پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٥٤١)

بازدید
١,٤٢١
تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمینگیر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوانه خانه ( دیوونه خونه ) : بیمارستان روان پزشکی، تیمارستان یا آسایشگاه روانی نوعی بیمارستان است که از آن برای بستری افراد مبتلا به بیماری روانی اس ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از دل کسی درآوردن، حال کسی را عوض کردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

If you say that you would not do something for the world, you are emphasizing that you definitely would not do it. تصمیم قطعی برای عدم انجام کاری. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Used to express mild disappointment, gentle entreaty, or real or mock sympathy or sentiment. ندایی برای ابراز ناامیدی نصف و نیمه، التماس نیم بند، یا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفوذی، مخبر.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A friend you have had for a long time. لنگه، همتا، صمیمی، رفیق جینگ.

پیشنهاد
٠

To know something completely. با چیز/جایی مثل کف دست آشنا بودن. مثال: I know this town like the back of my hand. ترجمه پیشنهادی: من این شهر را مثل ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A wary and astute person. فرد محتاط و زیرک، آب زیرکاه ( در انگلیسی بریتانیایی ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف است با poker face به معنای: چهره بی حالت و عاری از هر گونه حس و حال.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناخواسته، ناخوانده. به این مثال توجه کنید: Sheltering under Howie’s umbrella, the rain fenced Esther around with tears for unnecessary, ubiquitous d ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Feeling extremely nervous and worried because you believe that other people do not like you or are trying to harm you. عصبی و نگران شدن از این بابت ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Such a long time ago, so many years ago. مدت ها قبل، خیلی سال پیش.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همین طور با دقت به اطراف نگاه کن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چپ افتادن، ناسازگاری کردن، بد شدن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیمچه، بگیر و نگیر.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sudden commotion, excitement, or confusion; nervous hurry. ولوله، جنب و جوش، هیاهو، آشفتگی، هیجان، سردرگمی ناگهانی، عجله .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزنامه چی ها /رسانه ای ها

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Using a telephone to talk to someone. تلفنی صحبت کردن، تلفن کردن، زنگ زدن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you get a glimpse of someone or something, you see them very briefly and not very well. تصویری مبهم از کسی یا چیزی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Stalking is unwanted and/or repeated surveillance or contact by an individual or group toward another person. [1] Stalking behaviors are interrelated ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To achieve something no other person or thing has achieved. رکورد زدن، به بالاترین حد یک چیزی رسیدن، سرآمد همگان شدن در زمینه ای، سر به آسمان زدن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A boy who has grown up on a farm. type of: boy, male child. a youthful male person. پسر مزرعه ( پسری که در مزرعه بار آمده است ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسیله کردن، دستمایه قرار دادن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جرثومه فساد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جهود ( این واژه برای تحقیر به کار می رود ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

کله خر، کله خراب، بی کله.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بندر داخلی یا بندر درون سرزمینی: به بندری گفته می شود که در آبراهه های داخلی مانند رودخانه، دریاچه یا کانال آبی قرار گرفته است که ممکن است به دریاها ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In the place where someone lives. محله، کوی، برزن. مثال: Down our way people don't take much interest in politics. ترجمه پیشنهادی: اهالی محله ما ع ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخنث، مردی که در جماع ناتوان باشد و حالات زنانه داشته باشد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به میل خود و از پیش خود و بدون دستور کار کردن، سرخود، خودمختار، مستقل، افسارگسسته، مستبد، خودرای، مهمل، خودکامه.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If something is wreathed in smoke or mist, it is surrounded by it. در احاطه دود یا غبار.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

اجبار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A facility for taking and processing pictures. عکاسخانه، عکاسی ( محل ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Swell the ranks/numbers of something ( =increase the number of people in a particular situation ) . شکل گرفتن صفوف، افزایش تعداد نفرات حاضر در جای خ ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقلید ماهرانه، شبیه سازی دقیق، بازآفرینی بی عیب و نقص.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

سکویی چوبی در خیابان که هر کسی می توانست بر آن بایستد و نطقی فی البداهه و عمدتاً در موضوع سیاست ایراد کند. سرچشمه این اصطلاح از روزهایی است که سخنران ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Include or absorb ( something ) in something else. استحاله شدن، جزیی از یک چیز دیگر شدن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If you tell someone to get the hell out of a place, you are telling them angrily or emphatically to leave that place immediately. [informal, rude, em ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رودست زدن، جلو افتادن، قال گذاشتن، رکب زدن، روی دست کسی بلند شدن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نعش کش پلیس

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A police van ( also known as a paddy wagon, meat wagon, divisional van, patrol van, patrol wagon, police wagon, Black Mariah/Maria, police carrier, o ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In crime laboratories, scientists analyze evidence collected from ​crime scenes, suspects and victims. They may analyze anything from DNA or fingerpr ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It is used to describe a fortunate event that happens unexpectedly or by chance. از بخت بلند، از خوش اقبالی. مثال: "I got offered a job in a dream ...

پیشنهاد
٠

Especially British English the part of a road, area of land etc that is furthest from where you are. راه به بیراهه بردن، راه به ترکستان بردن، از مسی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدا افتادن از چیزی، فاصله گرفتن از چیزی. Sometimes politicians seem to be divorced from reality. گاهی سیاستمداران از واقعیت فاصله می گیرند. Far to ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A. To legally dissolve one's marriage with . To end marriage with ( one's spouse ) by divorce. طلاق گرفتن از، فسخ قانونی ازدواج، پایان دادن به زندگی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

( کودک ) بدجنس، موذی، شیطان صفت.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The part of a newspaper that has financial information. صفحات اقتصادی روزنامه ها

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Pleasantly entertaining or diverting. خالی از لطف نیست.