پیشنهادهای سید محمود حسینی (٣٨٢)
بستن، وصل کردن، متصل کردن, چسباندن
تزریق کردن مواد مخدر
خرده گرفتن، عیب گرفتن، انتقاد کردن
Perform oral sex انجام سکس دهانی توسط مرد
ول گشتن، پرسه زدن، گشتن جاهای مختلف جهت لذت و سرگرمی
مکرر فرستادن نامه، ایمیل و غیره معمولا با عصبانیت سریع و به تعداد زیاد
مشایعت کردن، اسکورت کردن، راهنمایی کردن به داخل دفتر و. . .
کنترات دادن یا قرار داد بستن بیرون از شرکت جهت خدماتی مثل سرویس پذیرایی برای صرفه جویی در هزینه و پول یا بخشی از کار شرکت رو به دیگری دادن
بستن در یا پنجره ای که از قبل باز گذاشته شده است "Could you PULL the door TO, please?"
خالی کردن کامل چیزی مثلا سطل آشغال خالی کردن برداشتن یا خالی کردن مقداری از چیزی از درون یک ظرف
مجبور کردن، وادار کردن کسی به انجام تصمیمی در زمان کوتاه و معمولا بدون فکر
مالیدن کرم یا پماد تا وقتی که جذب بدن شود
شروع چیزی، سفر، جلسه، شغل، زندگی، حرفه، موجودیت باعث خنداندن کسی شدن
سرزنش کردن، نکوهش کردن، به شدت برخورد کردن گیر دادن، منصفانه رفتار نکردن، بد رفتارکردن
دزدیدن
انتخاب کردن
مشکوک شدن، فهمیدن، آگاه شدن، باخبرشدن، یادگرفتن ارتباط با کسی از طریق تلفن همراه، نامه یا ایمیل شروع به صحبت در مورد موضوعی جدید سراغ موضوعی رفتن
شروع به صحبت یا بحث کردن درباره چیزی، انتخاب شدن، منصوب شدن , ظاهر شدن در شبکه های تلویزیونی یا رادیویی , کمک خواستن از کسی از طریق صحبت یا نوشتن، ا ...
حمله و یا ضربه سریع و غیر منتظره به شدت انتقاد کردن
به آغوش کسی پناه بردن
ماجرا جوی سبک سر کسی که عاشق ماجراجوییه، معتاد آدرنالین
سریع رفتن به جایی با چالاکی عمل کردن، پریدن و انجام دادن، :سریع بپر یه روزنامه بخر بیا�
محروم شدن، بی بهره ماندن، سود نبردن،
توپ را رو گوه گذاشتن در بازی گلف آماده کردن، آماده سازی، تهیه کردن، فراهم کردن مقدمات چیزی پیش از شروع آن
پیاده شدن از ماشین و ون و غیره ، دست از فعالیت یا عادتی روزانه برداشتن، کسی رو وادار به اعتراف یا گفتن حقیقتی یا دادن اطلاعات کردن ، وادار کردن کسی ...
از نزدیک مشاهده کردن، صمیمی شدن، آشنا شدن از نزدیک و شخصی
به زور وارد شدن، به زور گرفتن، چپیدن
ریز ریز کردن یا به قطعات کوچیکتر بریدن با دندان مثلاً ریر ریز کردن روزنامه توسط توله سگ ، خراب کردن خراب شدن درون یک دستگاه، مثلا وقتی که نوار تو دست ...
کوک زدن، موقتا به هم دوختن یا الصاق کردن، زدن اضافه کردن یا پیوستن چیزی که برنامه ریزی نشده بود ( لایحه یا بند قراردادو غیره ) ملحق کردن، افزودن، ضم ...
فراهم کردن چیز مورد نیاز، تهیه کردن، موفق شدن به انجام چیزی
غر زدن، غرولند کردن، نالیدن
تعطیلات بودن، دور بودن، سفر بودن، در سفرکاری بودن
کینه به دل داشتن، کینه نگه داشتن داشتن برای، مثلاً دارم براش
جستجو چیزی که بخاطر اتفاق یا موضوعی به هم ریخته
سفارش دادن، سفارش دادن غذا از رستوران و غیره با تلفن
به شدت انتقاد کردن، به شدت مورد نکوهش قرار دادن
وانمود کردن، به صورت غیر جدی فکر کردن، وانمود به فکردن
کم کم خوشایند شدن، کم کم علاقمند شدن، جذاب شدن، کم کم نمود پیدا کردن، کم کم ظاهر شدن، بیشتر مورد قبول واقع شدن، بیشتر مورد توجه قرار گرفتن، تاثیر بیش ...
زیر قول زدن، جا زدن، به وعده ای عمل نکردن، قال گذاشتن
غیر قابل شنیدن شدن، ضعیف تر شدن، کم شدن، ازبین رفتن، عقب افتادن، ول شدن، باریک شدن
نرمش و گرم کردن قبل از ورزش یا مسابقه ای
چیزی را به کسی قالب کردن، چیزی رو به کسی انداختن، متقاعد کردن با اطلاعات الکی ودروغ، گول زدن، فریب دادن
مورد نکوهش قرار دادن، کسی را برای کاری مذمت کردن، به رخ کسی کشیدن
به صورت نمایشی وچشمگیر راه رفتن یا حرکت کردن
یه ریز حرف زدن، وراجی کردن
بلند شدن راست شدن مثلاً وقتی معلم یا رییس وارد میشود
این بساطو جمش کنید، دس بردارید، ول کنید، بس کنید
تملق گفتن، چاپلوسی کردن، دست بوسی کردن
مدام در مورد چیزی حرف زدن، دایماً در مورد چیزی حرف زدن
مدام در مورد چیزی حرف زدن، دایماً در مورد چیزی حرف زدن