hold against

پیشنهاد کاربران

hold against =to dislike sb, e. g. She made a serious mistake but her boss doesn't hold it against her. He says we all make mistakes
hold against
کسی را بابت کاری یا چیزی مسئول یا مقصر دانستن و با دید منفی به اونها نگاه کردن و سرزنش کردن ( اغلب به خاطر نقص شخصیتی )
To "hold against" someone means to view something negatively about them, often as a character flaw or fault. It implies a sense of resentment or disapproval.
...
[مشاهده متن کامل]

- Jane holds John's past mistakes against him. She keeps bringing them up and refuses to let go of them.
- The boy holds his father's long work hours against him. He resents the fact that his dad is never around.

Hold something against somebody
مستمسک قرار دادن چیزی علیه کسی، دستاویز ساختن چیزی علیه کسی، دستاویز قرار دادن چیزی علیه کسی - بهانه کردن چیزی علیه کسی - پیراهن عثمان ساختن از چیزی علیه کسی

...
[مشاهده متن کامل]

He lied to her once, and she still holds it against him
او ( فرد مذکر ) به او ( فرد مونث ) یک بار دروغی گفت و او ( فرد مونث ) هنوز که هنوزه از اون دروغ به عنوان مستمکی علیه او ( فرد مذکر ) استفاده میکنه
Nobody is going to hold it against you if you don't come
اگه با ما نیای ( ما رو همراهی نکنی ) مطمن باش که ما از نیامدنت ( علیه تو ) پیراهن عثمان نمیسازیم

غلبه کردن
Hold something against somebody
سرزنش کردن کسی بخاطر رفتار گذشته ش
He made a mistake but I don't hold it against him - we all make mistakes.
مقصر دانستن کسی
مورد نکوهش قرار دادن، کسی را برای کاری مذمت کردن، به رخ کسی کشیدن
چیزی را به عنوان نقطه ضعف برای تو سری زدن و تحقییر کردن استفاده کردن

کینه داشتن
گردن کسی انداختن
سوءظن داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس