پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٥٤١)

بازدید
١,٤٢٦
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To cause or force ( someone ) to leave especially by making a situation unpleasant or unattractive. کسی را مجبور به ترک جایی کردن به ویژه با ایجاد ف ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A raised platform in a synagogue from which the Torah is read. نوعی جایگاه در کنیسه یهودی ها که بر آن ایستاده تورات می خوانند.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یک وقت هایی هیچی جای تصویر رو نمی گیره. ولی این هر چی هست منبر نیست. بر منبر می نشینند و ملت رو موعظه می کنند اما پشت این یکی می ایستند و وعظ می خوان ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلألؤ، لُملُمه.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وا دادن، پس نشستن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A Diminishing Course effect – roofing slates of the same width but in courses of progressively shorter length – is achieved by ordering slates of ran ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An enclosure for hens, esp one made of chicken wire. قفسه ای محصور برای نگهداری مرغ و خروس و امثالهم. این ترکیب اضافی در انگلیسی بریتانیایی مصطلح ا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Make a passage or journey from one place to another. گذر یا سفر از یک مکانی به مکان دیگر. Pass through an enemy line; in a military conflict. نفوذ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هر فرصتی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Day out a trip to somewhere for a day, especially for pleasure. سفر یک روزه به ویژه به قصد تفریح و خوشگذرانی. این اصلاح نزد انگلیسی ها کاربرد فراوا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

We talk about our home town to say where we come from, where we were born and raised, where our family still lives. Even when we move away, we still ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used for wishing someone good luck, especially before a performance. آرزوی موفقیت کردن برای کسی به ویژه پیش از شروع کاری.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرکیف شدن، کیفور شدن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Spiritual Home: A place where you feel you belong, although you were not born there, because you have a lot in common with the people, the culture, a ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A place where you feel you belong, although you were not born there, because you have a lot in common with the people, the culture, and the way of li ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

If something is described as a shame, it is disappointing or not satisfactory. افت داشتن، ضایع بودن، زشت بودن، حیف بودن. مثال: Have some more veget ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To begin walking or marching with the same rhythm as another person or group of people. دوشادوش کسی راه رفتن, با کسی همقدم شدن. مثال: He fell into ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Openly accuse someone or apportion blame. آشکارا کسی را متهم یا سرزنش کردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جرقه زدن در ذهن، مکاشفه ذهنی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سلام آبادیس عزیز مستنطق درسته نه مثتنطق!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لغزیدن، یک قدم سر خوردن در رقص باله.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Procession, in Christianity, organized body of people advancing in formal or ceremonial manner as an element of Christian ritual or as a less officia ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

done without delay; immediate. بدون فوت وقت encourage ( a hesitating speaker ) to say something سر ذوق آوردن برای صحبت کردن ( of an event or fact ) ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You can use it when referring to having enough time to do something, especially when it would be difficult to do it otherwise. وقت کافی در اختیار دا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

An organized company of singers who sing in concert : choir. especially a body of singers who sing the choral parts of a work ( as in opera ) d. : a ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Something that is still true after a long time. چیزی/اتفاقی که از خیلی وقت پیش آغاز شده و همچنان ادامه دارد. تا به امروز مثال: The town still celeb ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بعد از مدتی، پس از چندی، مدتی بعد، چند روز بعد، چند روزی که گذشت.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

greatly impress or amuse ( someone ) . حال کسی را خوب کردن مثال: You slay me, you really do. ترجمه پیشنهادی: با تو حالم خوبه، واقعا خوبه.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An enumeration or listing of connected names, facts, or events. فهرستی از نام ها، حقایق یا رویدادهای مرتبط.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لقب اصلی و مهم ترین عنوان ستایشی برای مریم، مادر عیسی است که به ویژه در مسیحیت شرقی به گستردگی از آن استفاده می شود. ترجمه های این عنوان، �والده خدا� ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوسیده، موریانه زده.

پیشنهاد
٠

Mother's boy, also commonly and informally mummy's boy or mama's boy, is a derogatory term for a man seen as having an unhealthy dependence on his mo ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه افتادن، صورت گرفتن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to say "yes" or agree with something though you are sad or upset over that thing. اظهار موافقت با اعلام تاسف، بله متاسفانه، متاسفانه حق با شما ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To go or make progress at the same rate as ( others ) . پا به پا/شانه به شانه آمدن، کم نیاوردن، خود را به دیگران رساند مثال: He found it difficult t ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A rewording of something written or spoken. نقل قول گفتاری یا شنیداری. Express the meaning of ( something written or spoken ) using different words ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A student of ancient Greek and Latin. دانشجوی ادبیات یونان و روم باستان.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضور داشتن، بودن. مثال: A character who features in many of his novels. ترجمه پیشنهادی: این شخصیت در بسیاری از رمان هایش حضور دارد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از خوشحالی سر از پا نشناختن/ در پوستن خود نگنجیدن، ذوق مرگ شدن.

پیشنهاد
٠

A police notebook can take many forms, but in essence it is a log where individual officers record their activities as they go about their daily duti ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منطقه جوبجی در رامهرمز در شرق خوزستان محوطه ای است که گنجینه معروفی از دل آن توسط باستان شناسان بیرون آمد؛ گنجینه طلایی و مفرغی حاکم ایلامی رامهرمز د ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be extremely important : to be someone or something that someone cares about her very much. بسیار اهمیت داشتن کسی، بسیار مهم بودن کسی، یک دنیا ار ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

used to refer to a plant or piece of land that has been damaged or destroyed by extreme cold, heat, or wind. مزرعه یا زمینی که در اثر سرما، گرما یا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To give one something ( especially in large quantities ) in order to coax them into providing some benefit in return. رشوه دادن، با چیزی کسی را خر ک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نخستین شیره زفاف که همین طور گاهی با عنوان حق ران شناخته می گردید، اشاره به یک حق قانونی در قرون وسطی اروپا و جاهای دیگر دارد که اجازه می داد تا اربا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use this phrase when you are presenting a strong argument in favor of a particular point of view. شما می توانید از این عبارت زمانی استفاده ک ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مغفول مانده، فراموش شده.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کاریش نمیشه کرد، گریزی نیست، چاره ای نیست، راهی نیست، به ناچار، لاجرم، اجتناب ناپذیر، دست. . . نیست،

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک تنه، بدون کمک دیگری.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To quickly end something that is causing you problems. پایان دادن سریع به چیزی که مشکل ساز است. مثال: A spokeswoman at the White House has squelche ...