unconcern

/ˌənkənˈsɜːrn//ˌʌnkənˈsɜːn/

معنی: بی علاقگی، عدم علاقه، لاقیدی
معانی دیگر: بی توجهی، بی تفاوتی، عدم دلبستگی، خونسردی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: lack of concern or interest; indifference.
متضاد: concern, devotion
مشابه: apathy, indifference

- The father's apparent unconcern for the boy's well-being disturbed his teachers.
[ترجمه گوگل] بی توجهی آشکار پدر به حال پسر، معلمان او را آشفته کرد
[ترجمه ترگمان] بی اعتنایی ظاهری پدرش به خاطر این که شاگردان او را به هم زده بودند، بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: freedom from anxiety or apprehension.
متضاد: concern, solicitude

جمله های نمونه

1. he affected casual unconcern
او تظاهر به عدم علاقه ی لاقیدانه ای کرد.

2. She received the news with apparent unconcern.
[ترجمه گوگل]او این خبر را با نگرانی ظاهری دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]او این خبر را با بی اعتنایی آشکاری دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We were shocked by their apparent unconcern for their own safety.
[ترجمه گوگل]ما از بی توجهی آشکار آنها برای امنیت خود شوکه شدیم
[ترجمه ترگمان]ما از بی خیالی و بی خیالی آن ها برای حفظ امنیت خود یکه خورده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bernstein returned to his desk, feigning unconcern.
[ترجمه گوگل]برنشتاین با وانمود کردن بی توجهی به میزش برگشت
[ترجمه ترگمان]Bernstein به میزش برگشت و وانمود کرد که بی خیالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Furious now in his terror and at Rohmer's unconcern, Gilbert had struck out at him.
[ترجمه گوگل]گیلبرت که اکنون از ترس و بی توجهی رومر خشمگین شده بود، به او حمله کرده بود
[ترجمه ترگمان]گیلبرت که از وحشت و لاقیدی او خشمگین شده بود، به او ضربه زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A cavalier unconcern about such consequences is too often the response of powerful mental health professionals who create categories of abnormality.
[ترجمه گوگل]بی‌توجهی سرسختانه نسبت به چنین پیامدهایی اغلب پاسخ متخصصان قدرتمند سلامت روان است که دسته‌هایی از ناهنجاری‌ها را ایجاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بی تفاوتی cavalier در مورد چنین عواقبی، اغلب واکنش متخصصان سلامت روانی قدرتمند است که دسته های ناهنجاری را ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. None can stand aside with unconcern; the interests of everyone hang on the result.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند با بی خیالی کنار بماند منافع همه به نتیجه بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از ما نمی توانیم با بی خیالی تحمل کنیم؛ منافع همه در نتیجه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She went her own way with unconcern for consequences.
[ترجمه گوگل]او بدون نگرانی از عواقب راه خود را رفت
[ترجمه ترگمان]او خودش راه خود را ادامه داد و ادامه داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He regards such matter with complete unconcern.
[ترجمه گوگل]او با بی توجهی کامل به چنین موضوعی می نگرد
[ترجمه ترگمان]او به این موضوع بی اعتنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She heard the news of his death with apparent unconcern.
[ترجمه گوگل]او با بی توجهی ظاهری خبر مرگ او را شنید
[ترجمه ترگمان]خبر مرگش را با بی اعتنایی آشکاری شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She'd mentioned it casually once, surprising him by her unconcern.
[ترجمه گوگل]او یک بار به طور معمول به آن اشاره کرده بود، و او را با بی توجهی شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]یک بار به این موضوع اشاره کرده بود و با بی خیالی او را غافلگیر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr Malik put his arm round Robert and continued to watch this display with apparent unconcern.
[ترجمه گوگل]آقای مالک بازوی خود را دور رابرت گرفت و با بی توجهی آشکار به تماشای این نمایشگر ادامه داد
[ترجمه ترگمان]آقای مالک دستش را به دور رابرت حلقه کرد و با بی خیالی ظاهری به تماشای این نمایش ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Opposite the flower market he stepped into the maniacal Le Loi traffic, attempting languor and unconcern.
[ترجمه گوگل]روبه‌روی بازار گل، وارد ترافیک دیوانه‌وار «لو لوی» شد و سعی کرد بی‌توجهی کند
[ترجمه ترگمان]رو به بازار گل قدم به قدم به میان رفت و رفت و رفت و آمد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Silas moved away from her, walking to where Misty nibbled the new spring growth with the utmost unconcern.
[ترجمه گوگل]سیلاس از او دور شد و به سمت جایی رفت که میستی با نهایت بی خیالی رشد بهار جدید را می خورد
[ترجمه ترگمان]سیلاس از او دور شد، به سمت جایی که میستی با نهایت بی خیالی رشد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی علاقگی (اسم)
lethargy, stupidity, apathy, indifference, unconcern, inappetence

عدم علاقه (اسم)
unconcern, disaffection

لاقیدی (اسم)
indifference, unconcern, nonchalance

انگلیسی به انگلیسی

• lack of concern, indifference
unconcern is behaviour which shows a surprising lack of interest or anxiety, even in a situation that would normally interest people or worry them.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unconcern
✅️ صفت ( adjective ) : unconcerned
✅️ قید ( adverb ) : unconcernedly
بی اعتنایی

بپرس