پیشنهادهای کاردۆ Kardo (١,٤٤٩)
سَنَدِ مالِکیَّت: گواهیِ دارندگی، بنچاکِ دارندگی
سَنَد: گواهی، گواه، برگه، پنچاک، بنچک، پیمان، پیمان - نامه، دستک، دبیزه، تزده
حَقِّ تَقَدُّمِ دَر رانَندِگی: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن / پیشتازی در رانندگی
حَقِّ تَقَدُّمِ عُبور با وَسیلەیِ نَقلیەیِ مُقابِل: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن / پیشتازی با خودروِ / ترابرِ روبەرو
حَقِّ تَقَدُّم: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن، حقِ پیشتازی؛ ( پیاده ) حقِ پیشی گرفتن، حق پیشگامی
حَقِ تَقَدُّمِ عُبور: ( سواره ) حقِ پیشی گرفتن، حقِ پیشتازی؛ ( پیاده ) حقِ پیشی گرفتن، حق پیشگامی
مَردِ حِسابی: مردِ کامل، مردِ بامنش؛ ( گفتاری ) آقا جان
اِملاء: گفتارنویسی، گفتەنگاری، درستنویسی
اِملا: گفتارنویسی، گفتەنگاری، درستنویسی
اِنشا: ١. نوشتۀ ادبی، نوشتار، گفتارنامه ۲. ( نامِ بنواژه ) آموزش نویسندگی؛ نگارش ۳. نویسندگی ۴. ( نامِ بنواژه ) آفریدن، پدید آوردن ۵. ( نامِ بنواژه ) ...
اِنشاء: ١. ( آموزشی ) نگارش ٢. نویسندگی ٣. سرایندگی، چامەسرایی، چامەگویی ۴. آفرینش، ساخت
تَعارُف: ١. خوشامدگویی کردن به همدیگر؛ فراخواندن ۲. رودربایستی کردن؛ شرم کردن ۳. پذیرایی کردن ۴. [کهنه] یکدیگر را شناختن ۵. [کهنه] با یکدیگر آشنا شدن
تَعارُف: ١. خوشامدگویی به همدیگر؛ فراخوان ۲. رودربایستی؛ شرم ۳. پذیرایی ۴. [کهنه] شناخت یکدیگر ۵. [کهنه] آشنا شدن
حُکمِ اِنتِقال= دستورِ جابەجایی
اِنتِقال: ۱. جابەجاییِ کسی / چیزی ۲. جابەجا شدن ۳. گسترده شدن، پخش شدن، واگیر شدن ۴. ( همزیستگاەشناسی ) جابەجاییِ / واگذاریِ سامانەیِ مردمی ۶. ( ریاض ...
رو به رُشد: بزرگ - شونده، بالنده، گسترش - شونده، روبەگسترش، سبزشونده، فزاینده
سَرزَمینِ مُوعود: سرزمینِ نویدشده
وَعدەیِ غَذایی: نوبتِ خوراک، چاشت، بِیل
مُتِعَجِّب: شگفت - زده، سرگشته، خیرەشده، مدهوش، مات - شده، هاج - و - واج، دهان - دره
تَعَجُّب: شگفت، شگفتی، شگفتایی، شگفت - زدگی، سرگشتگی، خیرگی، مدهوشی، مات - شدگی
مُصَمَّم: ۱. گزینش - کرده، آرمانمند، برآن - شده، آهنگ - کرده، بااراده، باگزیر، گزیرش - کرده، استوار، پابرجا، پایدار ۲. [کهنه] پایدار و استوار ۳. [کهن ...
عَوارِضِ جانِبی: پِیامد، پیامدها، پیامدِهای بد، پیامدهایِ وارونه، پیامدزاها، آسیبزاها
عارِضەیِ جانِبی: پِیامد، پیامدِ بد، پیامدِ وارونه، پیامدزا، آسیبزا
حالی به حالی شُدَن: دگرگون شدن؛ برانگیخته شدن، داغ شدن
ساکِت: ١. خاموش، آرام، بی - سِدا، بی - صدا، لب - بسته، دهن - بسته ۲. کسی که چیزی نگوید ۳. ( جملەوار، دستوری ) [مردمی] خاموش! هیچی نگو! هیچی نگید! دهن ...
مُرور کَردَن: ١. دوباره نگاه کردن، دوباره خواندن، بازخوانی / بازنگری / بازبینی کردن ٢. یادآوری کردن، به یاد آوردن ٣. گذشتن، گذر کردن، رد شدن؛ رفت - و ...
اَمر وَ نَهی کَردَن: ١. ( دین ) واداشتن و بازداشتن ٢. دستور دادن، فرمان دادن ٣. سرکردەگری کردن، سرپرستگری کردن، آقابالاسری کردن
اَمر وَ نَهی: ١. ( دین ) واداشتن و بازداشتن ٢. دستور، فرمان ٣. سرکردەگری، سرپرستگری، آقابالاسری
اَمرِ به مَعروف وَ نَهی اَز مُنکَر: واداشتن به نیکی و بازداشتن از بدی
رَمّال: ١. مهرەانداز، کفبین، فالبین، فالگیر، وردنویس، نیایشنویس ٢. ریگها
نَظَر زَدَن: چشم زخم رساندن، چشم زدن، چشم زخم زدن. به چشم بد کردن
حَکیم ١. پزشک ۲. دانا، دانشمند، خردمند ۳. فیلسوف
حَکیم - باشی: [کهنه] ١. سرپزشک ٢. پزشکِ دربار
مُبارِزەیِ طَبَقاتی: پیکارِ میان - تودەای
طَبَقەیِ حاکِم: تودەیِ چیره / فرمانروا
طَبَقەیِ بالایِ اِجتِماع: تودەیِ بالایِ مردم / همزیستگاه
طَبَقەیِ اِجتِماعی: تودەیِ مردمی / گروهی
طَبَقەیِ پایین: رستەیِ / تودەیِ پایینِ مردم
طَبَقەیِ مُتِوَسِّط: رستەیِ / تودەیِ میانەیِ ( مردم )
طَبَقەیِ کارگَر: رستەیِ کارگر، تودەیِ کارگر
طَبَقه ١. پله، درجه ۲. ( مردم ) توده، گروه، دسته، رسته، رده ۳. ( خانه، ساختمان، ساختار، سازه ) اُشکوب، اُشکوبه ۴. ( زمین - شناسی ) چینه ۵. دسته، گروه ...
تَسلیم: ١. واگذاری، واسپاری؛ گردن نهادن، وادادن، وادهی، پسدهی، بازگردانی، پیشکش کردن؛ پذیرش ٢. واداده، تن - درداده، فرمانبر، فرمانبردار، پیرو، رام، ر ...
سِفارَت: ( سیاسی ) ١. دفترِ نمایندگی، دفترِ فرستادگی ٢. میانجیگری ٣. پیام، پیغام
سَفیرِ کَبیر: ( سیاسی ) سرنماینده، سرفرستاده
سَفیر: ( سیاسی ) نماینده، فرستاده
اِقدامات: ١. گامبرداریها، گامگذاریها؛ گامها؛ کوششها؛ پیشرویها ٢. کنشها، کارها، رفتارها ٣. دلیریها ۴. آغازها، پرداختنها، دست - بەکارشدگیها، پاپیشگذاری ...
اِقدام: ١. گامبرداری ( کردن ) ، گامگذاری ( کردن ) ؛ گام، گامها؛ کوشش ( کردن ) ، پیشروی ( کردن ) ٢. کنش، کار، رفتار ٣. دلیری؛ دلیر کردن ۴. به سوگند وا ...
نیروهایِ مُسَلَّح: نیروهایِ تفنگدار، نیروهایِ جنگی
کودِتا: براندازیِ جنگی، فراخیزِ ارتشیان
مُزاحِمَت: ١. سرباری، سربار شدن، سرخری، سرخر شدن، دست - وپاگیری، دست - وپاگیر شدن ٢. مایەیِ رنجش بودن / شدن، مردم - آزاری، آزاردهی، آزاردهندگی، خرمگس ...