پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٥٤١)

بازدید
١,٤٣٨
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

It's not used to mean because of how it was, this is how it is now. Instead, it's an elided form of a simple statement: as ( it was ) then, so ( it i ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ای وای من!، ای داد و بیداد!، عجب!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیر آوردن کسی، کسی را پیدا کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تا، آنچنان، به قدری، به همین دلیل/علت، به منظور، برای اینکه. ( در مکالمه ممکن است به دلیل شباهت تلفظ با sow به معنی افشاندن/بذرافشانی اشتباه گرفته ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترس آور، دهشتناک.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود را به جای فرد مرده یا مفقود جا زدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

برای روز مبادا، شاید روزی، یک روزی، یک وقتی، خدا را چه دیدی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعیانی، با افاده، با لذت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیرم دل به شک تو بگو بخواهی نخواهی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

( Ask me ) anything at all!: ( Ask me ) whatever you like! idiom. ( He doesn't like ) anything at all!: ( He likes ) absolutely nothing! هر چه که باش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داد و هوار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

همچنان حضور داشتن همچنان سر کار بودن همچنان به انجام وظیفه مشغول بودن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ارایه توضیح

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احیای مصنوعی ( مجموعه کارهایی از کمک های اولیه برای نجات جان یک فرد ) تنفس مصنوعی تنفس دهان به دهان

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدون اشکال، بدون عیب و ایراد، بی کم و کاست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دفتر ثبت وقایع روزانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

چشم یاری حافظ: ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سند مکتوب، گزارش، شرح ماوقع.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشان مخصوص نیروهای انتظامی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دست خودتو می بوسه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالی کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

Someone or something that makes people join together to support a person, cause, etc. or that rouses people to action ایضا: عامل تحریک مردم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ردپا، رد و نشان.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

فریبکاری و حقه بازی با مردم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مارموز، موزمار.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٩

اداره، محل کار.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولگردی، علافی، هرزه گردی .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بگذریم، به هر حال.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

باری، القصه، خلاصه.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگی از نظر اندازه، رتبه و مقدار.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حفظ جایگاه، حفظ کرامت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سئوال های زیرکانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

به صراحت، رک و راست.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیر از آن، الا.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در میان گذاشتن، رو کردن، اذعان کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندیشناک، اندیشمندانه ( اشتباه نکنید. اندیشمند به معنای دانشمند نیست بلکه به معنی فرد نگران و فکری است ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک آن، لمحه ای. 1_ در جملات منفی به معنی اصلا و ابدا و محال است. مانند: I don't for a moment think there'll be a divorce ترجمه پیشنهادی: محال است ف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

از مترادف های این کلمه pleasurable diversion است که معنی تحت اللفظی آن می شود: انحراف لذت بخش. یعنی کسی که از سرخوشی ( به علت استعمال دودکی یا مصرف آ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه خراب کن، تاثیرگذار ( مثل چشمک، لبخند، قمیش یا حالتی از دلبر که دل را هُری بریزد ) .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

لبخند پت و پهن یا به پهنای صورت، نیشی تا بناگوش.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حتی یک درصد احتمال، فرض محال، اتفاقی هم که شده.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صحبت دوستانه غیررسمی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم بی مصرف، آدم بی خاصیت. این کلمه بار منفی دارد و اصطلاحا dirty word است و در مکالمات روزمره باید بااحتیاط مورد استفاده قرار گیرد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهوه مصنوعی: نوعی قهوه جایگزین که اغلب از هسته خرما یا دانه بلوط و مانند این ها تهیه می شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

مامور قانون

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت: به سیم آخر زد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زد و خورد.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به هیچ گرفتن، به تخم گرفتن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در ابتدای جمله و با حرف اول بزرگ: همان وقت، بی درنگ.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Someone or something has arrived here late as usual فلانی بالاخره آمد/رسید و طبق معمول دیر آمد/رسید.