پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٥٤١)

بازدید
١,٤٣٤
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

زمین بین نیروی خودی و دشمن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سریع، سریع تر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخ نما شده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to bring a marching band or group of soldiers to attention. خبردار!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To move ( things, for example ) from one place or position to another. فاصله گذاری بین دو مکان یا موقعیت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

A young child who is poorly or raggedly dressed بچه ژنده پوش

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلسوزانه، همدلانه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولگرد، آواره، سرگردان.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

برای لباس: امروزی، خوش دوخت،

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاه خدمت سربازی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدم رو

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدرت اجرایی، تشکیلات.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محال است، امکان ندارد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حساسیت بی جا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلچماق قلچماق . [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش . ( آنندراج از سفرنامه ٔ شاه ایران ) . این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق اس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

عجالتا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شوخیش هم قشنگ نیست، حرفشو نزن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاو پیشونی سفیده، همه کس و در همه جا او را می شناسند.

پیشنهاد
٠

you can't miss it/him/her ect.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A member of a group having common characteristics عضوی از یک گروه با مشخصات مشترک

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

جلب توجه کردن، شهرت پیدا کردن، مشهور بودن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

ضرب و شتم، کتک کاری.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

از تو چه پنهان.

پیشنهاد
٠

کسی را به امان خدا رها کردن. مترداف با: leave someone to his or her own devices

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عوضی، مزخرف.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازوبند، سربند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تته پته کردن، به لکنت افتادن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرم زده، شرم آگین، خجالت زده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بی نظیر، معرکه، محشر، همه چیز تمام.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"The very man" is a strange little expression meaning, "that man in particular". آدم مشخص، آدم خاص.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To have an often immoral sexual relationship with ( someone ) . با کسی روی هم ریختن، با کسی رابطه جنسی داشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بازار ( به معنی شهرت ) ، بازار گرمی کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بعید نبودن، دور از انتظار نبودن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قانونی کردن، رسمی کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توی کف رابطه جنسی بودن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشش جنسی مترداف با: Sexual attraction جاذبه جنسی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Idiomatic expression for sexual intercourse with a member of the opposite sex. رابطه شهوانی با جنس مخالف

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معقول، دلگرم، بی پروا، رازدار.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگ برنده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

British English spoken used to tell someone rudely or angrily to go away. برو رد کارت، گورتو گم کن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راز سر به مهر، سر مگو.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حق به جانب

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حق به جانب

پیشنهاد
٠

جمع آوری اطلاعات برای یافتن کسی یا چیزی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ته و توی چیزی را درآوردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

آره دیگه، پس چی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهر هرت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A common phrase is to refer to a child who gets mad because he doesn't get what he wants. بچه لوس و ننر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A person that you send to do all of your dirty work, or someone that takes responsibility for whatever mess you've gotten yourself into ( i. e. a sca ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If someone does not go quietly, they do not leave a particular job or a place without complaining or resisting. She's not going to go quietly.