پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٥٢٥)
مِلَلِ مُتَّحِده: کشورهایِ یکپارچه
مِلَلِ مُتَّحِد: کشورهایِ یکپارچه
سازمانِ مِلَلِ مُتَّحِد: سازمانِ کشورهایِ همبسته
اَیالاتِ مُتَّحِدەیِ آمِریکا: ایالتهایِ یکپارچەیِ آمریکا
گاردِ مِلّیِ اَیالاتِ مُتَّحِدەیِ آمِریکا: نیرویِ پاسداریِ ایالتهایِ یکپارچەیِ آمریکا
گاردِ مِلّی: نیرویِ پاسداریِ کشور
خیابانِ فَرعی: خیابانِ شاخەای، پس - خیابان، خیابانِ کنارین
خیابانِ اَصلی: شاهراه، خیابانِ کانونی، خیابانِ چندشاخه، پهنەخیابان
اِستِعداد: توانایی، توانش، درونداشت، هوش، تیزهوشی، آمادگی؛ شایستگی
نُبوغ: تیزهوشی، باهوشی، هوشمندی، فرهوشی
نابِغه: تیزهوش، باهوش، هوشمند، فرهوش
فَضائی، فَضایی: فراسویی، فرامونی ١. هستندەیِ / زندەورِ / جاندارِ کیهانی، فرازمینی ٢. کیهانی ٣. آسمانی، سپهری ۴. هوایی ۵. میدانی، میدانگاهی ۶. گسترەای ...
فَضاء، فَضا: فراسو، فرامون، هواباز ١. جا ٢. کیهان ٣. آسمان، سپهر ۴. هوا ۵. میدان، میدانگاه ۶. گستره، پهنه، فراخه ٧. پیرامون
فَضا، فَضاء: فراسو، فرامون، هواباز ١. جا ٢. کیهان ٣. آسمان، سپهر ۴. هوا ۵. میدان، میدانگاه ۶. گستره، پهنه، فراخه ٧. پیرامون
وَضعِ فُوق - اُلعادّه: روالِ نابەهنجار
مُراجِعَت: ١. بازگشت، برگشت ۲. [دین] توبه، بازگشت به سویِ خدا
جَمعیَّت: ١. [انسان، جانور] شمارِ ساکنان، شمارِ مردم، شمارِ باشندگان، شمارِ زیستوَران، تَنشمار، [نیز جانداران] شمار ٢. آکندگی، پُری، انباشتگی
زِندِگیِ مُشتَرَک: زندگیِ زناشویی / زن و شوهری / باهم / دوتَنه / چندتَنه
هِیئَتِ مُدیره: گروهِ سرپرستان
نَقص: خرابی، خرده، آسیب، آسیبدیدگی؛ کاستی، کاهش، کمبود، کمی، نارسایی
صَلاح: ١. نیک - اندیشی، نیکبینی، نیکخواهی ۲. نیکوکار شدن ۳. [دربرابرِ تباهی] نیکی، خوبی، نیکوکاری، درستی ۴. [کهنه] نیک شدن، نیکو شدن ۵. آشتی، سازش ۶. ...
مُحافِظِ شَخصی: نگهبانِ ویژه، نگهبانِ فردی
اِجتِماعی: ١. گروهی، مردمی؛ همگانی؛شهروندی ٢. خوش - برخورد، خوش - رفتار، خونگرم، گشادەرو، باادب ٣. مردم - بنیاد، مردمگرا، مردم - دوست؛ گروەزی، گروەگر ...
مُوقِعیَّتِ اِجتِماعی: جایگاهِ مردمی، جایگاهِ شهروندی، جایگاهِ همزیستگاهی
رویا، رؤیا: خواب، خیال
سوءِتَفاهُم: برداشتِ اشتباه، برداشتِ نادرست، بدانگاری، بدپنداری، کژپنداری
سوِتَفاهُم: برداشتِ اشتباه، برداشتِ نادرست، بدانگاری، بدپنداری، کژپنداری
شِکَستەنَفسی: فروتنی، اُفتادگی، فُتادگی
طَبیعی: ١. درونی، نهادی، سرشتی، منشی، ذاتی، زادی ٢. دست - نخورده ٣. باهنجار، بەهنجار، هنجارمند ۴. زیستگاهی، زیست بومی، کوهی، رُست - شده، خودپرورده، خ ...
رَدّوبَدَلِ کَلَمه: گپ، گفتوگو
رَدّوبَدَل کَردَن: دادوستد کردن، بدەوبستان کردن، پایاپای کردن، سودا کردن
رَدّوبَدَل: دادوستد، بدەوبستان، پایاپای، سودا
حُضوراً: رودررو، روبەرو، ( در ) جلویِ، پیشِ، در پیشگاهِ، نزدِ
تَحتِ تَکَفُّل: زیرِ سرپرستی، در سایەیِ سرپرستی / پشتیبانی
فَلاکَت - بار: بلاآور، نگون - بار؛ خوارکننده، ناامیدکننده
مَخصوصاً: ١. بەویژه ٢. آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
عَمداً: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
عَمدی: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
عَمد: آگاهانه، خودآگاه، دانسته، دیده و دانسته، خواسته، خودخواست، دستی، دستی دستی
پَخشِ صُوتِ دَستگاه: دستگاهِ پخشِ سِدا
سیستِمِ پَخشِ صُوت: دستگاهِ پخشِ سِدا
حامِل: ١. آورنده ، برنده، بردار، جابەجاکننده، جابەجاگر، ترابر؛ به همراه داشتن، با خود داشتن، در خود داشتن، با ۲. باربر، بارآور ۳. ( نام ) ( موسیقی ) ...
مَحکوم به حَبسِ اَبَد: مشمولِ سزایِ زندانِ ابد، دستورِ / فرمانِ بازداشتِ همیشه برایِ کسی بریده شدن
مُلتَهِب: پرجوش - و - خروش، پرخروش، پرتب - و - تاب، پرشور، شوریده، پرهیجان، افروخته، برافروخته، سوزان، سوزنده، فروزان، آشفته؛ زبانەکِش
پُراِلتِهاب: پرجوش - و - خروش، پرخروش، پرتب - و - تاب، پرشور، شوریده، پرهیجان، افروخته، برافروخته، سوزان، فروزان، آشفته
گروهِ داوران
هِیئَتِ داوَری: دستەیِ داوری
هِیئَتِ مُنصِفه: دستەیِ داوران
اِجرا، اِجراء: ١. انجام، انجامدهی، انجامرسانی، پیشبری، پیشبرد، بەجاآوردن، کاربرد، کاربست، بەکاربستن، کارگزاری؛ برگزاری؛ نقش - آفرینی، بازیگری؛ نمایش، ...
عامّ - اُلمَنفَعه: خدمتگزار، خدمترسان، همەسودرسان، بەمردم - سودرسان