تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In، cess, - ant Cess : from Latin cessare Cess: to cease, to stop

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"صف تک نفره" یا "ردیف یک به یک" EN: "Please walk in single file to avoid crowding. " FA: "لطفاً به صورت صف تک نفره راه بروید تا از شلوغی جلوگیری شو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمرین وضعیت اضطراری - تمرین وضعیت آتش سوزی - هرج و مرج 1. Literal Meaning ( تمرین آتش سوزی ) - EN: "We had a surprise fire drill at school today ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Here are natural English sentences using "screw with one's head" with Persian translations, covering different contexts: - - - 1. Psychological ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Here are natural English sentences using "screw with one's head" with Persian translations, covering different contexts: - - - 1. Psychological ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Here are natural English sentences using "screw with one's head" with Persian translations, covering different contexts: - - - 1. Psychological ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Bunk ( noun ) = تختخواب ( غیررسمی/جمعی ) - EN: "The summer camp had rows of bunk beds for the kids. " - FA: "اردوی تابستانی تخت های دوطبقهٔ رد ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Debunk Myth/Theory ( رد کردن افسانه/نظریه ) - EN: "Scientists debunked the myth that vaccines cause autism. " - FA: "دانشمندان افسانهٔ ارتباط ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح "mono" در پزشکی معمولاً به "مونونوکلئوز عفونی ( Infectious Mononucleosis ) ** اشاره دارد که یک بیماری ویروسی شایع است. در فارسی به آن "بیماری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح "mono" در پزشکی معمولاً به "مونونوکلئوز عفونی ( Infectious Mononucleosis ) ** اشاره دارد که یک بیماری ویروسی شایع است. در فارسی به آن "بیماری ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه مکزیکی لبه پهن Spanish Origin: "Sombrero" = Hat ( specifically a wide - brimmed hat, like the traditional Mexican hat ) . Derived from: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هواکرد آبی - قایق پنکه ای

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخفی کردن - انبار کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَبَر نو اَختَر super, stella nova stella nova : به لاتین ستاره جدید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلولهای میله ای و مخروطی شبکیه چشم میله ها ( rods ) : مسئول دید در نور کم ( سیاه و سفید ) . مخروط ها ( cones ) : مسئول تشخیص رنگ و جزئیات.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلولهای میله ای و مخروطی شبکیه چشم میله ها ( rods ) : مسئول دید در نور کم ( سیاه و سفید ) . مخروط ها ( cones ) : مسئول تشخیص رنگ و جزئیات.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "give someone the old heave - ho" یک اصطلاح غیررسمی و رنگارنگ در انگلیسی است که به معنی "اخراج کردن"، "کنار گذاشتن" یا "راندن کسی" است. در فارس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "give someone the old heave - ho" یک اصطلاح غیررسمی و رنگارنگ در انگلیسی است که به معنی "اخراج کردن"، "کنار گذاشتن" یا "راندن کسی" است. در فارس ...

پیشنهاد
٠

عبارت "give someone the old heave - ho" یک اصطلاح غیررسمی و رنگارنگ در انگلیسی است که به معنی "اخراج کردن"، "کنار گذاشتن" یا "راندن کسی" است. در فارس ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خالهای هدف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خال هدف

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water jet

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water pick

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water pick : مسواک آبی : از آب برای پاک کردن ریزه های غذا از بین لثه ها استفاده می کند

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

water jet : مسواک آبی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بی خیال شدن / نادیده گرفتن ( رایج ترین معنی ) - مثال: - "He blew off the meeting. " "او جلسه را بی خیال شد. " ( عمداً شرکت نکرد ) - "Don’t ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

: down comforter "Down" در اینجا به پرهای نرم و سبک زیرین پرندگان ( مثل اردک/غاز ) اشاره دارد. پتوی پر ( رایج ترین ترجمه ) مثلاً: "I bought a ne ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Down" در اینجا به پرهای نرم و سبک زیرین پرندگان ( مثل اردک/غاز ) اشاره دارد. پتوی پر ( رایج ترین ترجمه ) مثلاً: "I bought a new down comforter. " ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی خیال - گمشو - بی خیال شو - گمشو دیگه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تاتو ( خالکوبی ) – رایج ترین معنی - انگلیسی: "He has colorful tats on his arms. " - فارسی: "او روی بازوهایش خالکوبی های رنگی دارد. " - توجه: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تاتو ( خالکوبی ) – رایج ترین معنی - انگلیسی: "He has colorful tats on his arms. " - فارسی: "او روی بازوهایش خالکوبی های رنگی دارد. " - توجه: ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاب برداشتن - کج و معوج کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اختلاف - تفاوت - عدم توافق

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Latin: "pro - " ( forward ) "tegere" ( to cover/protect ) → "protegere" ( to shield ) . Related words : Protect ( English ) , prot�ger ( French ) , ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

belle : به فرانسوی یعنی زیبا زیباترین دختر مهمانی و مجلس رقص

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اول از همه به دستگاهی که چشم پزشک ها چشم بیماران را در آن می بینند هم می گویند - - - 1. Slit ( noun ) = A narrow cut or opening EN: "There was a ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Flip through = To quickly browse or skim ( a book, magazine, etc. ) EN: "She flipped through the magazine while waiting at the doctor’s office. " ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Flip through = To quickly browse or skim ( a book, magazine, etc. ) EN: "She flipped through the magazine while waiting at the doctor’s office. " ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. To dabble = To take part in an activity casually or superficially EN: "She dabbles in painting but doesn’t take it seriously. " FA: "او گاهی نقا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب بازی کردن - بازی بازی کاری را انجام دادن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نژاد سگ شکاری با گوشهای افتاده

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The word "racy" in English has a few meanings, often related to being lively, bold, or slightly risqu�. 1. Racy story / رمان یا داستان جذاب و کمی ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل و گشاد نشستن، ( روی صندلی یا زمین یا تختخواب و غیره ) ولوشدن، خزیدن، با زحمت حرکت کردن، تقلاکنان کاری را انجام دادن، پخش و پلا شدن، بدون حساب و کت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

gentry, - fy, - er

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

gentry, - fy, - ation

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

gentry, - fy

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

antonym : imperceptible : نامحسوس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

English: The mountain has a precipitous cliff that’s dangerous to climb. Persian: این کوه یک صخره شیب دار دارد که بالا رفتن از آن خطرناک است. Engl ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

English: The economic crisis precipitated the fall of the government. Persian: بحران اقتصادی، سقوط دولت را تسریع کرد. English: His sudden resignat ...