تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

wicker chair : صندلی حصیری wicker seat : صندلی حصیری wicker coffin : تابوت حصیری wicker bascket : سبد حصیری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

give someone the middle finger : علامت فاک به کسی دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

give someone the middle finger : علامت فاک به کسی دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقول دوستان : مرغ دریایی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سورن کسی روی چیزی گیر کردن you're getting hung up on "can't" . aren't you? مدام میگی نمیشه . مگه نه ؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای کودکان کوچک و پرتحرک به کار می رود که روی زمین ( فرش ) می خزند، می دوند یا بازی می کنند. بار معنایی آن می تواند دوست داشتنی یا طنزآمیز باشد، ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

digging your accent : از لهجه ات خوشم میاد - لهجه ات را دوست دارم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناقوس آزادی در فیلادلفیا

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بونگ ( Bong ) یک وسیله ی تدخینی مانند قلیان است که برای کشیدن تنباکو، حشیش، ماری جوانا یا سایر مواد گیاهی استفاده می شود. تفاوت بونگ با قلیان: بونگ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ansent : غایب without : بدون leave : اجازه - مرخصی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان با Stewardship: نظارت - مباشرت بهتر درک می شود

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوستان بیشتر مواقع بصورت tamper with : ور رفتن - دستکاری کردن استفاده میشه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلاهی که با گذاشتن اون طاس بنظر می رسند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. English: He can go on and on about politics for hours. Persian: او میتواند ساعتها در مورد سیاست حرف بزند. 2. English: The meeting went on and ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: فایِری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. The poster fell down; can you stick it back up? - پوستر افتاد؛ می توانی دوباره آن را بچسبانی؟ 2. The tape isn’t strong enough to stick it back ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Terra" = "earth" or "land" "Firma" = "firm", "solid", or "stable" terra firma : solid ground : ( زمین محکم/خشکی ثابت ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به up to speed

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. "Can you bring me up to speed on the project?" "میشه منو در جریان آخرین وضعیت پروژه بذاری؟" 2. "I need someone to bring me up to speed quickly ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

when fecal matter begins to emerge but remains partially stuck/retracted, resembling a turtle's head peeking out of its shell ) is a crude but wide ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. "Please cross - reference these documents. " "لطفاً این اسناد را با هم تطبیق دهید. " 2. "The report includes a cross - reference to section 5 ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاها را راحت کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پاها را راحت کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستان نسخه صحیح bug : جشره است نه bud

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک حشره در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bug" = "حشره" "in a" = ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک حشره در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bug" = "حشره" "in a" = ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک غنچه در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bud" = "غنچه" ( یا جوانه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Key Notes: - "Snug" as "tight" → "تنگ" - "Snug" as "cozy/delightful" → "دنج" - Sometimes Persian uses "گرم و نرم" ( warm and soft ) or "محکم" ( ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ : یِیگر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقچه

پیشنهاد
٠

: To say something embarrassing, awkward, or offensive without intending to. Persian ( فارسی ) : گفتن چیزی ناخواسته که باعث شرمندگی، awkward شدن یا ...

پیشنهاد
٠

: To say something embarrassing, awkward, or offensive without intending to. Persian ( فارسی ) : گفتن چیزی ناخواسته که باعث شرمندگی، awkward شدن یا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Coupling

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. "Stick through" as in persist or endure: Persian: پافشاری کردن / ادامه دادن - Example: - "No matter what happens, stick through it!" → "هرچ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

couple

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستمال گلدار که دور سر - گردن یا صورت می بندند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Key Notes: - Literal Meaning ( شخم زدن ) : Used for farming ( Sentences 1–3 ) . - Metaphorical Uses: - پیشروی با قدرت ( Sentences 5, 7 ) . - س ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Key Notes: - Literal Meaning ( شخم زدن ) : Used for farming ( Sentences 1–3 ) . - Metaphorical Uses: - پیشروی با قدرت ( Sentences 5, 7 ) . - س ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Key Notes: - Literal Meaning ( شخم زدن ) : Used for farming ( Sentences 1–3 ) . - Metaphorical Uses: - پیشروی با قدرت ( Sentences 5, 7 ) . - س ...

پیشنهاد
٠

rub someone's face in it همین معنی را میده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آماده و پر انرژی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جنگ افزار ویروسی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وان بزرگ - آدم چاقالو

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

lumbar puncture : سوراخ کمری - برای کشیدن مایع نخاعی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

fire engine red : رنگ قرمز ماشین آتش نشانی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قور قور قورباغه