سید محمود حسینی

سید محمود حسینی

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده



no worries٠٢:٥٣ - ١٣٩٩/٠٢/٣٠ای بابا زحمتی نداشت، چه زحمتی مثل No problem Don't worry about it It's okگزارش
62 | 1
good lookin' out٠٢:٤٧ - ١٣٩٩/٠٢/٣٠تو مایه های دمت گرم تو زبان فارسیگزارش
9 | 0
cop it١٩:٤٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٩تو دردسر افتادنگزارش
2 | 0
gear up for٠٢:١٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧آماده شدن برایگزارش
18 | 0
in tatters٠١:٥٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧بر باد رفته، تباه، نابود، از بین رفتهگزارش
16 | 0
tied the knot٠١:٤٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧پیوند ازدواج بستنگزارش
16 | 0
wait up٠٠:١٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٧وایسا، صبر کن،گزارش
44 | 1
cop off٢٢:٢٧ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦نوازش کردن یا بوسیدن، kissing، یا سکس داشتن با کسی، ترک کردن یا تعطیل کردن کار یا مدرسه زودتر از موعدگزارش
5 | 1
hoon around٢٢:٠١ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦خطرناک، باسرعت و بدون احتیاط رانندگی کردن حرکات نمایشی وبی پروا وخطرناک با ماشینگزارش
5 | 0
zip around٢١:٤٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦سریع حرکت کردن از مکانی به مکانی به منظور خرید کردن، تحویل دادن و غیرهگزارش
7 | 0
fess up٢٠:١٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦Give دادنگزارش
2 | 1
get round to١٩:٤١ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦وقت کردن، فرصت کردنگزارش
44 | 1
pave the way for٠٥:٠٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦هموار کردن مسیر برایگزارش
51 | 0
spotted٠٢:١٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦مشاهده شدهگزارش
48 | 1
ecotourism٠١:٤٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦اکوتوریسم، طبیعت گردیگزارش
5 | 0
nail biting٠١:٣٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦دلهره آورگزارش
34 | 0
advances٠١:٢٣ - ١٣٩٩/٠٢/٢٦پیشنهادات اغواگرانهگزارش
46 | 2
shout head off٢٣:٠٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥To shout or yell very loudly and lengthily. فریاد بلند و طولانی، داد بلند وطولانیگزارش
7 | 0
tide over٢١:٥٣ - ١٣٩٩/٠٢/٢٥سرپا نگه داشتن، حمایت کردن، حفظ کردن، تامین و حمایت از کسی در طول یک دوره سخت معمولا با پول یا غذاگزارش
23 | 0
flag up٢٣:٣٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤مطرح کردن, مورد تاکید قرار دادنگزارش
18 | 0
square up to٢٣:٢٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤به گردن گرفتن، پذیرفتنگزارش
2 | 0
sail into٢٣:٠٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤حمله جسمی یا لفظی، انتقاد کردن، سرزنش کردنگزارش
7 | 1
front up٢٠:١٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤برای مدت کوتاهی جایی رفتن, حضور یافتن، ظاهر شدن یا رسیدنگزارش
2 | 0
do out of١٩:٤٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤مانع شدن، حق و حقوق کسی را صلب کردن، صلب کردنگزارش
18 | 0
cherishing٠٥:٢٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤گرامی داشتن، تسلی دادن، عزیز کردن، پروردنگزارش
12 | 1
to beat the bulge٠٣:١٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤وزن کم کردنگزارش
2 | 0
sink or swim٠٢:٢٢ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤یاشکست یا موفقیت، یا همه یاهیچ چیزگزارش
32 | 1
rat through٠٠:٢٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤با عجله دنبال چیزی گشتنگزارش
0 | 0
stack up against٠٠:٢٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤به خوبی چیز دیگری قابل مقایسه، قابل مقایسه بودن، در مقایسه با، سنجش پذیر بودن با چیز دیگریگزارش
14 | 0
tune in to٠٠:٠٣ - ١٣٩٩/٠٢/٢٤نگاه کردن یا گوش دادن به برنامه تلویزیونی یا رادیوییگزارش
28 | 0
front onto٢٣:٣٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣روبروی چیزی بودن معمولا ساختمان، میدان، خیابان و غیرهگزارش
0 | 0
fawn over٢٣:١٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣تملق گفتن، چاپلوسی کردن، ستایش بیش از حدگزارش
14 | 0
word up٢٢:٥٨ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣سلام، سلام کردن موافق بودن، تایید کردن، موافقی چه خبر، چه اتفاقی افتاده گوش کن، توجه کنگزارش
18 | 0
rope in٢١:٤٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣به کمک گرفتنگزارش
5 | 0
hone in on٢١:٣٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣متمرکز شدن، تمرکز کردن روی، هدف قرار دادنگزارش
25 | 0
jack around٢٠:٥٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣سرکار گذاشتن، دست انداختن، ور رفتن با چیزی، وقت تلف کردنگزارش
0 | 0
to raise the profile of٠٥:٢٣ - ١٣٩٩/٠٢/٢٣توجه بیشتری را به چیزی جلب کردنگزارش
2 | 0
row back٢٣:٥٥ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢عقب کشیدن، کنار کشیدن از یک مقام یا موقعیتگزارش
2 | 0
dine out on٢٣:٤٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢تکرار کردن، بارها تکرار کردن کردن یک داستان به منظور سرگرم کردن واینکه خوب فهمیده شود معمولا هنگام غذا خوردن صحبت و سرگرم کردن در مورد یک اتفاق یا تج ... گزارش
0 | 0
lock away٢٣:٣٦ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢دور شدن از مردم جهت درس خوندن یا انجام کاری، محدود یا محبوس کردن خود جهت مطالعه یا انجام کاریگزارش
37 | 0
creep out on٢٣:٢١ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢چارچنگولی چسبیدن به چیزی، برای مدت طولانی یک کاری رو انجام دادنگزارش
7 | 0
took it upon himself٢٣:١٣ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢مسئولیت چیزی رو به عهده گرفتن، به گردن گرفتن، به عهده گرفتنگزارش
0 | 0
touch up٢٣:١٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢دستی به سر و روی چیزی کشیدنگزارش
48 | 0
zone in on٢٣:٠٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢توجه کردن، علاقمند شدن، ، کم کم توجه کردنگزارش
0 | 0
spoil for٢١:٥٩ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢مشتاق چیزی بودن، دنبال چیزی بودنگزارش
5 | 0
hit for١٩:٤٠ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢درخواست چیزی کردن از کسی معمولا پول، وادار کردن کسی به پرداخت پول یا اهدای چیزیگزارش
5 | 1
choke with١٩:٣١ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢از احساسی خفه شدن شدن He was CHOKING WITH anger.گزارش
5 | 1
whisks٠٦:٠٧ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢با سرعت بردنگزارش
2 | 0
thronging٠٦:٠٤ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢پر ازدحامگزارش
0 | 0
hot pot٠٥:٣٧ - ١٣٩٩/٠٢/٢٢تاس کبابگزارش
16 | 1