پیشنهاد‌های حسین کتابدار (٢٣,٦٢٠)

بازدید
١٥,٢٦٣
تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 مترادف ها: totally / exactly / you’re so right / tell me about it / preach 🔹 مثال ها: That movie was so good IKR? I’ve watched it three times al ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: وای خدای من! / اوه نه! / ای وای! ( در زبان محاوره ای: وای وای وای!، ای خداااا! ) ( طنزآمیز – اینترنتی ) : ZOMG شکل اغراق شده ی �O ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: چی کار می کنی؟ / الآن در حال انجام چی هستی؟ / برنامه ات چیه؟ WYD مخفف عبارت What ( are ) You Doing? هست. این اصطلاح در پیام رسان ها و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: قراره اعلام بشه / هنوز مشخص نشده / بعداً اعلام می شه TBA مخفف عبارت To Be Announced هست، و در برخی منابع ممکنه به صورت های To Be Arra ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 تعریف غیررسمی: در چت ها و فضای مجازی، RN مخفف Right Now هست، یعنی �الآن�، �در همین لحظه�، یا �فعلاً�. 🔹 مثال ها: I’m so tired RN. الآن خیلی خس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: زاویه دید / دیدگاه / از نگاه من / از نگاه تو POV مخفف عبارت Point of View است. این اصطلاح بسته به زمینه ی استفاده، می تونه به معنی زا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: تو چی؟ / نظر تو چیه؟ / برنامه ات چیه؟ / حالا نوبت توئه WBU مخفف عبارت What About You? است. این اصطلاح برای برگرداندن سؤال یا مکالمه ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: فقط خواستم بدونی / صرفاً جهت اطلاع / گفتم در جریان باشی JSYK مخفف عبارت Just So You Know است. 🔹 مترادف ها: FYI – for your informati ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: اگه درست یادم باشه / تا جایی که یادمه / اگر اشتباه نکنم IIRC مخفف عبارت If I Recall Correctly یا If I Remember Correctly است. 🔹 متر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. IDC = I Don’t Care یعنی برام مهم نیست یا بی تفاوتم 🔹 معادل فارسی: برام مهم نیست / اهمیتی نمی دم / بی خیالم 🔹 کاربرد: این مخفف در پیام های متن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: راستش را بخواهی / انصافاً / به منظور رعایت انصاف 🔹 مترادف ها: to be honest – frankly – in fairness – admittedly – to be truthful 🔸 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In Other Words – یعنی به عبارت دیگر یا به زبان ساده تر این کاربرد رایج تر است، مخصوصاً در پیام های متنی، ایمیل ها، و گفتگوهای آنلاین. مثال: My seroto ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: از شدت استرس یا عصبانیت مو کندن / از کلافگی به سر زدن / درگیر اضطراب شدید بودن 🔹 مترادف ها: frustrated – exasperated – desperate – a ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: از خود بی خود شدن / کنترل خود را از دست دادن / درگیر احساسات شدید بودن 🔹 مترادف ها: distraught – overcome – out of one's mind – fran ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: از نگرانی زجر کشیدن / درگیر اضطراب شدید بودن / ذهن فرسایی از نگرانی 🔹 مترادف ها: tormented by anxiety – consumed with worry – distre ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 مترادف ها: worried – upset – distressed – frantic – devastated – overwrought – agitated 🔸 مثال های کاربردی: He looked distraught after hearing th ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی: دنیاپرست / مادی گرا / اهل دنیا / دنیازده 🔹 مترادف ها: materialist – mammonist – hedonist – secularist – sensualist 🔸 مثال ها: The p ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 مترادف ها: materialist – money - worshipper – capitalist – profiteer – worldling 🔸 مثال ها: Mammonists dominate the corporate world, driven by pr ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

🔹 معادل فارسی: غارت / چپاول / ربایش خشونت آمیز / دستبرد 🔹 مترادف ها: plunder – pillage – looting – robbery – seizure – despoilment 🔸 مثال ها: The ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. در متون مذهبی ( مسیحیت ) : Mammon نماد ثروت دنیوی، حرص، و مادی گرایی افراطی است که در تضاد با ارزش های معنوی و الهی قرار دارد. در انجیل متی و لوقا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در فلسفه، ماتریالیسم ( Materialism ) نظریه ای است که معتقد است همه چیز در جهان از ماده و نیروهای مادی تشکیل شده و ذهن، روح یا هر نوع پدیده غیرمادی را ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: پول دوست افراطی / حریص به پول / پول پرست / طماع 🔹 مترادف ها: greedy – avaricious – grasping – acquisitive – rapacious – mercenary 🔸 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 مترادف ها: go ahead – come in – step in – hop in – get in – enter 🔸 مثال ها: “In you go, ” said the teacher as the students entered the classroom ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: تحقیرشده / له شده / مورد بی احترامی شدید قرار گرفته / بدرفتاری شده 🔹 مترادف ها : mistreated – humiliated – disrespected – dumped on ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: فرار کردن / در رفتن / جا زدن / ترک کردن ( به ویژه در شرایط سخت یا بحرانی ) 🔹 مترادف ها: run off – bail – ditch – flee – desert – es ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کراسفیت یک روش تمرینی با شدت بالا و ترکیبی است که شامل حرکات متنوعی از وزنه برداری، ژیمناستیک، و تمرینات هوازی می شود. هدف اصلی کراسفیت افزایش آمادگی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمرین ورزشی با وزن بدن: Inverted Row یک تمرین کششی افقی است که عضلات بالاتنه به ویژه عضلات پشت و بازو را تقویت میکند. در این تمرین، بدن شما به صورت ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تمرین ورزشی: Hand - Release Push - Up یک نوع شنای سینه ( Push - Up ) است که در آن به جای انجام شنای معمولی با حرکت پیوسته، پس از پایین آمدن کامل بدن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

اصطلاح و تمرین ورزشی: Triceps dip یک تمرین وزن بدن است که عمدتاً باعث تقویت عضلات سه سر بازو ( Triceps ) میشود. در این تمرین، با خم و راست کردن آرنج ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: خودت را به چالش بکش / از خودت بیشتر کار بکش / خودت را هل بده به جلو 🔹 مترادف ها : challenge yourself – strive – go beyond – exceed l ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل های فارسی: دانش آموز یا عضو جوان آموزش دیده در برنامه های آموزشی نظامی | جوان کارآموز نظامی | عضو پیش نظامی ارتش 🔹 مترادف ها : military tra ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کانیفر Conifers گروهی از گیاهان هستند که بیشتر به صورت درختان یا درختچه های همیشه سبز با برگ های سوزنی شکل یا پولک مانند دیده میشوند. این گیاهان به ج ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ( اسم – پوشش تزئینی یا محافظتی ) : پارچه یا ساختار بالای تخت، صندلی، یا ورودی که برای تزئین یا محافظت استفاده می شود. مثال: A romantic four - post ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: ( فعل ) انتقال دادن / به زمان یا زمینه ای دیگر بردن / به تعویق انداختن ( اسم ) باقی مانده / انتقال یافته / اثر باقی مانده از گذشته � ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

/ʃlɛp/ شْلِپ 🔹 مترادف ها ( فعل ) : lug – haul – drag – carry – trudge – tote – slog – traipse 🔸 مثال ها: We schlepped our suitcases through three t ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 مترادف ها ( فعل ) : carry – haul – lug – drag – lift – bear 🔸 مثال ها: She toted her groceries in a reusable tote bag. خریدهاش رو توی یه کیف تُوت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

/mɪns noʊ wɜːrdz/ 🔹 مترادف ها : speak bluntly – be direct – be outspoken – tell it like it is – be frank – be honest 🔸 مثال ها: He’s not one to min ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

صدفک نامی عامیانه و قدیمی برای بیماری پسوریازیس/ Psoriasis است؛ یک بیماری خودایمنی مزمن پوست که باعث ایجاد لکه های قرمز و فلس مانند سفید یا نقرهای رن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Psoriasis/ /səˈraɪəsɪs/ سُرایِسِس – پسوریازیس 🔹 معادل های فارسی: پسوریازیس | صدفک | بیماری پوستی مزمن | بیماری خودایمنی پوست پسوریازیس یک بیماری مزم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: بی زرق وبرق / ساده و کاربردی / بدون امکانات اضافی / اقتصادی 🔸 مثال ها: We stayed at a no - frills hotel near the airport. توی یه هتل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: لجباز / کله شق / خودسر / سرسخت / یک دنده 🔸 مثال ها: He’s a headstrong businessman who never takes advice. یه تاجر کله شقه که هیچ وقت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: فهمیدم / لازم نیست بیشتر توضیح بدی / گرفتم چی می گی / دیگه نگو، من پایه م ( در زبان محاوره ای: حرفتو زدی، دیگه لازم نیست توضیح بدی، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. شیمیایی – کلی: لومینول ترکیبی آلی با فرمول شیمیایی C₈H₇N₃O₂ است که هنگام واکنش با یک اکسیدکننده ی مناسب، نور آبی ( شیمی تابی یا chemiluminescence ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: به بی راهه رفتن / خراب شدن اوضاع / از مسیر خارج شدن / به فنا رفتن 🔸 مثال ها: Everything went sideways after the power outage. بعد از ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: داغون کردن / سوراخ سوراخ کردن / نابود کردن / به فنا دادن 🔹 مترادف ها: destroy – ruin – wreck – blast – tear apart – devastate – mess ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال؛ His clapped - out motorcycle barely made it up the hill. موتور داغونش به زور از تپه بالا رفت. She looked totally clapped out after working a d ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. اشک درآوردن / بغض کردن وقتی کسی در آستانه ی گریه است یا اشک در چشمانش حلقه می زند. مثال: I always tear up at weddings. همیشه توی عروسی ها اشکم درم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: تفنگ کالیبر ۴۴ ( عامیانه ) 🔹 مثال ها: He pulled out the fo - fo and started blasting. تفنگ فُو - فُو رو کشید بیرون و شروع کرد به ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

🔹 معادل فارسی: اسلحه ( عامیانه ) / آهنگ خفن / آدم گنگ / سوسیس ( در کاربرد بریتانیایی ) 🔸 مثال ها: He pulled out a banger and threatened the guy. ی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

🔹 معادل فارسی: دل نشین / جذاب / گرم و صمیمی / خوشایند / دعوت کننده The kitchen is cheerful and inviting. آشپزخونه شاد و دل نشینه. Her voice was so ...