پیشنهادهای مهدی صباغ (٢,٣١٢)
دوران زندانی بودن را طی نمودن در زندان به سر بردن و مدت آن را طی کردن
Noun - countable - informal : شیاد کلاهبردار کسی که با فریب دادن و جلب اعتماد دیگران، آنها را سرکیسه می کند
Go - to ( adjective - informal - north American ) شخص مورد اعتماد شخصی که میتوان در موارد خاص به او تکیه کرد denoting a person or thing that may ...
قاطی کردم ناگهان از عصبانیت زیاد، از کوره در رفتم
غیر ارادی ناخودآگاه
روی فردی را زمین انداختن
بغض کردن
Okra Ladies' fingers Ochro بامیه
Noun گروه نهنگ های قاتل ( که در کنار هم و در آبهایی که غذای فراوان وجود دارد، زندگی می کنند. )
آهنگساز
همینه که . . . . . . .
Idiom : پاچه خواری کسی را کردن
برخلاف جریان آب شنا کردن کاری را برخلاف دیگران انجام دادن همیشه مخالف با دیگران بودن
( به محل کار/خانه ) سَر زدن
Idiom : من از تو سَرَم من از تو از هر لحاظ بالاتر و بهتر هستم
هرچه پیش آید خوش آید
هرچه بادا باد هرچه پیش آید خوش آید
هرچه پیش آید خوش آید
نگاه سَرسَری به چیزی انداختن
Phrase : بی هدف به این طرف و آن طرف نگاه کردن بی هدف به جایی خیره شدن
Adjective : دَرزبندی شدی دَرزگیری شده
برو پِیِ کارِت
تاکسی گرفتن
سراغ گرفتن پرس و جو کردن
بدتر شدن شرایط وخیم تر شدن اوضاع بالا گرفتن کار و شرایط
حرف یا موضوعی را پیش کشیدن موضوعی را با کسی در میان گذاشتن مطرح کردن چیزی با کسی
Noun - countable/uncountable : مانور اطفاء حریق مانور آتش نشانی و مهار آتش
Adjective : فریب خورده فریفته شده Deceived
رسانه خبری ( رادیو، تلویزیون، روزنامه، شبکه های اجتماعی، وبسایتها و . . . . . . )
Adjective قابل بررسی قابل تصدیق و تایید قابل بازبینی
این اصطلاح برای زمانی به کار میرود که فردی به منظور همفکر و همسو شدن با دیگران، به یک گروه، دسته، جامعه و . . . . خاص ملحق می شود. به عنوان مثال: St ...
Noun - countable : شایعه پیچیده شده در شهر افسانه شهری داستانی درباره واقعه ای غیر معمول که اخیرا اتفاق افتاده و اغلب مردم آن را باور کرده اند، حال آ ...
انتقال دادن اطلاعات
noun - countable : a period of time when there is no electricity supply power failure power cut
حواس را جمع کردن تمرکز کردن بر روی انجام کاری یا چیزی
مهم بودن اهمیت داشتن
اتفاق یا بلایی برای کسی رخ دادن
Be completely honest and keep nothing hidden
Syllabus Outline Schedule
Slang نسیه خرید کردن
با دقت و مراقبت Carefully
خبر سوخته خبر قدیمی خبر کهنه خبری که شما قبلا در مورد آن شنیده اید و اکنون این خبر برایتان تازگی ندارد.
Noun - countable : ستون سردبیر ( در روزنامه، مجله و . . . . )
پلیس ضدشورش
دامن زدن به شایعات شایعه پراکنی کردن Fuel rumours
غیر محتمل شمردن رد کردن یک احتمال غیر ممکن فرض کردن
گروه خنثی سازی بمب ( در نیروهای پلیس )
بلی متاسفانه
Noun - uncountable : پرستاری از کودک مراقبت از بچه
Verb - informal : تخفیف دادن