پیشنهادهای کاردۆ Kardo (١,٤٤٩)
طاقِ نُصرَت: تاقِ پیروزی، کمانەبامِ پیروزی، گنبدِ پیروزی
سَقف: ١. بام، زیربام، پشت - بام، آسمانه، اُشکوب، پوشش، رویه ٢. تاق، تاقبام ٣. بالاترین، بیشترین
دَر حالِ پَرواز: در روندِ پرواز، در زمانِ پرواز
دَر شُرُفِ تأسیس: در آستانەیِ بنیانگذاری، در روندِ راەاندازی؛ در آستانەیِ ساخت
دَر شُرُفِ اِقدام به کاری: در آستانەیِ / در روندِ / نزدیک به انجامِ کار، در آغازِ انجامِ کاری
دَر شُرُفِ مَرگ بودَن: در آستانەیِ / در روندِ / نزدیک به مرگ بودن
دَر شُرُفِ تَکوین: در آستانەیِ آفرینش، نزدیک به پدید آمدن، در نزدیکیِ پیدایس، در روندِ / فرایندِ پیدایش
دَر شُرُفِ بەدِست گِرِفتَنِ قُدرَت: در آستانەیِ / در نزدیکیِ / در روندِ بەدست گرفتنِ نیرو
دَر شُرُفِ بازنِشَستِگی: در آستانەیِ بازنشستگی، نزدیک به بازنشستگی، در نزدیکیِ بازنشستگی، در روندِ / فرایندِ رخدادن، بازنشسته شدن
دَر شُرُفِ اُفتادَن بودَن: در آستانەیِ افتادن ( بودن ) ، نزدیک به افتادن ( بودن ) ، در نزدیکیِ افتادن ( بودن ) ، در روندِ / فرایندِ افتادن ( بودن )
دَر شُرُفِ وُقوع بودَن: در آستانەیِ رویدادن، نزدیک به رویدادن، در نزدیکیِ رخداد بودن، در روندِ / فرایندِ رخدادن، در پیش بودن، نزدیک بودن
دَر شُرُفِ: در آستانەیِ، نزدیک به، در نزدیکیِ، در روندِ، در فرایندِ
قُوَّتِ قَلب دادَن: ١. دلگرمی دادن؛ امید دادن ٢. دلیر کردن، پردل کردن، نترس کردن، بیباک کردن
قُوَّتِ قَلب: ١. دلگرمی؛ امید ٢. دلیری، پردلی، نترسی، بیباکی
مَنظور کَردَن: ١. پسند کردن، پسندیدن، پذیرش کردن، پذیرفتن گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن، به شمار آوردن، در نگر گرفتن، قلمداد کردن، یاددا ...
لَحاظ کَردَن: ١. دیدن، نگاه کردن، درنگریستن، نگریستن ٢. گُنجاندن، جا دادن، آوردن، گذاشتن، نام بردن، به شمار آوردن
مُرَبّی: آموزگار، آموزگارِ ورزش / ورزشی، آموزگارِ سرخانه / خانگی، آموزشگار، آموزشکار، آموزنده، آموزش - دهنده، آموزشگر، دبیر، پروراننده، پرورنده، پرور ...
مَوارِدِ ضَروری: ١. زمانِ نیاز ٢. نکتەهایِ مهم
مُسِنّ - تَر: سالخوردەتر، جاافتادەتر، سالدیدەتر، ریش - سفیدتر، پیرتر، زالتر، سالمندتر، فرتوتتر، کلانسال، بزرگسالتر، کهنسالتر، مِهتر
خَطایِ سامِعه: اشتباهِ شنیداری، لغزشِ شنیداری
تَخفیف: ١. سبک کردن ۲. کاستن، کم کردن، کاهش دادن، کاهش، پایین - آوری، اُفت، کمشدگی ۳. کاهشِ بها، کاهشِ نرخ، بهاکاهی، نرخشکنی ۴. [دبی، دستورِ زبان] کو ...
وَظیفەشِناسی: خدمتشناسی، پایبندی، کاردوستی، باوجدانی در کار، وفاداری به کار، هَرگشناسی، خویشکارشناسی، فِریچشناسی
وَظیفەشِناس: خدمتشناس، پایبند، کاردوست، باوجدان در کار، وفادار به کار، هَرگشناس، خویشکارشناس، فِریچشناس
مُنَظَّم: آراسته، هماهنگ، سامانمند، سازمانمند، آرایشمند، دهنادمند، دهنادین
مَعافیَّت: [خدمتِ سربازی، سرانه] بخشودگی
مَعافی: [خدمتِ سربازی، سرانه] بخشودگی
مالیات: سرانه، باج، درآمدانه
مَعاف: [خدمتِ سربازی، سرانه] بخشوده
مُشَخَّصات: ویژگیها، دادەها، شناسه
سَدِّ مَعبَر: راەبند، راەگیر، راەبست
ترافیک: [بەویژه در رانندگی] ١. رفت - و - آمد ٢. راەبندان ٣. تنیدگی
با تَوَجُّه به: با به شمار آوردنِ، برپایەیِ، بر اساسِ، با آگاهی به، با نگرش به
تَوَقُّف مَمنوع: [راهنمایی و رانندگی] ( اینجا ) نگهندارید، نگهداشتن قانونی نیست، ( اینجا ) نَییستید، ( اینجا ) بازنَییستید، ایستادن / بازایستادن قانو ...
تَنَفُّسِ مَصنوعی: دمشِ ساختگی، دم - و - بازدمِ ساختگی
حَدِّاَکثَر: دستِ - بیش، دستِ بالا، بیشترین؛ بیشینه
به تأخیر اَنداختَن: به درنگ انداختن، به دیر انداختن، پس انداختن، به دیرتر انداختن، به درنگ واداشتن، به آینده وانهادن
نَتیجەیِ آزمایش: پاسخِ آزمایش
نَتیجەیِ آزمایش: پاسخِ آزمایش
مَسخَرەبازی: لودگی، دلغکبازی، شوخیبازی، شوخیگری
لَغو: ١. پسگیری، پس گرفتن براندازی، برافکنی، از - میان - برداری، از میان برداشتن، دورریزی، نامعتبرسازی، بەهمزنی، بیهودەسازی، تباەسازی، پوچسازی، از - ...
سَدّ: ١. آبگیر، آببست، آببند، بند، بنداب ٢. راەبند، راەگیر، جلوگیر، جلودار، بازدارنده؛ جداگر، جداکننده؛ مرز ٣. بستن، بند آوردن
فاجِعه: بلا، ناگواری، رویدادِ بد، رویدادِ ناگوار، بیچارگی، خطر، سیج
سَحابی: ١. ابری ٢. ابری، ابرسان، ابرگونه، ابروار
اِرضا: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبو ...
اِرضاء: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُب ...
اِرضاء کَردَن: ١. خرسندی، خرسندشدگی، خرسند کردن، خشنودی، خشنودشدگی، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جن ...
اِرضا کَردَن: ١. خرسند کردن، خشنود کردن ٢. برآوردن، بەجاآوردن، فراهم کردن ٣. [آمیزشِ جنسی] بیشترین کامجوییِ جنسی، رُبوخه، رُبوخەشدگی، رُبوخه کردن، سی ...
اِنزال: ١. بیرونریزی منی، برونریزی تخم - آب، منی - آمدگی، آب - آمدگی، منی - ریزی، آبریزی جنسی ٢. فروفرستادن، پایین فرستادن
مُبتَکَر: نوآورده، نوآوردەشده مُبتَکِر: ١. بامدادخیز، پگاهخیز ٢. آن که پگاه می آید ٣. آن که میوەیِ نوبر / تازەرسیده خورد ۴. دوشیزگی بَر، پردەبَر ۵. ن ...
اِبتِکار: ١. بامداد کردن، بامداد شدن ٢. بامدادخیزی، پگاەخیزی ٣. به نوبر و نخستِ چیزی دست یافتن ۴. نوباوەیِ چیزی فراگرفتن ۵. خوردنِ میوەیِ نوبر / تازە ...