پیشنهادهای حسین کتابدار (٢٣,٦٢٠)
🔹 مترادف ها: totally / exactly / you’re so right / tell me about it / preach 🔹 مثال ها: That movie was so good IKR? I’ve watched it three times al ...
🔹 معادل فارسی: وای خدای من! / اوه نه! / ای وای! ( در زبان محاوره ای: وای وای وای!، ای خداااا! ) ( طنزآمیز – اینترنتی ) : ZOMG شکل اغراق شده ی �O ...
🔹 معادل فارسی: چی کار می کنی؟ / الآن در حال انجام چی هستی؟ / برنامه ات چیه؟ WYD مخفف عبارت What ( are ) You Doing? هست. این اصطلاح در پیام رسان ها و ...
🔹 معادل فارسی: قراره اعلام بشه / هنوز مشخص نشده / بعداً اعلام می شه TBA مخفف عبارت To Be Announced هست، و در برخی منابع ممکنه به صورت های To Be Arra ...
🔹 تعریف غیررسمی: در چت ها و فضای مجازی، RN مخفف Right Now هست، یعنی �الآن�، �در همین لحظه�، یا �فعلاً�. 🔹 مثال ها: I’m so tired RN. الآن خیلی خس ...
🔹 معادل فارسی: زاویه دید / دیدگاه / از نگاه من / از نگاه تو POV مخفف عبارت Point of View است. این اصطلاح بسته به زمینه ی استفاده، می تونه به معنی زا ...
🔹 معادل فارسی: تو چی؟ / نظر تو چیه؟ / برنامه ات چیه؟ / حالا نوبت توئه WBU مخفف عبارت What About You? است. این اصطلاح برای برگرداندن سؤال یا مکالمه ب ...
🔹 معادل فارسی: فقط خواستم بدونی / صرفاً جهت اطلاع / گفتم در جریان باشی JSYK مخفف عبارت Just So You Know است. 🔹 مترادف ها: FYI – for your informati ...
🔹 معادل فارسی: اگه درست یادم باشه / تا جایی که یادمه / اگر اشتباه نکنم IIRC مخفف عبارت If I Recall Correctly یا If I Remember Correctly است. 🔹 متر ...
1. IDC = I Don’t Care یعنی برام مهم نیست یا بی تفاوتم 🔹 معادل فارسی: برام مهم نیست / اهمیتی نمی دم / بی خیالم 🔹 کاربرد: این مخفف در پیام های متن ...
🔹 معادل فارسی: راستش را بخواهی / انصافاً / به منظور رعایت انصاف 🔹 مترادف ها: to be honest – frankly – in fairness – admittedly – to be truthful 🔸 ...
In Other Words – یعنی به عبارت دیگر یا به زبان ساده تر این کاربرد رایج تر است، مخصوصاً در پیام های متنی، ایمیل ها، و گفتگوهای آنلاین. مثال: My seroto ...
🔹 معادل فارسی: از شدت استرس یا عصبانیت مو کندن / از کلافگی به سر زدن / درگیر اضطراب شدید بودن 🔹 مترادف ها: frustrated – exasperated – desperate – a ...
🔹 معادل فارسی: از خود بی خود شدن / کنترل خود را از دست دادن / درگیر احساسات شدید بودن 🔹 مترادف ها: distraught – overcome – out of one's mind – fran ...
🔹 معادل فارسی: از نگرانی زجر کشیدن / درگیر اضطراب شدید بودن / ذهن فرسایی از نگرانی 🔹 مترادف ها: tormented by anxiety – consumed with worry – distre ...
🔹 مترادف ها: worried – upset – distressed – frantic – devastated – overwrought – agitated 🔸 مثال های کاربردی: He looked distraught after hearing th ...
🔹 معادل فارسی: دنیاپرست / مادی گرا / اهل دنیا / دنیازده 🔹 مترادف ها: materialist – mammonist – hedonist – secularist – sensualist 🔸 مثال ها: The p ...
🔹 مترادف ها: materialist – money - worshipper – capitalist – profiteer – worldling 🔸 مثال ها: Mammonists dominate the corporate world, driven by pr ...
🔹 معادل فارسی: غارت / چپاول / ربایش خشونت آمیز / دستبرد 🔹 مترادف ها: plunder – pillage – looting – robbery – seizure – despoilment 🔸 مثال ها: The ...
1. در متون مذهبی ( مسیحیت ) : Mammon نماد ثروت دنیوی، حرص، و مادی گرایی افراطی است که در تضاد با ارزش های معنوی و الهی قرار دارد. در انجیل متی و لوقا ...
در فلسفه، ماتریالیسم ( Materialism ) نظریه ای است که معتقد است همه چیز در جهان از ماده و نیروهای مادی تشکیل شده و ذهن، روح یا هر نوع پدیده غیرمادی را ...
🔹 معادل فارسی: پول دوست افراطی / حریص به پول / پول پرست / طماع 🔹 مترادف ها: greedy – avaricious – grasping – acquisitive – rapacious – mercenary 🔸 ...
🔹 مترادف ها: go ahead – come in – step in – hop in – get in – enter 🔸 مثال ها: “In you go, ” said the teacher as the students entered the classroom ...
🔹 معادل فارسی: تحقیرشده / له شده / مورد بی احترامی شدید قرار گرفته / بدرفتاری شده 🔹 مترادف ها : mistreated – humiliated – disrespected – dumped on ...
🔹 معادل فارسی: فرار کردن / در رفتن / جا زدن / ترک کردن ( به ویژه در شرایط سخت یا بحرانی ) 🔹 مترادف ها: run off – bail – ditch – flee – desert – es ...
کراسفیت یک روش تمرینی با شدت بالا و ترکیبی است که شامل حرکات متنوعی از وزنه برداری، ژیمناستیک، و تمرینات هوازی می شود. هدف اصلی کراسفیت افزایش آمادگی ...
تمرین ورزشی با وزن بدن: Inverted Row یک تمرین کششی افقی است که عضلات بالاتنه به ویژه عضلات پشت و بازو را تقویت میکند. در این تمرین، بدن شما به صورت ا ...
تمرین ورزشی: Hand - Release Push - Up یک نوع شنای سینه ( Push - Up ) است که در آن به جای انجام شنای معمولی با حرکت پیوسته، پس از پایین آمدن کامل بدن ...
اصطلاح و تمرین ورزشی: Triceps dip یک تمرین وزن بدن است که عمدتاً باعث تقویت عضلات سه سر بازو ( Triceps ) میشود. در این تمرین، با خم و راست کردن آرنج ...
🔹 معادل فارسی: خودت را به چالش بکش / از خودت بیشتر کار بکش / خودت را هل بده به جلو 🔹 مترادف ها : challenge yourself – strive – go beyond – exceed l ...
🔹 معادل های فارسی: دانش آموز یا عضو جوان آموزش دیده در برنامه های آموزشی نظامی | جوان کارآموز نظامی | عضو پیش نظامی ارتش 🔹 مترادف ها : military tra ...
کانیفر Conifers گروهی از گیاهان هستند که بیشتر به صورت درختان یا درختچه های همیشه سبز با برگ های سوزنی شکل یا پولک مانند دیده میشوند. این گیاهان به ج ...
1. ( اسم – پوشش تزئینی یا محافظتی ) : پارچه یا ساختار بالای تخت، صندلی، یا ورودی که برای تزئین یا محافظت استفاده می شود. مثال: A romantic four - post ...
🔹 معادل فارسی: ( فعل ) انتقال دادن / به زمان یا زمینه ای دیگر بردن / به تعویق انداختن ( اسم ) باقی مانده / انتقال یافته / اثر باقی مانده از گذشته � ...
/ʃlɛp/ شْلِپ 🔹 مترادف ها ( فعل ) : lug – haul – drag – carry – trudge – tote – slog – traipse 🔸 مثال ها: We schlepped our suitcases through three t ...
🔹 مترادف ها ( فعل ) : carry – haul – lug – drag – lift – bear 🔸 مثال ها: She toted her groceries in a reusable tote bag. خریدهاش رو توی یه کیف تُوت ...
/mɪns noʊ wɜːrdz/ 🔹 مترادف ها : speak bluntly – be direct – be outspoken – tell it like it is – be frank – be honest 🔸 مثال ها: He’s not one to min ...
صدفک نامی عامیانه و قدیمی برای بیماری پسوریازیس/ Psoriasis است؛ یک بیماری خودایمنی مزمن پوست که باعث ایجاد لکه های قرمز و فلس مانند سفید یا نقرهای رن ...
Psoriasis/ /səˈraɪəsɪs/ سُرایِسِس – پسوریازیس 🔹 معادل های فارسی: پسوریازیس | صدفک | بیماری پوستی مزمن | بیماری خودایمنی پوست پسوریازیس یک بیماری مزم ...
🔹 معادل فارسی: بی زرق وبرق / ساده و کاربردی / بدون امکانات اضافی / اقتصادی 🔸 مثال ها: We stayed at a no - frills hotel near the airport. توی یه هتل ...
🔹 معادل فارسی: لجباز / کله شق / خودسر / سرسخت / یک دنده 🔸 مثال ها: He’s a headstrong businessman who never takes advice. یه تاجر کله شقه که هیچ وقت ...
🔹 معادل فارسی: فهمیدم / لازم نیست بیشتر توضیح بدی / گرفتم چی می گی / دیگه نگو، من پایه م ( در زبان محاوره ای: حرفتو زدی، دیگه لازم نیست توضیح بدی، ...
1. شیمیایی – کلی: لومینول ترکیبی آلی با فرمول شیمیایی C₈H₇N₃O₂ است که هنگام واکنش با یک اکسیدکننده ی مناسب، نور آبی ( شیمی تابی یا chemiluminescence ...
🔹 معادل فارسی: به بی راهه رفتن / خراب شدن اوضاع / از مسیر خارج شدن / به فنا رفتن 🔸 مثال ها: Everything went sideways after the power outage. بعد از ...
🔹 معادل فارسی: داغون کردن / سوراخ سوراخ کردن / نابود کردن / به فنا دادن 🔹 مترادف ها: destroy – ruin – wreck – blast – tear apart – devastate – mess ...
مثال؛ His clapped - out motorcycle barely made it up the hill. موتور داغونش به زور از تپه بالا رفت. She looked totally clapped out after working a d ...
1. اشک درآوردن / بغض کردن وقتی کسی در آستانه ی گریه است یا اشک در چشمانش حلقه می زند. مثال: I always tear up at weddings. همیشه توی عروسی ها اشکم درم ...
🔹 معادل فارسی: تفنگ کالیبر ۴۴ ( عامیانه ) 🔹 مثال ها: He pulled out the fo - fo and started blasting. تفنگ فُو - فُو رو کشید بیرون و شروع کرد به ش ...
🔹 معادل فارسی: اسلحه ( عامیانه ) / آهنگ خفن / آدم گنگ / سوسیس ( در کاربرد بریتانیایی ) 🔸 مثال ها: He pulled out a banger and threatened the guy. ی ...
🔹 معادل فارسی: دل نشین / جذاب / گرم و صمیمی / خوشایند / دعوت کننده The kitchen is cheerful and inviting. آشپزخونه شاد و دل نشینه. Her voice was so ...