تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

respirator وrespiratory هم از این ریشه اند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نکته کاربردی: عبارت "have a good mind to" برای بیان قصد جدی ( اما هنوز قطعی نشده ) انجام کاری استفاده می شود. معادل های فارسی: - "به فکر . . . هست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

آینده دار بودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. "Climbing Mount Everest? Been there, done that. " ( کوه اورست رو فتح کردی؟ من قبلاً این کارو کردم. ) 2. "You think this is hard? Been there, d ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "disabuse" در انگلیسی به معنای "از اشتباه درآوردن" یا "تصور غلط را از کسی زدودن" است. اما ممکن است برای شما سوال باشد که چرا این کلمه چنین معنای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Collocations with "Bust" 1. Bust a move → ( حرکت رقصیدن ) 2. Bust someone’s chops → ( کسی را اذیت کردن/مسخره کردن ) 3. Bust a gut → ( از خنده ترکی ...

پیشنهاد
٠

Frame : ( حقوق - عامیانه - شهادت یا مدرک و غیره ی دروغین دادن به منظور گناهکار جلوه دادن آدم بیگناه ) تقصیرکار جلوه دادن، پرونده سازی کردن، پاپوش درس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Frame : ( حقوق - عامیانه - شهادت یا مدرک و غیره ی دروغین دادن به منظور گناهکار جلوه دادن آدم بیگناه ) تقصیرکار جلوه دادن، پرونده سازی کردن، پاپوش درس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To destroy something completely or utterly چیزی را کاملا نابود کردن Kingdom come : دنیای پس از مرگ - آخرت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقول دوستان آسیب گردن در تصادفات ، حرکت رفت و برگشت شلاقی گردن )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

غرق مصنوعی Water : آب Boarding :بستن به چوب و تخته ضمنا فرد روی تخته خوابیده و ارتفاع پاها کمی بالاتر از سر می باشد .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. The ship was heaving in the rough sea. - کشتی در دریای طوفانی تکان های شدیدی می خورد. 2. His chest was heaving after the intense workout. - ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Bowel movement : کار کردن شکم - مدفوع کردن Irritable bowel syndrome : سندرم روده تحریک پذیر Bowel obstruction : انسداد روده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای اولین بار با کسی رابطه جنسی داشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای اولین بار با کسی رابطه جنسی داشتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

لطفا با bowl : کاسه اشتباه نشه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوروسیستیسرکوزیس یک عفونت انگلی سیستم عصبی مرکزی ( مغز و نخاع ) است که توسط لارو کرم کدوی خوک ( تنیا سولیوم - Taenia solium ) ایجاد می شود. این بیمار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

tick : کنه نمی دونید لطفا علامت علط نزنید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تب طوطی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: وَسکیولایدِس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Vascul - " ( from Latin vasculum, diminutive of vas = vessel ) → Refers to blood vessels. " - itis" ( Greek suffix ) → Inflammation. Literal Me ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Key Notes: - Hatch ( an egg ) → سر از تخم درآوردن / جوجه درآوردن - Hatch ( a plan/scheme ) → طراحی کردن / کشیدن نقشه - Hatchling → جوجه تازه مت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بزن قدش! نوبت توئه tag : بازی گرگم به هوا کسی که گرگه یه بازیکن را می گیره و می گه : تگ ، نوبت توئه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

antonym : prove, , confirm, validate, verify

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبداری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Key Meanings of "Cut Someone Off": 1. قطع کردن حرف ( Interrupt ) 2. قطع حمایت مالی ( Stop financial support ) 3. قطع ارتباط ( Disconnect ) 4. بست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Key Meanings of "Cut Someone Off": 1. قطع کردن حرف ( Interrupt ) 2. قطع حمایت مالی ( Stop financial support ) 3. قطع ارتباط ( Disconnect ) 4. بست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Key Meanings of "Cut Someone Off": 1. قطع کردن حرف ( Interrupt ) 2. قطع حمایت مالی ( Stop financial support ) 3. قطع ارتباط ( Disconnect ) 4. بست ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

زمین دو بر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

antonym : lowbrow : عامه پسند - سطحی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیره شدن به جلو

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسی واژهٔ �ballpark� ۱. منشأ ورزشی ( بیسبال ) واژهٔ �ballpark� در اصل به �زمین بیسبال� ( ورزشگاه مخصوص بیسبال ) اشاره دارد و از ترکیب دو ک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه شناسی واژهٔ �ballpark� ۱. منشأ ورزشی ( بیسبال ) واژهٔ �ballpark� در اصل به �زمین بیسبال� ( ورزشگاه مخصوص بیسبال ) اشاره دارد و از ترکیب دو ک ...