تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bet one's boot : روی چکمه های خود شرط بستن مترادف : "bet one's bottom dollar" در فارسی : آخرین دلار خود را شرط بستن - هست و نیست خود را شرط بستن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف : bet one's boot : روی چکمه های خود شرط بستن معنی "bet one's bottom dollar" در فارسی : آخرین دلار خود را شرط بستن - هست و نیست خود را شرط ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل چشم حشرات که بیرون زده و ورقلمبیده است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل چشم حشرات که بیرون زده و ورقلمبیده است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Bug out ( leave quickly / escape ) فرار کردن / سریع در رفتن - "When the cops arrived, they bugged out immediately. " وقتی پلیس رسید، فوراً فرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Bug out ( leave quickly / escape ) فرار کردن / سریع در رفتن - "When the cops arrived, they bugged out immediately. " وقتی پلیس رسید، فوراً فرا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Wiggle your fingers/toes - انگشتان دست/پایت را تکان بده. ( Move your fingers/toes slightly. ) 2. Wiggle out of ( a situation/responsibility ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Wiggle your fingers/toes - انگشتان دست/پایت را تکان بده. ( Move your fingers/toes slightly. ) 2. Wiggle out of ( a situation/responsibility ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Wiggle your fingers/toes - انگشتان دست/پایت را تکان بده. ( Move your fingers/toes slightly. ) 2. Wiggle out of ( a situation/responsibility ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

you won't get jumped :به تو حمله نمیشه - کسی به تو حمله نمی کنه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت الفظی : مثل شست زخمی بیرون زدن همانطور که دوستان فرمودند : وصله ناجور - گاو پیشانی سفید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

stick out like a sore thumb : معنی تحت الفظی : مثل شست زخمی بیرون زدن وصله ناجور - گاو پیشانی سفید

پیشنهاد
٠

معنی تحت الفظی : مثل شست زخمی بیرون زدن وصله ناجور - گاو پیشانی سفید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Robbed [Place/Business] English: "The thieves robbed a bank in downtown Tehran. " Persian: �سارقان از یک بانک در مرکز تهران سرقت کردند. � Englis ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Robbed [Place/Business] English: "The thieves robbed a bank in downtown Tehran. " Persian: �سارقان از یک بانک در مرکز تهران سرقت کردند. � Englis ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترجمه خط به خط بدون جدولبندی: ۱. جانشینی ( در کار یا ورزش ) : - انگلیسی: "She's subbing for the teacher today. " - فارسی: �امروز به جای معلم تدر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

single intact egg in a carton with broken eggs image عکس یک تخم مرغ سالم در یک کارتن با تخم مرغ های شکسته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

tub : طشت - وان lardy : پیه خوک، دارای پیه خوک - چربی خوک کنایه از چاقی - مانند طشت چربی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Sports/Martial Arts Context: English: "The fighter knocked out his opponent with a powerful roundhouse kick. " Persian: �مبارز با یک ضربهٔ چرخشی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Sports/Martial Arts Context: English: "The fighter knocked out his opponent with a powerful roundhouse kick. " Persian: �مبارز با یک ضربهٔ چرخشی ...

پیشنهاد
٠

دوست عزیز لطفا ترجمه را هم بگذارید که معما حل بشه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Piece : یک تکه از کتک، قدرت یا خشونتِ گوینده است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Huge" "Monstrous" Huge ( بسیار بزرگ ) Monstrous ( غول آسا ) → Blend creating exaggerated size.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. To Stray Away ( Physically ) English: "The child wandered off in the supermarket and got lost. " Persian ( Farsi ) : "بچه در سوپرمارکت دور شد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"Juke" ( از گویش آفریقایی - آمریکایی ) به معنای "رقصیدن با موسیقی پرانرژی" • "Box" ( جعبه ) اشاره به محفظه دستگاه دارد. در دهه 1930 در آمریکا رایج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

jukebox هم معنی میده . در کافه رستورانها می گذارند و با انداختن سکه داخل آن موزیک پخش می کنه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. English: "If you don’t hold up your end of the bargain, the deal is off. " Persian ( Farsi ) : "اگر به تعهداتت عمل نکنی، قرارداد لغو می شود. " ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Likely : باورکردنی - احتمال زیاد معنی تحت الفظی : یه داستان باور کردنی به طعنه : فکر کن باور کنم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

bon : good : خوب voyage : سفر bon voyage : سفر بخیر bon appetit : نوش جان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. دریافت مواد مخدر ( اصطلاح عامیانه ) : - معادل فارسی: "دوز گرفتن"، "مواد کشیدن" - مثال: - He left to get a fix. ( رفت که یک دوز مواد بگیره. ) ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - به شدت عصبانی شدن، از کوره در رفتن، قشقرق به پا کردن 2 - ( در پزشکی ) تشنج کردن، حمله عصبی داشتن When he saw the mess, he had a fit. ( وقتی آ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه اصطلاح "brownie points" به فعالیت های بروانی ها ( Brownies ) ، که یک گروه جوان تر از دختران پیشاهنگ ( Girl Scouts ) هستند، برمی گردد. این اصطلاح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه اصطلاح "brownie points" به فعالیت های بروانی ها ( Brownies ) ، که یک گروه جوان تر از دختران پیشاهنگ ( Girl Scouts ) هستند، برمی گردد. این اصطلاح ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

self tanner : خودبرنزه کن - مثلا لوسیون خودبرنزه کن

پیشنهاد
٠

cloud seeding

پیشنهاد
٠

cloud seeding

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. General Meaning ( برآمدگی / تورم در ) - EN: There was a bulge in the wall. FA: برآمدگی در دیوار وجود داشت. - EN: A bulge in the fabric FA: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

in, destruct, - ible

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Literal Meaning ( روشنایی / روشن شده ) - EN: well - lit room FA: اتاق خوب روشن - EN: dimly lit street FA: خیابان کم نور - EN: brightly l ...

پیشنهاد
٠

1. Literal Meaning ( روشنایی / روشن شده ) - EN: well - lit room FA: اتاق خوب روشن - EN: dimly lit street FA: خیابان کم نور - EN: brightly l ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. Literal Meaning ( روشنایی / روشن شده ) - EN: well - lit room FA: اتاق خوب روشن - EN: dimly lit street FA: خیابان کم نور - EN: brightly l ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Literal Meaning ( روشنایی / روشن شده ) - EN: well - lit room FA: اتاق خوب روشن - EN: dimly lit street FA: خیابان کم نور - EN: brightly l ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. Basic Meaning ( پوشیده / مسلح شده ) - EN: clad in [material] FA: پوشیده از [ماده] - Example: clad in steel → پوشیده از فولاد - - - 2. ...