پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٥٤١)

بازدید
١,٤١٣
تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A black or white jacket worn with a bow tie at formal occasions in the evening compare tailcoat. کت و شلوار رسمی به رنگ مشکی یا سفیدبه همراه پاپیون.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To have or find many things to do. از کار زیاد فرصت سر خاراندن پیدا نکردن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیاره شگفت انگیز ( فرانسوی: La Plan�te sauvage‎ ) یک پویانمایی در سبک علمی–تخیلی به کارگردانی رنه لالوکس است که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. از بازیگران آن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

You can use it to describe an idea or plan that you believe is brilliant or outstanding. فکر بکر

پیشنهاد
٠

This common gesture means something is a secret, and you shouldn't talk about it. ضربه زدن به سمتی از بینی خود: به معنای رازداری.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 : menacing or threatening in appearance. ظاهری خوفناک/تهدیدکننده 2 : irritably sullen and churlish in mood or manner : crabbed. عبوس، تندخو.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The difficulty or problem. مشکل اینجاست، مساله این است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Political violence is violence which is perpetrated in order to achieve political goals. خشونت سیاسی با هدف دستیابی به اهداف سیاسی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در هر شرایطی، در هر حالتی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To be sure about ( someone or something ) : to trust ( someone or something ) . به کسی/چیزی اعتماد کردن، باور کردن.

پیشنهاد
١

کسی را تا سرحد مرگ ترساندن، زهره کسی را ترکاندن،

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشکلش چیه؟، چی بهتر از این؟، از این بهتر؟.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Said to mean that someone is very quiet, shy or nervous. `If you remember, at college I wouldn't say boo to a goose. آدم آرام و خجالتی یا عصبی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

“Within a year” means anytime within a one year time frame. In other words, the event could occur in six months or a week, it doesn't mean it will ta ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The phrase "May the best man win" is used before a competition to say that you hope the most deserving person wins. حق به حق دار می رسد. مثال: My b ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

You can use it to describe a gathering of people where a celebration will take place. جشن گرفتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرشمار، پرتعداد.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( informal ) to say that something is definitely true. I think I put the keys back in the drawer, but I couldn't swear to it ( = I'm not completely ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Shaking to indicate "No" . با حرکت دادن سر جواب منفی یا نه دادن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Expressing the hope that one has been understood, especially when one has spoken in a way that is imprecise or unclear. ابراز امیدواری به اینکه شخص ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیلی عادی گفتن، یکهو گفتن، بدون ابهام گفتن، مستقیم سر اصل مطلب رفتن، بی مقدمه گفتن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوی کسی درآمدن، کم نیاوردن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A very brief, passing look, sight, or view. a momentary or slight appearance. نگاه اجمالی، نگاه گذرا، دیدن در یک آن، در چشم بر هم زدن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

It is used to emphasize that someone should continue to pursue something and that they should not be deterred by failure. پشتکار داشتن، پیگیر بودن، ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mix up in a confused or untidy way. خرتوخر، بازار شام، هر کی به هرکی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To show something to a lot of people so that they know that you have it. دوره افتادن و چیزی را به کسانی نشان دادن. مثال: She was flashing her enga ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A situation in which two people or things that are not suited to each other are together. همنشینی بد، انطباق ناهمگون، فیل و فنجان.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Abnormal gait may be caused by diseases in different areas of the body. راه رفتن غیرطبیعی در بروز اثر بیماری در نواحی مختلف بدن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدال کمپین: جایزه نظامی نیروهای مسلح ایالات متحده است که اولین بار در ۶ نوامبر ۱۹۴۲ با فرمان اجرایی ۹۲۶۵صادر شده توسط رئیس جمهور فرانکلین دلانو روزول ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Dealing with a problem in a temporary and unsatisfactory way. حل موقتی و نامناسب مشکل.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازوبند، اسلینگ شانه. وسیله ای که برای تأمین پشتیبانی از اندام فوقانی نزدیک به تنه استفاده می شود. همچنین به عنوان زاویه بازو شناخته می شود، وسیله ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A woman who is refined, polite, and well - spoken. زنی باصفا، مودب و خوش صحبت، زن تمام عیار. کامله زن. مثال: She may be poor and have little educat ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریخت و پاش، به هم ریختگی، آشفتگی، خرابکاری.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you describe someone as remote, you mean that they behave as if they do not want to be friendly or closely involved with other people. آدم دیرآشن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( usually plural ) an area where many people have died ( usually by massacre or genocide during war or violent civil disturbance ) . قتلگاه، محل کشت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Restore equality in a situation. برقراری/اجرای عدالت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An ability to understand or know something without needing to think about it or use reason to discover it, or a feeling that shows this ability. نوع ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Similar to, or resembling, a toad. وزغی، شبیه به وزغ.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you say that someone's mind is diseased, you are emphasizing that you think it is not normal or balanced. ذهن بیمار، ذهن نامتعادل، بیماری ذهنی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

مخلفات سفره یا میز غذا مانند ماست و نوشابه و سیب زمینی و سالاد و سبزی خوردن و نان و سوپ و آش و آب و دوغ و الی ماشاالله!

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to express one's defiance. کُری خوانی، رجزخوانی.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم منطقی

پیشنهاد
٠

Is an expression denoting an irrelevance or non sequitur in the current discussion. A common form, what does that have to do with the price of tea in ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Unable to be affected by. پوست کلفت، بی عار. کلمه ای برگرفته از اواسط قرن هفدم میلادی با ریشه لاتین impervius .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اختلال مشاعر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Even though one does not want to. به رغم میل باطنی، با اکراه، با بی میلی، به ناچار، دست خود آدم نبودن، بدون اینکه خود آدم بخواهد. مثال: Despite mys ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

قلمرو، تیول.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To act in a strong, determined way to defeat someone or something, often in a game or competition. با قدرت و مصمم و به قصد شکست دادن کسی/چیزی در باز ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to say that something happened right after something else. جونم برات بگه، بعدش، دیگه برات بگم، خلاصه. مثال: I slipped, and the next thing I kn ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرزور، بر و بازودار.