعوت
به جان هم انداختن
ارزیابی کردن، برآورد کردن
دور شدن از مردم جهت درس خوندن یا انجام کاری، محدود یا محبوس کردن خود جهت مطالعه یا انجام کاری
کندن مثلاً از دفتر یک برگه کند ، پاره کردن، عازم شدن
نگاه کردن یا گوش دادن به برنامه تلویزیونی یا رادیویی
سرحال شدن
تعطیلات بودن، دور بودن، سفر بودن، در سفرکاری بودن
یاشکست یا موفقیت، یا همه یاهیچ چیز
چیزی را با کمترین منابع خلق کردن سرهم کردن، دست وپا کردن
خم شدن معمولا برای بستن بند کفش پایین تر از قسمت بالای بدن
ماندن درجایی تا زمان مرگ برآورده کردن، انجام دادن یک آرزو و هدف یا آرزوهای والا و خیال بیرون از محل کار یا تحصیل زندگی کردن،
کاووش کردن جست وجو کردن ویافتن پی بردن پژوهیدن
Spend time with وقت گذراندن با کسی آذین کردن، مزین کردن آراستن با
Repeat something many times to make someone learn it در مغز کسی جایگزین کردن ( با تمرین و تکرار ) ، توی سر کسی فرو کردن، شیرفهم کردن، ملکه کردن یا شد ...
مسدودکردن راه خروجی برای جلوگیری از خروج افراد
غیرمنتظره وارد جایی شدن و چیزی دیدن
وانمود کردن، تظاهر کردن برای شاد کردن کسی یا بدست آوردن اطلاعات بیشتر
کسی را کاملاً در جریان گذاشتن اطلاعات اضافی را به کسی دادن
خوردن، تغذیه کردن ( در مورد حیوانات ) سوءاستفاده از چیزی به نفع خود مثلا از ترس مردم استفاده کردن. . .
به تدریج نابود کردن ازبین بردن، ذره ذره نابود کردن
کم کم شل کردن کم کردن فشار پا مثلا روی پدال گاز
منظور داشتن سعی به گفتن چیزی