پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٥٢٥)
تَعطیلات: ١. ( دورەیِ ) دورازکار، ( دورەیِ ) آسایش ٢. سفرِ آسایشی
پَروازِ داخِلی: پروازِ درون - مرزی / درون - کشوری
خُطوطِ هَوایی: ١. راەهایِ هوایی / هواپیمایی ٢. بنگاەهایِ هوایی / هواپیمایی
خَطِّ هَوایی: ١. راهِ هوایی / هواپیمایی ٢. بنگاهِ هوایی / هواپیمایی
وَجهِ شَرطی: شکلِ پیشنیازی، شکلِ اگری
صیغه: ١. زناشوییِ / همسرگیریِ کوتاەزمان ۲. [نام، صفت، مجازی] زنِ / همسرِ کوتاەزمان ۳. [نام، ادبی، دستورِ زبان] ریخت، شکل، دیسه ۴. ( نام ) ( دینشناسی، ...
فِعلِ لازِم: [زبانشناسی] کارواژەیِ ناگذر
اِضافه بَر این: افزون بر این، نیز، همچنین
سِل: بیماریِ شُش، شُش - گندیدگی، شُش - تفتگی، جگرتفتگی
مَسلول: جگرتفته
١. زمینِ خانەدار، اُردوگاه، پردیس/مانشگاهِ آبادشده، زمین و خانه، زمین و ساختمان ٢. [جنگی] اُردوگاه، پادگان، سربازخانه ٣. [شیمی/کیمیا] آمیزه، آمیخته؛ ...
اِعتِدال: ۱. میانەروی، میانگرایی، میانگی ۲. میانگین ۳. بهبودیِ میانگین ۴. برابرشدگی، ترازشدگی، ترازینگی ۵. [کهنه] راست - شدگی، راستینگی، راستی ۶. همس ...
مُحاصِره: ١. فراگیری، پیرامونگیری، دربرگیری، دورگیری، راەگیری، رهگیری، شهربندان، دژبندان، خانەگیری، دشمن - گیری
اِحاطه: ١. فراگیری، پیرامونگیری، دربرگیری، دورگیری، راەگیری، رهگیری ٢. مهارت، چیرگی
دُچارِ سوءِتَغذیه: دچارِ کمخوری / کمخواری / بدخوری، دچارِ کم - سیری / کم - سیرشدگی
سوءِتَغذیه: کمخوری، کمخواری، بدخوری، کم - سیری، کم - سیرشدگی
اِقداماتِ اَمنیَّتی: کوششهایِ امنیتی، راەکارهایِ امنیتی
کاریزما: فرِهمندی، گیرایی، مردم - پسندی، همەپسندی، دوست - داشتنی بودن، پسندیدگی، پسندشدگی، دلخواه بودن
حَواس ( کسی/چیزی را ) پَرت کَردَن: ذهن / فکر ( کسی/چیزی ) را درگیر کردن؛ گیج کردن، سردرگم کردن
ضِدِّآب: آب - ستیز، آبزُدا، پادآب
اِمکان داشتَن: ١. انجامپذیر/انجام - شدنی/شدنی بودن، شدن، توانستن ٢. گمان رفتن
مُوازِنه کَردَن: ١. هموَزن کردن، همسنگ کردن، تراز کردن، برابر کردن ٢. هموَزنسازی، همسنگسازی، برابرسازی، همسنجی، ترازسازی
مُوازِنه: ١. هموَزنی، همسنگی، ترازینگی، برابری ٢. هموَزنسازی، همسنگسازی، برابرسازی، همسنجی، ترازسازی
تَشویق کَردَن: ١. شوراندن، به شور آوردن، خواهان کردن، آرزومند کردن، انگیزش، انگیزش - دهی، انگیزاندن، انگیزەدهی، نیرو دادن ۲. ستایش و دلگرمی ( دادن ) ...
تَشویق: ١. شوراندن، خواهان کردن، آرزومند کردن، انگیزش، انگیزش - دهی، انگیزاندن، انگیزەدهی ۲. ستایش و دلگرمی ( دادن ) ، دلگرم کردن ؛ دست زدن برایِ
بُلوغ: بُرنایی، پختگی، رسیدگی، رسایی، بزرگ - شدگی
بالِغ: بُرنا، پخته، رسیده، رسا، بزرگسال، بزرگ شده
اِحیا، اِحیاء: ۱. پیشبرد، پیشرفت، شکوفایی، شکوفاسازی ۲. شب - زندەداری، شب را به نیایش گذراندن ٣. [شیمی] کاهش [=آمیخته شدنِ جِرم با هیدروژن] ۵. ( کشاو ...
ذِکر کَردَن: ١. یاد کردن، نام بردن ٢. بیان کردن، گفتن
قاطِعیَّت: بی - چون - و - چرایی، برّندگی، برّایی، برشمندی، تند و تیزی، جداکنندگی، جداگری؛ دگرناپذیری، دگرش - ناپذیری؛ استواری، پابرجایی، باارادگی؛ سد ...
کُمونیست: همبهرگرا
کُمونیسم: همبهرگرایی
به مَنظورِ: برایِ، در راستایِ، با آرمانِ
مُستَقیم: ١. راست، سرراست، یکراست ۲. [مجاز] راست، درست ۳. ( قید ) راست، بدون خمیدگی ۴. ( قید ) بدون ایست / نگهداشتن ۵. ( قید ) [گفتاری، مجاز] بی - می ...
مَدینەیِ فاضِله: آرمانشهر، ناکجاآباد، آرزوآباد، شهرِ آرزوها
مُعضَل: ١. گرفتاری، چالش، دشواری، سختی ٢. پیچیده، بُغرَنج، سخت، دشوار، چالش - برانگیز
طَبَقِ اِخلاص: سینیِ بی - آلایشی، کمکِ بدونِ چشم داشت
تَقسیم: ١. بخش کردن، پخش کردن، پراکندن، چندبخش کردن، چندپارچه کردن ٢. بخش شدن، پخش شدن، پراکنده شدن، چندبخش شدن، چندپارچه شدن ٣. بخش - سازی، پخش، پرا ...
اَز لَحاظِ: از نگرِ، از نگرشِ، از دیدِ، از دیدگاهِ، از رویِ
فاصِلەیِ طَبَقاتی: بازەیِ تودەای، نابرابریِ میان - تودەای
وَحشَت - زَدِگی: ترسیدگی، هراسیدگی، بیم - زدگی، دهشت - زدگی؛ نگرانی، دلواپسی، دلهرەزدگی
وَحشَت - زَده: ترسیده، هراسیده، بیم - زده، دهشت - زده؛ نگران، دلواپس، دچارِ دلهره
اِطمینان: ١. دلگرمی، آرامش، بی - خطری، ایمنی ۲. باور، باورداشت، خوشگمانی، بیگمانی، دلپُری، آسودەدلی، دل - آسودگی، اُستوانی، اُستیگانی
اِثناعَشَری: ١. [پزشکی، روده] دوازده - انگشتی ٢. [ستارەشناسی] دوازده - برجی ٣. [کیشِ تَشَیُّع] ( باورمند / وابسته به ) دوازده امام، دوازده - امامی
یَقین: بیگمانی، باور، باورداشت، دلپُری، دل - استواری
مَنطَقەالبُروج: گردونەیِ دوازدەگانه، آبامهایِ دوازدەگانه، آبامگاه
شیعەیِ اِثناعَشَری: شیعەیِ دوازده - امامی
مَبذول: ١. بخشیده، بخشیدەشده، بخششی، داده، دادەشده، پیشکش - شده ٢. انجام - شده، بەجاآوردەشده ٣. پذیرفته، پذیرفتەشده، پذیرش - شده
مَبذول داشتَن: ١. بخشیدن، بخشش کردن، دادن ٢. انجام دادن، بە جا آوردن
اِئتِلافی: ١. همپیمان، همبسته، یگانه، یکپارچه، سازوار ٢. [کهنه] یارشده، خوگیر، خوگرفته، بەهم - خوگیرشده