flail

/ˈfleɪl//fleɪl/

معنی: الت نوسانی هر چیزی، گندم کوب، خرمن کوب، شلاق زدن، کوبیدن
معانی دیگر: دنگ، (با خرمن کوب) کوبیدن، (با چوب یا هر چیز خرمن کوب مانند) کتک زدن، (در مورد نهنگ یا ماهی بزرگ و غیره) با دم زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a manual implement used to thresh grain, consisting of a long handle with a short, freely moving bar attached at one end.

(2) تعریف: a medieval weapon of similar design but with heavy, often spherical and barbed weights instead of the short bar.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: flails, flailing, flailed
(1) تعریف: to beat, as with a flail, whip, the fists, or the like.
مشابه: beat, hide, lather

- He flailed the poor horse with his whip.
[ترجمه گوگل] با تازیانه اش اسب بیچاره را هل داد
[ترجمه ترگمان] با شلاقش اسب بیچاره را تکان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to move wildly and loosely.
مشابه: thrash

- He was flailing his arms, trying to signal me.
[ترجمه گوگل] او دست هایش را تکان می داد و سعی می کرد به من اشاره کند
[ترجمه ترگمان] او دستانش را تکان می داد و سعی می کرد به من علامت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to thresh grain using a flail.

(2) تعریف: to move or wave randomly or wildly.

- The novice swimmer flailed about ineffectively.
[ترجمه گوگل] شناگر مبتدی به طور ناکارآمدی تکان می خورد
[ترجمه ترگمان] The novice در مورد ineffectively برخورد می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I felt myself flail like a swimmer who has suddenly taken water into her lungs.
[ترجمه گوگل]احساس کردم مانند شناگری که ناگهان آب را به ریه هایش برده است، در حال لرزیدن هستم
[ترجمه ترگمان]خود را مانند یک شناگر ماهر احساس کردم که ناگهان آب به ریه اش خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conclusion flail chest caused by multiple fractured ribs should be treated by internal fixation.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری قفسه سینه ناشی از شکستگی دنده های متعدد باید با فیکساسیون داخلی درمان شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک قفسه سینه که توسط چند دنده شکسته ایجاد می شود باید با تثبیت داخلی درمان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The son silently took a flail and they began threshing with four flails.
[ترجمه گوگل]پسر بی‌صدا فلیله‌ای را گرفت و با چهار فلکه شروع به خرمن کوبی کردند
[ترجمه ترگمان]پسر خاموش یک flail را گرفت و با چهار چوب شخم شروع به شخم زدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To observable clinical effect about treatment of flail chest by multiporous lucite plate external fixation device.
[ترجمه گوگل]برای تأثیر بالینی قابل مشاهده در مورد درمان فلک قفسه سینه توسط دستگاه تثبیت خارجی صفحه لوسیت چند متخلخل
[ترجمه ترگمان]اثر بالینی قابل مشاهده در مورد درمان به وسیله by multiporous lucite plate plate external external external external external external external fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation fixation
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Flail Elephant's, what is the purpose of this unit in the Indian army?
[ترجمه گوگل]فلیل فیل، هدف این واحد در ارتش هند چیست؟
[ترجمه ترگمان](Elephant s)، هدف این واحد در ارتش هند چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No fence against flail.
[ترجمه گوگل]بدون حصار در برابر فلیل
[ترجمه ترگمان]هیچ نرده ای در کنار flail نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or use a flexible tree branch or heavy jacket as a flail to beat the person back.
[ترجمه گوگل]یا از یک شاخه درخت منعطف یا یک ژاکت سنگین به عنوان یک بادگیر برای شکست دادن فرد استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]یا از یک شاخه درخت انعطاف پذیر و یا ژاکت سنگین به عنوان یک دست برای کتک زدن فرد استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It would also catch grain bounding off the floor with the force of flail threshing.
[ترجمه گوگل]همچنین دانه‌هایی را که از سطح زمین جدا می‌شوند با نیروی کوبیدن فلاش می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]همچنین با نیروی of که در خرمنگاه قدم برمی دارد دانه های گندم را به زمین می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This Teddy, so the tale went, had had one paw removed and a small flail with leather tails sewn on.
[ترجمه گوگل]این تدی، همانطور که در داستان پیش می‌رفت، یک پنجه را برداشته بود و یک پک کوچک با دم‌های چرمی دوخته شده بود
[ترجمه ترگمان]این تدی، پس داستان پیش رفت، یک پنجه اش را برداشته بود و یک flail کوچک با دنباله چرمی به روی آن ها دوخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What hedges still remain are no longer laid but occasionally slashed by a mobile mechanical flail.
[ترجمه گوگل]پرچین‌هایی که هنوز باقی می‌مانند دیگر چیده نمی‌شوند، بلکه گهگاه توسط یک بادگیر مکانیکی متحرک بریده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]چیزی که هنوز باقی مانده است هنوز باقی نمانده است، اما گاهی با یک flail مکانیکی همراه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Injuries that may acutely impair ventilation are tension pneumothorax, flail chest with pulmonary contusion, massive hemothorax, and open pneumothorax.
[ترجمه گوگل]صدماتی که ممکن است به شدت تهویه را مختل کنند عبارتند از: پنوموتوراکس تنشی، شل شدن قفسه سینه با کوفتگی ریوی، هموتوراکس عظیم و پنوموتوراکس باز
[ترجمه ترگمان]آسیب هایی که ممکن است به شدت به تهویه آسیب برساند عبارتند از: تنش pneumothorax، flail ریه با contusion ریوی، hemothorax درشت، و pneumothorax باز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Knight assigned to guard Heigm Castle . Wields a Flame Flail . Was killed by and his battalion.
[ترجمه گوگل]نایت برای محافظت از قلعه هیگم منصوب شد یک شعله شعله را به کار می گیرد توسط و گردان او کشته شد
[ترجمه ترگمان]\"شوالیه مسئول محافظت از\" Heigm کستل \" wields a \" (نوعی غذای چینی)توسط گردان - ش کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I am a defeated people, the pride of aristocracy degenerated into an instant flail prisoners.
[ترجمه گوگل]من مردمی شکست خورده هستم، غرور اشرافیت به یک زندانی فورا تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]من مردمی شکست خورده هستم، و غرور اشرافیت در یک لحظه اسرای جنگی تبدیل به انحطاط شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective: To emphasize the importance of mechanical ventilation in the emergency management of flail chest and primary brain-stem injury.
[ترجمه گوگل]هدف: تاکید بر اهمیت تهویه مکانیکی در مدیریت اضطراری آسیب قفسه سینه و آسیب اولیه ساقه مغز
[ترجمه ترگمان]هدف: برای تاکید بر اهمیت تهویه مکانیکی در مدیریت اضطراری قفسه سینه، و آسیب های اولیه ناشی از ساقه مغز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

الت نوسانی هر چیزی (اسم)
flail

گندم کوب (اسم)
flail

خرمن کوب (اسم)
flail, thrasher, thrashing machine, threshing machine

شلاق زدن (فعل)
flog, beat, belt, thong, baste, whip, thrash, whiplash, wallop, flail, belabor, belabour, leather, horse, cat, flagellate, horsewhip, scutch, welt

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

انگلیسی به انگلیسی

• hand held threshing tool; ancient hand tool for threshing grain; medieval weapon resembling this tool
whip, beat, strike; thresh with a flail
if you flail your arms or legs about or if they flail, they wave about wildly.

پیشنهاد کاربران

از جا دررفتن، کج و کوله/معوج شدن، کج مج شدن، ناراست، خمیده،
شلنگ تخته انداختن
در ترجمه من دست و پا تکان دادن معنی می دهد.
شاید برای شما هم مفید باشد 💙
آن ور و اونور چرخاندن
✅کوبیدن ( تهاجم و حمله نظامی با توپ و تانک و . . . )
Letters: As the Russian army flails , Western nations must keep up the pressure
بال بال زدن
دست وپا زدن
ناپایدار

بپرس