ترجمه‌های مهدی صباغ (٦٩)

بازدید
٨٣
تاریخ
٥ سال پیش
متن
He wrote a book about his adventures on the Amazon.
دیدگاه
٢١

او یک کتاب در مورد ماجراجویی های خود در آمازون نوشت.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The storm arrested their climb up the mountain.
دیدگاه
٣٧

توفان مانع بالا رفتن آنها از کوه شد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Accidents frequently occur at this intersection.
دیدگاه
٣٢

در این چهارراه ( تقاطع ) مکررا تصادف هایی رخ می دهد .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The Earth is constantly rotating on its axis.
دیدگاه
٣٣

زمین دانما حول محور خود می چرخد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
When did you first come over to China?
دیدگاه
٤

اولین بازدیدت از چین کی بود؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She used to obsess about her weight.
دیدگاه
٢٩

او قبلا در مورد وزن خود وسواس داشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Let's call it a day.
دیدگاه
٣٠

برای امروز دیگه کافیه.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Let's go to the store across the street.
دیدگاه
١٥

بیایید به فروشگاه آن طرف خیابان برویم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We must deal with this matter carefully.
دیدگاه
٧

ما باید با احتیاط به این مشکل بپردازیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
It's used clothing, but it's in good condition.
دیدگاه
١٨

این لباس کارکرده است، اما در وضعیت خوبی قرار دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Ice is frozen water.
دیدگاه
١٤

یخ، آب منجمد شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
As a waiter, you have to know how to deal with customers.
دیدگاه
١٨

به عنوان یک پیشخدمت، شما باید بدانید چگونه با مشتریان رفتار کنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
What motivated you to do such a thing?
دیدگاه
١٠

چه چیزی تو را تحریک کرد که چنین کاری بکنی؟

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We were engrossed in watching the football game; meanwhile, the roast was burning in the oven.
دیدگاه
-١٤

در حالیکه مجذوب تماشای مسابقه فوتبال شده بودیم، گوشت در اجاق گاز می پخت.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Keep your mouth shut! Savvy?
دیدگاه
١٢

دهانت را ببند. فهمیدی؟؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She had dreamed of winning the award, but she was surprised when it actually occurred.
دیدگاه
١٢

او برنده شدن جایزه را در خواب دیده بود، اما او شگفت زده بودوقتی که واقعا اتفاق افتاد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Cherry flavoring covers up the harsh taste of the medicine.
دیدگاه
١٠

طعم دهنده ( چاشنی ) آلبالو، طعم زننده ی دارو را محو می کند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I crossed out 'Miss' and wrote 'Ms'.
دیدگاه
٤

من کلمه ی Miss را خط زدم و نوشتم Ms .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We ate at a pizzeria in town.
دیدگاه
٦

ما در یک پیتزافروشی در شهر غذا خوردیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
unpaid workers
دیدگاه
١٢

کارگرهای بدون حقوق و دستمزد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
He said he would come, and sure enough he came.
دیدگاه
١٠

او گفت خواهد آمد، و همانطور که انتظار میرفت او آمد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She's been very unwell, but she's on the mend now.
دیدگاه
٩

او خیلی بدحال و مریض بوده است، اما الان در حال بهبود است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He abandoned his family and moved far away.
دیدگاه
٥

او از خانواده اش دل برید و به جای خیلی دوری رفت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The hotel has a special discount rate for newlyweds.
دیدگاه
٩

این هتل درصد تخفیف ویژه ای برای زوجهای تازه ازدواج کرده دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The guerrillas shot down one aeroplane and captured the pilot.
دیدگاه
٧

چریکها ( پارتیزان ها ) به یک هواپیما شلیک کردند و خلبان آن را دستگیر کردند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Patriotism can turn into jingoism and intolerance very quickly.
دیدگاه
٧

وطن پرستی میتواند به سرعت تبدیل به وطن پرستی افراطی و تعصب گردد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
You sound really cheesed off.
دیدگاه
٧

تو به نظرم، خیلی ناراحت میای.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We stock various kinds of lawnmower.
دیدگاه
٦

برای کوتاه کردن چمن ها، به یک ماشین چمن زنی نیاز داریم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His father bought a ski outfit for him on his birthday.
دیدگاه
٦

پدرش یک دست لباس اسکی برای او در روز تولدش خرید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Give the dog the bone don't tantalize him.
دیدگاه
١

آن استخوان را به آن سگ بده و او را اذیت نکن.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
All the raw materials are imported.
دیدگاه
٤

همه ی مواد خام، وارداتی هستند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It's handy to have a grocery store nearby.
دیدگاه
٤

خوبه که یک فروشگاه مواد غذایی در نزدیکی خودمان داشته باشیم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I have to listen to his gripes all day long.
دیدگاه
٤

من مجبورم در تمام طول روز، به گله و شکایت های او گوش بدهم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Help yourself to the pie.
دیدگاه
٧

بفرمایید کلوچه ( با کلوچه از خودتان پذیرایی کنید. . . . . بفرمایید کلوچه میل کنید. )

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'm cheesed off with having to mow the lawn every week.
دیدگاه
٧

من از اینکه مجبورم هر هفته چمنها رو کوتاه کنم، ناراحتم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Jaywalker may be held fully or partially responsible if they are involved in an accident with a vehicle.
دیدگاه
٦

عابر پیاده ی متخلف، اگر گرفتار تصادف با یک وسیله ی نقلیه شده باشد، به صورت کلی یا جزیی مسئول می باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
She's a bit cheesed off with her job.
دیدگاه
٥

اون خانوم، کمی به خاطر کارش، ناراحته.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We gave the children an inflatable paddling pool for Christmas.
دیدگاه
٤

ما یک قایق پارویی بادکردنی به بچه ها در کریسمس هدیه دادیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The sweet was a mousse flavoured with whisky.
دیدگاه
٣

شیرینی، یک موس طعمدار شده با ویسکی بود.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The chocolate mousse was smooth and creamy.
دیدگاه
٣

موس شکلاتی، نرم و خامه ای بود.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The two desks had been abreast but now they faced each other.
دیدگاه
٢

آن دو میز در کنار هم قرار داشته اند، اما آنها اکنون روبروی هم قرار دارند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
the May of her life
دیدگاه

دوران جوانی او

تاریخ
٤ سال پیش
متن
A schoolboy miraculously survived a 25 000 - volt electric shock.
دیدگاه
٥

یک دانش آموز به طور معجزه آسایی از یک شوک الکتریکی 25000 ولتی جان سالم به در برد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The police officers stood abreast, blocking the entrance to the building.
دیدگاه
١

ماموران پلیس، برای مسدود کردن ورودی ساختمان، در کنار هم ایستاده بودند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Stink the rats out by burning sulphur.
دیدگاه
١

با سوزاندن گوگرد، موش ها را فراری دهید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We nearly ran over a couple of jaywalkers who walked out in front of the car.
دیدگاه
٤

ما تقریبا به یک گروه از عابران پیاده متخلف که در جلوی خودروها راه می رفتند، برخورد کردیم.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
The barn has been miraculously transformed into a luxury hotel.
دیدگاه
٤

انبار غله به طرز معجزه آسایی تبدیل به یک هتل لوکس شده است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
We need to call in an electrician to sort out the wiring.
دیدگاه
٤

ما احتیاج داریم که با یک برقکار تماس بگیریم تا از سیم کشی سر دربیاورد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It's a humble home, but it's comfortable.
دیدگاه

این یک خانه ی محقر، ولی راحت است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The water was so shallow that we could walk out far into the lake.
دیدگاه

آب به قدری کم عمق بود، که مدت زمان زیادی طول کشید تا از دریاچه بیرون بیاییم.

١