پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٥٤١)

بازدید
١,٤٢٨
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To visit one casually or unexpectedly to have a friendly talk. به طور سرزده و گاه به گاه با کسی صحبت دوستانه داشتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

To control someone carefully and only allow them a small amount of freedom to do what they want. افسار کسی را گرفتن لگام بر کسی زدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You can say 'I tell you', 'I can tell you', or 'I can't tell you' to add emphasis to what you are saying. [informal, emphasis] I tell you this, I wil ...

پیشنهاد
٠

Spoken to not be the type of thing that you like. به مذاق کسی خوش نیامدن، راست کار کسی نبودن، با چیزی میانه ای نداشتن،

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A young gay man, especially a prostitute. لواطکار، کون مرزی، کون مَرْزیه، مردآمیز، مرد جوان همجنسگرا

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to say that one is uncertain about someone. آشنایی مختصری از کسی داشتن جسته و گریخته چیزی از کسی دانستن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب زیرکاه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The quality of someone's life and the experiences that they have. کیفیت و تجربه زندگی

پیشنهاد
٠

Everyone/everybody else is basically “the rest of the people at that time and place” — so “everyone else in that meeting” means the rest of the peopl ...

پیشنهاد
٠

This phrase means "for ( someone's ) benefit or good". You use it to express why you're doing something. You usually use this phrase when you're desc ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

چراغ سبز نشان دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Occurring continuously over a period of time. تکیه گاه، ستون، پایه ثابت، پشت و پناه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You say if all else fails to suggest what could be done in a certain situation if all the other things you have tried are unsuccessful. آخرین تیر تر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همیشه، همواره، لاجرم، به ناچار. مترادف است با: always، at all times، failing all else.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

At which point, that is, the point at which; which here identifies/determines a specific point, among other possible points, at which the action in q ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

برخوردار، رستیخوار، میزبان، بهره مند، کامیاب.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتار دمدمی /دممی/متلون مزاج

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیر دادن، سماجت کردن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Enterprise journalism refers to the type of reporting in which the journalist prepares a story that is not related to press releases or press confere ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

To react in a very angry way. با خشم بسیار واکنش نشان دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Public occasion means publicly organized feast or party, worship ceremony, religious offering, birth ceremony, naming ceremony, marriage ceremony, de ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

The collection of information of military or political value. اخبار و اطلاعات دارای ارزش سیاسی و نظامی The ability to acquire and apply knowledge an ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نمی شه گفت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The phrase 'but either' is a grammatically correct and usable part of a sentence in written English. It is usually used to mean "at least one of two" ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I sure as hell won’t be picking her out of any more loony bins. ترجمه پیشنهادی: تخم پدرم نیستم اگه دیگه از دیوونه خونه ای درش بیارم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در دست چپاول

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس دیوانه ها جامه المجانین

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"so damn good" is correct and can be used in written English. Depending on the context, it can be used to express praise or excitement. For example: ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If something is damn good, damn sure, etc. , it is very much that way. چی بهتر از این از این بهتر نمیشه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنزل استاندارد، پایین تر از حد انتظار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورودی، حق الورود، ورودیه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هضم کردن اوضاع، تن دادن به شرایط.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلال بازار سیاه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Tweed suit a wool patterned fabric that has become synonymous with Scottish and Irish style. کت و شلوار پشمی ( که مردهای انگلیسی، اسکاتلندی و ایرلند ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روزآمد، امروزی، عصری، آلامد، آدم مطرح/شناخته شده/توی چشم/بر سر زبان.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

At a time in the past, or at a time earlier than now. زمانی در گذشته خیلی پیش از این

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use it to describe a man who is physically attractive, often in a romantic or flirtatious context. جذاب، دلربا، دخترکش.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

موی لخت براق

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

No thanks to somebody/something spoken an expression meaning ‘in spite of’, used when someone should have helped you but did not. نه به لطف تو نه خی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"You tell me" is used when someone asks a question that you think they should already know the answer to. چو دانی و پرسی سئوالت خطاست.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

“Doing well” means achieving a healthy equilibrium for oneself in life, reaching personal goals, and attaining a good measure of worldly happiness. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( Of a person or animal ) move about restlessly and stealthily, especially in search of prey. راه رفتن آهسته و با بی قراری ( در حیوانات برای یافتن ش ...

پیشنهاد
٢

If you approve of someone or something, you have a positive opinion of them or it. نظر مساعد به کسی/چیزی داشتن تایید کردن کسی/چیزی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوراکته انگ خودته بهت نشسته برازنده توست برای قامت تو دوخته شده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

وادی، برهوت، دشت.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An area where many people have died ( usually by massacre or genocide during war or violent civil disturbance ) . میدان کشتار کشتار جمعی نسل کشی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A situation when two or more people have the same opinions about something. هم عقیده بودن دو یا چند بر سر موضوعی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A mystery story written from the point of view of the police investigating the crime. داستانی رازآلود که از دیدگاه پلیس در حال تحقیق در مورد جنایت ن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A realist crime novel, film, or television drama with a specific focus. داستان، فیلم یا درام تلویزیونی جنایی متمرکز بر موضوعی خاص.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To make someone feel that they cannot leave a place or do what they want. محصور کردن کسی در جایی مثال: Young mothers often feel fenced in at home. ...