پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٥٩)

بازدید
٢,٣٠١
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادن، صورت گرفتن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to say "yes" or agree with something though you are sad or upset over that thing. اظهار موافقت با اعلام تاسف، بله متاسفانه، متاسفانه حق با شما ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To go or make progress at the same rate as ( others ) . پا به پا/شانه به شانه آمدن، کم نیاوردن، خود را به دیگران رساند مثال: He found it difficult t ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A rewording of something written or spoken. نقل قول گفتاری یا شنیداری. Express the meaning of ( something written or spoken ) using different words ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A student of ancient Greek and Latin. دانشجوی ادبیات یونان و روم باستان.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضور داشتن، بودن. مثال: A character who features in many of his novels. ترجمه پیشنهادی: این شخصیت در بسیاری از رمان هایش حضور دارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از خوشحالی سر از پا نشناختن/ در پوستن خود نگنجیدن، ذوق مرگ شدن.

پیشنهاد
٠

A police notebook can take many forms, but in essence it is a log where individual officers record their activities as they go about their daily duti ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منطقه جوبجی در رامهرمز در شرق خوزستان محوطه ای است که گنجینه معروفی از دل آن توسط باستان شناسان بیرون آمد؛ گنجینه طلایی و مفرغی حاکم ایلامی رامهرمز د ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be extremely important : to be someone or something that someone cares about her very much. بسیار اهمیت داشتن کسی، بسیار مهم بودن کسی، یک دنیا ار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

used to refer to a plant or piece of land that has been damaged or destroyed by extreme cold, heat, or wind. مزرعه یا زمینی که در اثر سرما، گرما یا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To give one something ( especially in large quantities ) in order to coax them into providing some benefit in return. رشوه دادن، با چیزی کسی را خر ک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخستین شیره زفاف که همین طور گاهی با عنوان حق ران شناخته می گردید، اشاره به یک حق قانونی در قرون وسطی اروپا و جاهای دیگر دارد که اجازه می داد تا اربا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use this phrase when you are presenting a strong argument in favor of a particular point of view. شما می توانید از این عبارت زمانی استفاده ک ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مغفول مانده، فراموش شده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاریش نمیشه کرد، گریزی نیست، چاره ای نیست، راهی نیست، به ناچار، لاجرم، اجتناب ناپذیر، دست. . . نیست،

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک تنه، بدون کمک دیگری.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To quickly end something that is causing you problems. پایان دادن سریع به چیزی که مشکل ساز است. مثال: A spokeswoman at the White House has squelche ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دختر دم بخت، صبیه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق استراحت drawing room نه اتاق نشیمن و اتاق پذیرایی و نه اتاق نقاشی و امثال اینها بلکه اتاقی است که مهمانها یا افراد خانواده بعد از صرف شام در اتا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شاه نشین اروپایی: در معماری اروپایی بخش کوچکی از یک اتاق یا یک دهانه قوسی ( مانند دیوار ) است. این بخش تا حدی به واسطه عناصر عمودی مانند دیوارها، ستو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ریشه این واژه به glacies در زبان لاتین باز می گردد و به احتمال شکل منسوخ شده آن در زبان انگلیسی اواخر دوره میانه ـ یعنی بین سال های ۱۰۰۰ و ۱۲۰۰ میلاد ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Strong sweet Portuguese wine that is usually drunk after a meal. نوعی شراب شیرین و قوی که محصول کشور پرتغال است و اغلب پس از غذا میل می شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کشدار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمون یا دائوا ( در آیین زرتشت ) : جاندار فراطبیعی بدخواه که از نظر تاریخی، اعتقاد به شیطان ها، یا داستان هایی درباره شیاطین، در دین، علوم خفیه، ادبیا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Any business that behaves in an dis - honest or un - ethical way. کار غیراخلاقی و به دور از شرافت, کار زشت و زننده، کار خلاف. مثال: Wasn’t she the ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Look at someone or something with one or both eyes partly closed in an attempt to see more clearly or as a reaction to strong light. با یک یا هر دو ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Even if something better is not true or is not done. باز جای شکرش باقیه. مثال: The house still needed a lot of work, but at least the kitchen was f ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلعه، دژ، قصر، کاخ ( این واژه آلمانی ـ اتریشی است ) .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرض کن، تو بگو، خیال کن، پنداری. مثال: The count was half the size of his wife, a wizened, embroidered - waistcoated manikin, animated by the energy ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It can be used to describe the action of looking at something. از/با دیدن، از/با تماشای مثال: Upon seeing the beautiful sunset, I was filled with jo ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورچلوزیده /ورچلوسیده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نرده چوبی، حفاظ چوبی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A hinged or sliding panel for closing the entrance to a room, cupboard, etc. بازویی/جک در اتاق، در حیاط یا در کابینت و غیره.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عکس/تصویر تکی از چهره.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

A superficial usually whitish growth produced especially on organic matter or living plants by fungi ( as of the families Erysiphaceae and Peronospor ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make or become less valuable or respected. کم ارزش یا کم اعتبار شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شرحه شرحه، جگر زلیخا، چاک چاک، جر خورده.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Slowly decay or disintegrate, especially because of neglect. چیزی به خاطر بی توجهی به مرور پوسیده و متلاشی شود. مثال: The books, if any are ever pr ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

In a way that bends or hangs down heavily. Related word. drooping. خمیده، تا شده، سربه زیر شل و واررفته. مثال: The thirsty plants bowed their heads ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یکهو، بی مقدمه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Of a robust traditional or rural character. دارای ویژگی سنتی یا روستایی تمام عیار.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شرطی که، منوط به اینکه. مثال: Alex wouldn't lie, but if he was given enough time to think about it, he could certainly evade the issue. ترجمه پی ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To hurry somewhere or through a place in a rude and forceful way. خراب شدن روی سر کسی، خود را زورتپان کردن، سرخر شدن،

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The word status implies social stratification on a vertical scale. People may be said to occupy high positions when they are able to control, by orde ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کله گنده، خان، شیخ، با اصل و نسب.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

A particular area. منطقه/ناحیه یا جایی دور از ذهن مثال: Fancy seeing her in this neck of the woods! ترجمه پیشنهادی: تو کجا اینجا کجا!/از این طرفها!/ ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to cause someone to talk more freely : to cause someone to say things that would not usually be said. از زیر زبان کسی کشیدن، حرف کشیدن از کسی، کسی ر ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

boisterously carefree, joyful, or high - spirited. بی دغدغه، دلشاد، سرزنده، خوشحال، سرحال، شنگول، دارای روحیه بالا.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In a noisy, energetic and rough way. با داد و هوار، با قشقرق ، با داد و بیداد، مثال: The little boys were playing boisterously in the garden. ترج ...