پیشنهادهای جواد افشاری (٣٠٤)
old - fashioned to try to persuade a woman to love you and marry you دلبری کردن
طرد شدن
برام واضحه.
I'm completely sold کاملاً گول خوردم
شهربازی
برازنده
اسباب زحمت شدن
نیمکت
Keep at bay Hold at bay جلوی پیشروی رو گرفتن
حریص
ماجراجویی برای یافتن چیزی
یه ذره A hint of compassion یه ذره ترحم
رقت انگیز، حقیرانه، تأسف انگیز یا تأسف بار
be in league with sb با کسی طرح و نقشه ی مخفیانه کشیدن با هدف انجام کار ی بد
تعدیل نیرو
سُر خوردن
کندو
محدودهٔ تعیین شده
۱. در ظاهر، ظاهراً ۲. خارج از زندان
خانواده های داغدار
تبهکار، جانی زورگو، گردن کلفت
استعفا دادن نه اینکه دلش خواسته استعفا بده شرایط ایجاب کرده که استعفا بده یعنی مجبور شده مثلاً به سبب تهدید
عملیات نفوذی ( ترجیحاً در خفا و به تدریج ) به خطوط دشمن
آدم الکلی، آدم دائم الخمر
شنل قرمزی که توی کشورهایی مثل اسپانیا توی نمایش گاوبازی استفاده میشه و با اون گاو نر رو تحریک می کنند که بهشون حمله کنه.
ریاضت
منطقه حفاظت شده
نادیده گرفتن
اشتباه کردن
لو دادن
آفتابی شدن، ظاهر شدن، حضور پیدا کردن He doesn't surface اون جایی آفتابی نمیشه
سرقت، دزدی ، ربودن چیزی از کسی یا از جائی
حاد، شدید
دانشنامه یِ دو رشته ای
برانگیخته از احساسات
آدم بی اعتبار، آدم رسوا، آدم بدنام
با انگیزه
آمیزش جنسی، سکس کردن ( بریتیش )
تند تند غذا خوردن Don't bolt your food like that
آدم بدقدم
زیاده روی
تقدیس کردن
معتقد به علوم خَفیّه یا علوم غریبه
خرده دهقان پیشه
RTB: Return to Base اصطلاح جنگی به معنای بازگشت به پایگاه
آهن قراضه
مُردن
پُر حرفی، وراجی، پرچانگی
آدم محافظه کار
طلسم کردن/شدن