پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٥٥٠)

بازدید
١,٤٥٤
پیشنهاد
٠

شهر: هرت/بی در و پیکر/ بی صاحب/ هر کی به هر کی/خرتوخر/هشت الهفت/ و. . . .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

توحش، شرارت.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با خونسردی، شُخمی طور.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کز کرده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرار عاشقانه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باریکه راه/پیاده راه کنار رودخانه

پیشنهاد
٠

It is used to refer to a shift that takes place in the late evening, or a job that requires a person to work in the late evening. شب کاری، شیفت شب.

پیشنهاد
٠

to be the type of thing that someone is interested in or good at Acting's. علاقه خاصی به چیزی/کسی/ عملی داشتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To a very satisfactory degree. بسیار رضایتمندانه، آنطور که باید.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمغ و پکر

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق سگی/ گُه مرغی/ مگسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

More commonly known as sit - down service, this type of service requires a waiter to take care of everything from taking orders to serving food and p ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Facetious ( of a man ) harassed by women. بی ناموس، مزاحم ناموس. Tormented or worried, as if by a witch. جنی، جن زده، طلسم شده.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان کوچه: دوزاری، پشیز، پول سیاه.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حالت دستوری/خواهشی: خودت رو خالی کن، بریز بیرون، هر چه می خواهد دل تنگت بگو.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

مقابل دیدگان، روبرو، پیش چشم، در نزدیکی، چند قدم جلوتر.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

می شود گفت، می توان گفت، کم مانده است، کم مانده بود، بفهمی نفهمی، ای همچین.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یواشکی جیم شدن، دزدکی به چاک زدن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In a careful and unhurried way. از سر احتیاط، محض احتیاط، با خونسردی. Consciously and intentionally; on purpose. خودخواسته، به خواست خود، دلبخواه، ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you say that someone has not got a hope in hell of doing something, you are emphasizing that they will not be able to do it. در عین ناامیدی، مایو ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To highlight, or to make more noticeable or prominent. accentuate. انگشت نما کردن، برجسته کردن، در انظار انداختن، نظرگیر کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is time to awaken out of the dream and illusion of the belief in two powers and the existence of a selfhood apart from God. زمان بیداری از رویا و ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوزایی ملی، رنسانس.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A graphic or vivid verbal description. توصیف شفاهی واضح و تصویری.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرآب زنی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Used to say that you are asking a question only because you are interested and not because you need to know. محض کنجکاوی، خواستم بدونم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سیبِ آدم، جوزک، غضروف سپری ( غضروف تیروئید ) ، تورم مرد جوزک ( به انگلیسی: Adam's apple ) یا سیب آدم یک غضروف سپری ( غضروف تیروئید ) و مانند کتاب نیم ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تصمیم قطعی گرفتن،

پیشنهاد
٠

From Long man Dictionary of Contemporary English be proof against something be proof against something literary to be too strong or good to be affect ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

As much as" is an idiom meaning "to the same degree as" So saying "this book is mine as much as anything" is like saying "this book is mine, to the s ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

لباس نیم دار/نیم تنه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Muscle contraction is the activation of tension - generating sites within muscle cells. کشش ماهیچه ( یا انقباض ماهیچه ) ، فعال سازی مناطق مولد کشش د ...

پیشنهاد
٠

If you have something in your sights, you are trying hard to achieve it, and you have a good chance of success. If you have someone in your sights, y ...

پیشنهاد
٠

A small burst of thankfulness or appreciation. قدردانی و تشکر نصفه نیمه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Scenery and properties designed and arranged for a particular scene in a play. صحنه پردازی تئاتر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Land clearing is the process of removing trees, shrubs, and other vegetation from a piece of land. زمینی که از هر گونه درخت و سبزی و گیاه پاکسازی شد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Entwine ( things, especially fingers ) together. درهم کردن چیزها به خصوص انگشتها با هم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

منظم، هماهنگ.

پیشنهاد
٠

"Compare to" expresses similarity between two things. For example: I hesitate to compare my own works to those of someone like Dickens. "Compare with ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چنبره زدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A bridle path, also bridleway, equestrian trail, horse riding path, ride, bridle road, or horse trail, is a trail or a thoroughfare that is used by p ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

To lower or remove the roof of a convertible car. کنار زدن یا برداشتن سقف خودروی کروکی. مثال: Why do you even have a convertible if you never put t ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

کله پا کردن، برانداختن، کسی را از بیخ زدن.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Suddenly start paying attention or have one's interest aroused. ناگهان به خود آمدن یا علاقمند شدن مثال: Perhaps boycotting a home match will make th ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم نچسب

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It refers to someone who has noticeably bony knees, usually because they have skinny legs and their knees stand out. آدمی با زانوهای استخوانی که پاه ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

انباشت شدن تدریجی، کُپِه شدن روی هم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلوم میشه، ممکنه، حالا.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The front seat of a vehicle ( such as a car ) where a passenger sits. صندلی شاگرد/مسافر خودرو، صندلی بغل دست راننده.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A young gay man, especially a prostitute. مرد همجنس باز کونی