پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣١٢)

بازدید
٣,٣٣٩
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

A wealth of something : مقدار زیادی چیزهای خوب یا مفید Longman dictionary => a lot of something useful or good مثال: There is a wealth of informa ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

روغن زرد ( مثل روغن کرمانشاهی ) Ghee

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بیش از بیشتر از More than

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بیش از بیشتر از More than

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - trademark : رول بولت انکر مکانیکی قطعه ای فلزی که برای اتصال اجسام بر روی سطوح دیوارها به کار می رود. Mechanical anchor

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رولپلاک رول پلاک قطعه ای پلاستیکی که برای محکم کردن پیچ در درون اجسام دیگر کار گذاشته می شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( از نظر ظاهری ) شلخته به نظر رسیدن نامرتب به نظر رسیدن ظاهر کسی Look like a mess

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : شریکِ زندگی ( فرد مقابل در هر زندگی مشترک که قرار است به صورت دائمی در آن رابطه حضور داشته باشد. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Phrase : رُک بگم رو راست بگم بدون تعارف بگم بدون رودربایستی بگم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

To put it crudely ( phrase ) : رُک بگم رو راست بگم بدون تعارف بگم بدون رودربایستی بگم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Prove somebody wrong : اثبات کردن نادرست بودن حرف های دیگران به عنوان مثال: They say I’m too old, but I’m going to prove them all wrong

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Adverb : یه جورایی به نوعی Somehow

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Phrase - spoken : used to say that you could use much stronger words to describe something به بیانِ ساده تر ساده تر بگم که . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrase : فریب خوردن گول خوردن از راه به در شدن فریفته شدن Tricked Deceived Be fooled

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

Adjective : فریب خورده گول خورده از راه به در شده فریفته شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Noun - countable - informal : شخص پرحرف و وراج ( به خصوص برای کودکانی که زیاد صحبت می کنند ، استفاده می شود. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : پاسخ طفره آمیز جواب گمراه کننده جوابی غیرمستقیم و گمراه کننده که یک فرد علیرغم دانستن حقیقت و داشتن اطلاعات درباره پرسش مطرح شده، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Idiom : خدا شاهده خدا گواهه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اره گِرد اره مدور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : داروی مخصوص یک بیماری Specifics ( noun - plural ) : جزئیات ویژه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

Idiom : زیپ دهنت را ببند حرف مفت نزن زیاد حرف نزن پرحرفی نکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Idiom : بچه که نیستم. موهایم را در آسیاب سفید نکرده ام.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Idiom : موضوعات عاشقانه موضوعات رومانتیک

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

( Storm into ( Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا به جایی، به طوری که نشان دهد فرد به شدت عصبانی است. ( Verb ) : با عصبانیت فریاد زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا به جایی، به طوری که نشان دهد فرد به شدت عصبانی است. یورش بردن همراه با سر و صدای فراوان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Over protective & supportive parents

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به تدریج به وجود آمدن یا توسعه پیدا کردن بزرگ شو!!!! ( Spoken : وقتی به کار میرود که وقتی شخصی رفتاری نادرست انجام میدهد و دیگران می خواهند به وی تذ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Be a great/firm believer in something : به خوب و موثر بودن چیزی، به شدت ایمان و باور داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

همانا به راستی قطعا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Noun - countabe/uncountable : اردوگاه تابستانی در آمریکا به مکانی گفته می شود که کودکان در طی تعطیلات تابستانی میتوانند به آنجا رفته و ضمن اقامت و لذ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ترک کردن ( یک مکان یا یک فرد ) مسافرت کردن ( به جایی به عنوان تعطیلات و سپری کردن مدتی در آنجا ) از بین رفتن ( مشکلات، سختی ها، احساسات ناخوشایند و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زیر و رو کردن جایی در جستجوی چیزی

پیشنهاد
٣

تغییر دادن کامل چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مضر بودن ضرر داشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نایف حواتمه ( دبیر کل جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین و یکی از رهبران اولیه در انقلاب فلسطین به همراه یاسر عرفات بود. ) ( برگرفته از ویکی پدیای فا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

a ) used to ask what you should do or what the result will be if something happens, especially something unpleasant b ) used to make a suggestion

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

پخش شدن توی گروه در یک جمع انتقال پیدا کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دادن اطلاعات به دیگران

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Sold - out ( adjective ) : فروخته شده و به اتمام رسیده Sold out ( verb ) : زمان گذشته فعل sell out

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Turnt and turnt up begin as a slang term in African - American English meaning “excited, ” “adrenalized, ” or “intoxicated, ” as the online hip - hop ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شروع به تجربه کردن یک موقعیت دشوار یا ناخوشایند Run into hundreds/thousands etc : به دست آوردن چند ده هزار/چند صد هزار/ چند میلیون و . . . . . مع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

Adverb : شنیده ها حاکی از این است که . . . . . از قرار معلوم. . . . . میگن که . . . . . شنیدم که . . . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : مجموعه دار خصوصی کلکسیون دار خصوصی کسی که بر اساس علاقه شخصی و با پول خود، اشیای مورد علاقه خویش را ( مانند آثار هنری، تمبر، سکه، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

Believe in someone/something : اعتقاد داشتن، باور داشتن اعتقاد داشتن به وجود چیزی اعتقاد داشتن به اینکه چیزی موثر یا درست است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Risk something over something : به خطر انداختن چیزی به خاطر یک چیز دیگر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Sit right/well with someone : راضی بودن از چیزی موافق بودن با چیزی to be something that you agree or are pleased with

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

Idiom : ۱ - بلی ۲ - موافقم ۳ - used to say "yes" or to say that one agrees with something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Adjective : بازداشت شده دستگیر شده توقیف شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable - AmE - spoken : مهاجر غیرقانونی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Stop a bad habit