پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٨٢٢)

بازدید
٣,٠٨١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If you get a glimpse of someone or something, you see them very briefly and not very well. تصویری مبهم از کسی یا چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Stalking is unwanted and/or repeated surveillance or contact by an individual or group toward another person. [1] Stalking behaviors are interrelated ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To achieve something no other person or thing has achieved. رکورد زدن، به بالاترین حد یک چیزی رسیدن، سرآمد همگان شدن در زمینه ای، سر به آسمان زدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A boy who has grown up on a farm. type of: boy, male child. a youthful male person. پسر مزرعه ( پسری که در مزرعه بار آمده است ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وسیله کردن، دستمایه قرار دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جرثومه فساد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهود ( این واژه برای تحقیر به کار می رود ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

کله خر، کله خراب، بی کله.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بندر داخلی یا بندر درون سرزمینی: به بندری گفته می شود که در آبراهه های داخلی مانند رودخانه، دریاچه یا کانال آبی قرار گرفته است که ممکن است به دریاها ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

In the place where someone lives. محله، کوی، برزن. مثال: Down our way people don't take much interest in politics. ترجمه پیشنهادی: اهالی محله ما ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مخنث، مردی که در جماع ناتوان باشد و حالات زنانه داشته باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به میل خود و از پیش خود و بدون دستور کار کردن، سرخود، خودمختار، مستقل، افسارگسسته، مستبد، خودرای، مهمل، خودکامه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If something is wreathed in smoke or mist, it is surrounded by it. در احاطه دود یا غبار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجبار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A facility for taking and processing pictures. عکاسخانه، عکاسی ( محل ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Swell the ranks/numbers of something ( =increase the number of people in a particular situation ) . شکل گرفتن صفوف، افزایش تعداد نفرات حاضر در جای خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تقلید ماهرانه، شبیه سازی دقیق، بازآفرینی بی عیب و نقص.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سکویی چوبی در خیابان که هر کسی می توانست بر آن بایستد و نطقی فی البداهه و عمدتاً در موضوع سیاست ایراد کند. سرچشمه این اصطلاح از روزهایی است که سخنران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Include or absorb ( something ) in something else. استحاله شدن، جزیی از یک چیز دیگر شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

If you tell someone to get the hell out of a place, you are telling them angrily or emphatically to leave that place immediately. [informal, rude, em ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رودست زدن، جلو افتادن، قال گذاشتن، رکب زدن، روی دست کسی بلند شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نعش کش پلیس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A police van ( also known as a paddy wagon, meat wagon, divisional van, patrol van, patrol wagon, police wagon, Black Mariah/Maria, police carrier, o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

In crime laboratories, scientists analyze evidence collected from ​crime scenes, suspects and victims. They may analyze anything from DNA or fingerpr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

It is used to describe a fortunate event that happens unexpectedly or by chance. از بخت بلند، از خوش اقبالی. مثال: "I got offered a job in a dream ...

پیشنهاد
٠

Especially British English the part of a road, area of land etc that is furthest from where you are. راه به بیراهه بردن، راه به ترکستان بردن، از مسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدا افتادن از چیزی، فاصله گرفتن از چیزی. Sometimes politicians seem to be divorced from reality. گاهی سیاستمداران از واقعیت فاصله می گیرند. Far to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A. To legally dissolve one's marriage with . To end marriage with ( one's spouse ) by divorce. طلاق گرفتن از، فسخ قانونی ازدواج، پایان دادن به زندگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( کودک ) بدجنس، موذی، شیطان صفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

The part of a newspaper that has financial information. صفحات اقتصادی روزنامه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pleasantly entertaining or diverting. خالی از لطف نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A little bit of sugar : You use little to indicate that there is only a very small amount of something. You can use `so', `too', and `very' in front ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل و دماغ نداشتن، بی حوصله بودن، خسته شدن از.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

فکری شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

It just means that there is no rushing or changing it. It will require as much time as it requires and no less. هیچ عجله ای در کار نیست، تا هر وقت ل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در استرالیا نام خلاصه شده نوعی پرنده است موسوم به laughing jackass یا Laughing kookaburra که در زبان فارسی به کوکابورای خندان ترجمه شده است؛ گونه ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ، درخور، برازنده، سزاوار، نظرگیر، دیدنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوله/دستمال آشپزخانه ( در ضمن چیزی به نام کهنه ظرفشویی نداریم. هیچ شباهتی هم به اسکاچ ندارد. اسکاچ به انگلیسی می شود: scrub sponge ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Feel a strong desire for or to do something. ویر گرفتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

آبخوری دولچه ( واژه قدیمی ) . البته در برخی مناطق به ویژه روستاها هنوز این کلمه زنده است. در لغت نامه دهخدا آمده: دولچه . [ چ َ/ چ ِ ] ( اِ مصغر ) د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Used in polite requests. بی زحمت، لطف می کنی، اگر زحمتی نیست ( در جمله خواهشی ) . Follow me, if you please, and I'll show you to the garden. بی زح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دست و پنجه نرم کردن به معنای زورآزمایی و قدرت خود را محک زدن است و معادل انگلیسی آن معمولا bout است. اما struggling افزون بر معناهایی که دوستان پیشنه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محل شرمگاه، محل عورت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

We use this expression when we want to show sympathy or concern for someone that we care about. یادش بخیر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتن جمعی به سفر یا گردش به طور دانگی که هر یک سهم هزینه خودش را بدهد. سور دانگی در بیرون شهر. گردش دسته جمعی دانگی. گلگشت. گشت و گذار. گشت گروهی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Political activity is activity directed toward the success or failure of a political party, candidate for partisan political office, or partisan poli ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سر به هوایی، بی خیالی، بی اعتنایی، سبکسری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

این کلمه در بین انگلیسی ها بسیار رایج است اما آمریکایی ها به جای آن از roommate استفاده می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Not long ago, or at a time that started not long ago. هنوز چیزی نگذشته، تا همین چندی قبل.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این کلمه وجه شرطی هم دارد ودر این صورت در جملات با زمان گذشته کامل به معنای اگر و چنانچه است و در ابتدای جمله می آید. مثال: Had I known you were wai ...