moony

/ˈmuːni//ˈmuːni/

معنی: خیال اندیش، دیوانه، ماهواره
معانی دیگر: وابسته به یا دارای ویژگی های ماه، ماه سان، مهتاب مانند، مهشیدسان، به شکل ماه، مه دیس، هلالی، نورانی توسط ماه، پرمهتاب

جمله های نمونه

1. He has joined the Moonies.
[ترجمه گوگل]او به مونی ها پیوسته است
[ترجمه ترگمان]او به the پیوسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mostly, these were just harmless kids, down in South Chicago roaming around like Moonies.
[ترجمه گوگل]اکثراً، اینها فقط بچه‌های بی‌آزاری بودند، در شیکاگوی جنوبی که مانند مونیز در اطراف پرسه می‌زدند
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها فقط بچه های بی آزار بودند که در جنوب شیکاگو مثل Moonies پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Messrs: Moony, Wormtail, Padfoot, and Prongs offer their compliments to Professor Snape and. . .
[ترجمه گوگل]آقایان: Moony، Wormtail، Padfoot، و Prongs تعریف های خود را به پروفسور اسنیپ و
[ترجمه ترگمان]آقایان مهتابی، دم باریک، پانمدی و شاخ دار به پروفسور اسنیپ تعارف می کنن …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Moony" creates a mystic space by using a steam screens with organic variations and interactive butterfly images.
[ترجمه گوگل]"مونی" با استفاده از صفحه نمایش بخار با تغییرات ارگانیک و تصاویر تعاملی پروانه فضایی عرفانی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]\"Moony\" با استفاده از صفحه های بخار با تغییرات بنیادین و تصاویر پروانه ای تعاملی، یک فضای مرموز ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The use of the moony imagery functions to heighten the setting, to place emotions and philosophy on the moon.
[ترجمه گوگل]استفاده از توابع تصویرسازی ماه برای افزایش موقعیت، قرار دادن احساسات و فلسفه در ماه
[ترجمه ترگمان]استفاده از تصویر imagery (moony)برای بالا بردن محیط، برای قرار دادن احساسات و فلسفه بر روی ماه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Messrs. Moony, Wormtail, Padfoot and Prongs are proud to present the Marauder's Map.
[ترجمه گوگل]آقایان Moony، Wormtail، Padfoot و Prongs مفتخر به ارائه نقشه غارتگر هستند
[ترجمه ترگمان]آقایان مهتابی، دم باریک، پانمدی و شاخ دار برای معرفی نقشه غارتگر افتخار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He added up the odds, though, and wasn t moony about his chance for enlightenment.
[ترجمه گوگل]با این حال، او شانس‌ها را جمع کرد و در مورد شانس خود برای روشنگری بی‌تفاوت نبود
[ترجمه ترگمان]با وجود این، شانس او برای روشن کردن روشن کردن نور ماه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Remus was not an Animagus; he was a werewolf; it was his monthly transformation into a wolf that earned him the nickname " Moony " and provided the impetus for the others to become Animagi.
[ترجمه گوگل]رموس یک آنیماگوس نبود او یک گرگینه بود تبدیل ماهانه او به یک گرگ بود که نام مستعار "مونی" را برای او به ارمغان آورد و انگیزه ای را برای دیگران فراهم کرد تا به آنیماگی تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]اون یک گرگینه نبود؛ تبدیل به یک گرگ نما شده بود؛ تبدیل his به یک گرگ بود که او را به اجر واداشت تا جانور نما شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Washington is a slick urban lawyer who's defending Crystal. Moony hates Stone.
[ترجمه گوگل]واشنگتن یک وکیل شیک شهری است که از کریستال دفاع می کند مونی از استون متنفر است
[ترجمه ترگمان]واشنگتن یک وکیل شهری است که از کریستال دفاع می کند مهتابی از سنگ نفرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیال اندیش (صفت)
airy-fairy, astral, wistful, dreamy, moony, visionary, starry-eyed

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

ماهواره (صفت)
moony

انگلیسی به انگلیسی

• distracted, dreamy, engaged in reverie; of or pertaining to the moon
if you say a person has moony eyes, you mean their eyes are big and round and make the person seem vague or dreamy.

پیشنهاد کاربران

Dreamy or listless. of or like the moon. slang. crazy or foolish.
جاهل، بی تجربه، خام، بی ملاحظه، رویایی، سر به هوا.
مهتاب وش، مهتاب گون، ماه گون، ماه وش، مهوش

بپرس