پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٩٩)

بازدید
٢,٩٦٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کودکان خیابانی کودک خیابانی بر اساس ماده یک پیمان نامه حقوق کودک، به افرادی اطلاق می شود که زیر ۱۸ سال می باشند، در خیابان زندگی و کار می کنند. خانوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Currency packaging includes several forms of packing cash for easy handling and counting. بسته بندی پول، پاکت یا هر چیزی که مخصوص حمل پول باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Used to describe someone who likes to take a lot of photographs. عشق عکاسی، کسی که زیاد عکاسی می کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Artistic Circles introduces some of the most inspirational stories of friendship, love, creativity and shared passions in the world of art. محافل هن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A chosen/lived/professional name is used in place of a legal name and replaces the legal name in most cases. This name option can include a first, mi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Denoting or relating to design, technology, etc, that is thought likely to be current or fashionable at some future time. در دست ساخت، برای آینده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گنجینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نشانده: زنی روسپی که او را به خانه آورده نفقه او را متعهد شوند و از ادامه عمل بد بازدارند و از او متمتع گردند بدون ازدواج ( فرهنگ عمید ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دروغ چرا، از شما چه پنهان، شما که غریبه نیستید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس راحتی زنانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماشین لباسشویی، نوعی ماشین لباسشویی دوقلو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

The things and conditions around a person or thing. محیط زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A stove with a rounded or bulging body. بخاری کوزه ای/خمره ای، بخاری هیزمی، بخاری دارای آتشدان،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پر از زلم زیمبو، شلوغ پلوغ، پر زرق و برق.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A polite way of replying to someone who has thanked you. روشی مودبانه برای پاسخ دادن به کسی که از شما تشکر کرده است. خواهش می کنم، نفرمایید، قابلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از جا دررفتن، کج و کوله/معوج شدن، کج مج شدن، ناراست، خمیده،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Any person of the male human species that reaches orgasms quickly, and therefore, only has sex for a minute before cumming and leaving. مردی که زودا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Going in the right direction and doing the right thing means getting where you should be going as well as where you want to be going. مسیر درست/دقیق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

To kill, destroy, or cause someone to fail. کشتن، نابود کردن یا شکست دادن کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1_ عجایب خلقت 2_ فیلمی در ژانر کمدی ترسناک و کمدی ساخته روبی پیکرینگ و محصول آمریکا در سال که ۳۰ اکتبر ۲۰۱۵ منتشر شد. نام این فیلم در زبان فارسی به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مترادف است با: aggregate, all in all, all that, all things, complex, each thing, every little thing, fixins', lock stock and barrel, many things, sum ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To represent or perform by action especially on the stage. عرضه کردن خود به ویژه روی صحنه .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوس کردن، ویار کردن، سر ذوق آمدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لین، نرم، لطیف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It is often used to describe a certain feeling or ambience that exists in a particular environment or situation. حس مزاحم بودن، مزاحم نمی شم، تنهاتو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( humorous ) ​used for expressing surprise, especially about something sexual. صوت تعجب با نگاه شهوت آمیز.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Slang for what pussy looks like. Used in response to hearing something nerdy or dorky, to imply they don't know what pussy looks like. 1. فرج، مهبل، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Platinum hair is palest blonde, but it's still blonde, not white or grey. It still has a subtle yellowish tint. موی پلاتینی/پلاتینه: موی بلوند کم رن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A workman who moves coal/A person who carries or shovels coal. کارگر زغال، کارگر زغال سازی، حمال زغال، زغال رسان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A workman who heaves freight or bulk goods ( especially at a dockyard ) type of: working man, working person, workingman, workman. An employee who pe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To open something that was closed, usually suddenly and completely. باز کردن چیزی به طور ناگهانی و کامل. To allow people to enter or become involve ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To allow people to discuss something, take part in a competition, etc. مباحثه به راه انداختن، در رقابت شرکت جستن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پس چی، خود دانی، هر طور راحتی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

You say in that case or in which case to indicate that what you are going to say is true if the possible situation that has just been mentioned actua ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گندکاری، افتضاح.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Slang. a scoundrel. Slang. a person who abandons or betrays their party or associates, especially in a time of trouble. an informer. رذل، خائن، نامر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Having great power or influence. دارای قدرت یا نفوذ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An organization or club formed for a particular purpose or activity. سازمان/تشکل/انجمنی که اهداف و فعالیت خاصی را دنبال می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دربرگیری، نفوذ.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دم دست، در دسترس، در جای معلوم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Capable of being obtained. synonyms: getable, obtainable, procurable available. obtainable or accessible and ready for use or service. به دست آمدنی. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Not restrained or limited in the exercise of power : ruling by absolute authority. an arbitrary government. b. : marked by or resulting from the unre ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Deflate someone's exaggerated sense of self - worth or importance. ابهت کسی/چیزی را شکستن اعتبار یا ارزش کسی/چیزی را زیر سئوال بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از بی پناهی ، از درماندگی، از بیچارگی، از استیصال.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To collect all one's powers in preparation for action. خود را آرام کردن بر خود مسلط شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با صدای بلند جواب دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشکلی پیش آمده؟ طوری شده؟ اتفاقی افتاده؟ چی شده؟ چه خبره؟ مشکل چیه؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Whenever someone asks you for something, be willing to give it. But be sure you get something in return. بده بستان، معامله، گاوبندی، زدوبند، لابی کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با روی متبسم، با روی گشاده، با شادی، با شور و شوق.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موی دماغ، مزاحمت، مداخله.