پیشنهادهای مهسا امینی (٦١)
giggling = غش و ریسه رفتن Big cops in slickers that shone like gun barrels had a lot of fun carrying giggling girls across the bad places آژان های گ ...
venenate = سمی شده و مسوم
yawn = کشاله رفتن i crossed my ankles and yawned قوزک روی قوزک گذاشتم و کشاله رفتم
somewhere = گوشه کناری the butler drifted out of somewhere پیشکار از گوشه کناری سبز شد
cross examine = زیرپاکشی کردن ( از زیر زبون کسی حرف کشیدن - یعنی یک نفر رو وادار کنی اسرار و رازهاش و اون چیزایی که میدونه رو بگه و افشا کنه مثالش سو ...
i assume you might wish them honoured احتمال دادم سرکار به پرداخت آن مایل باشید
de luxe editions = نسخ نفیس rare books and de luxe editions = کتاب های کمیاب و نسخ نفیس
test = عیار i test very high in insubordenation , general عیارمون بالاس در عدم اطاعت ژنرال
tress = طره tresses curled in at the bottom طره اش در انتها پیچ میخورد
moth eaten = بیدخوردگی
wrought = مشجر with a wrought - iron railing با طارمی مشجر آهنی
brogue = کفش هشت ترک
mask = سیماچه - نقاب black mask = سیماچه سیاه
lather = صابون زدن the barber lathered my face and shaved آرایشگر صورتم را صابون زد و تراشید .
little = ناقابل I brought you a few little things من چند چیز ناقابل برای تان آورده ام .
tree top = تاج درخت I was lying looking at the rows of beds and out the window at the tree - top that moved من خوابیده بودم و به ردیف تخت خواب ها و ب ...
mess tin = یقلاوی - یغلا کاسه ای مسین که سربازان در آن طعام گیرند He would loan them mess tins if they did not have them او افزود که اگر ندارند یقلا ...
modulus = modulo = mod = باقی مانده تقسیم برای مثال باقی مانده تقسیم ۱۲ بر ۵ برابر ۲ است باقی مانده رو با نماد ریاضی ٪ نمایش میدن یک مثال در برنام ...
hair line = رستنگاه مو ( محل رستن مو ) His helmet was off and his forehead was bleeding below the hair line کلاه خودش را برداشته بود و از پیشانیش زی ...
magazine = مخزن و خزانه واژه فوق از واژه مخزن در عربی گرفته شده که به معنای محل نگهداری هست در قرن 16 تا 18 این واژه در زبان انگلیسی رواج پیدا میک ...
signalman = علامت چی
perspicacious = تیزبین spic یا spect به معنی دیدن هست که در کلمه بالا وجود دارد دست عرفی نقاب راز گشود خرد تیزبین ما بگریخت
waning = سقوط To watch the waning of mine enemies تا نظاره گر سقوط دشمنانم باشم
password = گذرواژه - کلمه عبور
fulfillment = وقوع - براورده ساختن - براورده کردن a feeling of satisfaction at having achieved your desires fulfillment احساس رضایتی هست که با به دس ...
notwithstanding = هر چند Yet, Derby, notwithstanding she's your wife and loves not me اما دربی عزیز . هرچند او همسر شماست و مرا دوست نمی دارد
pour = افشاندن I pour the helpless balm of my poor eyes. از چشم مسکین خود مرهمی بر این زخم ها می افشانم
window = رخنه in these windows that let forth thy life وای از این رخنه ها که راه بر جان تو گشود
pale = رنگ باخته ( تلفظ پَیِل ) Pale ashes of the house of Lancaster! خاکستر رنگباخته دودمان لنکستر
honour = شرافت honourable = شریف
load = محمل ( آنچه در آن کسی یا چیزی را حمل کنند ) Set down, set down your honourable load فرو بگذارید . این محمل شریف را فروبگذارید.
wanton = عشوه گر To strut before a wanton ambling nymph تا پیش پیش پریرویان عشوه گر بخرامم
chamber = خوابگاه lady's chamber خوابگاه بانوان
measure = موزون
march = لشکر نمایی - رژه Our dreadful marches لشکر نمایی های هول آورمان
dreadful = هول آور
meeting = دیدار merry meetings دیدار های شاد
wreath = گلتاج Now are our brows bound with victorious wreaths اکنون پیشانی ما به گلتاج پیروزی آراسته است
living = امرار معاش و نون درآوردن i make my living with the boat من از این قایق ( به واسطه این قایق ) نون درمی آرم
crew a group of people working together on a task
responsive = سازگار با محیط و شرایط و وضعیت , سازش پذیر , متناسب و منعطف , پذیرش گرا دوستان توجه داشته باشید که reaction ( به معنای واکنش نشون دادن ...
unidentified = گمنام
استعلایی , مستقل و خارج از تجربه است . تجربه با زمان به دست می آد پس استعلایی خارج از زمان قرار میگیرد همچنین به دست آوردنی و کسب کردنی نیست و با تفک ...
actualization = شکوفایی
medium = پیامبر / رسانه / وسیله / واسطه یا میانجی رسانه یک وسیله انقال دهنده هست . وسیله کارش رسوندنه مثل وسیله نقلیه و کسی یا چیزی رو به جایی یا نز ...
complexion = چرده یا رنگ رخسار
party = حزب republication party = حزب جمهوری خواه
ذهن اگاهی معادل غلطی هست چون اگاهی متعلق به یک بعد فراذهنیه بعدی که ذهن رو دربر میگیره اما به ذهن محدود نیست و تمامیتش رو ذهن تشکیل نمیده mindfulne ...
no question about that شکی در موردش نیست یا بحثی دربارش نیست
misunderstand کژ فهمی و سوء برداشت