yawn

/ˈjɒn//jɔːn/

معنی: خمیازه، دهن دره، دهن دره کردن، با حال خمیازه سخن گفتن، خمیازه کشیدن
معانی دیگر: دهان دره، پاسک، فاژه، فاژیدن، دهان دره کردن، دهان گشودن، فراخ شدن، پهناور شدن، فراخنا، شکاف، دهانه، کام

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: yawns, yawning, yawned
(1) تعریف: to open the mouth involuntarily while breathing in deeply, usu. as a sign of tiredness, boredom, or the like.

(2) تعریف: to open wide so as to make a broad or deep space.

- The Grand Canyon yawned beneath us.
[ترجمه گوگل] گراند کانیون در زیر ما خمیازه می کشید
[ترجمه ترگمان] دره بزرگ دره زیر ما دهن دره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: yawner (n.)
(1) تعریف: the act of opening the mouth wide and inhaling deeply.

(2) تعریف: a broad opening or aperture; chasm.

جمله های نمونه

1. her yawn was a hint that it was time to go
دهان دره ی او اشاره ای بود که هنگام رفتن فرا رسیده است.

2. to smother a yawn
جلو دهان دره ی خود را گرفتن

3. i tried to stifle my yawn
سعی کردم جلو دهان دره ی خود را بگیرم.

4. the widow leaned over the yawn of the grave
بیوه زن روی دهانه ی قبر خم شد.

5. She managed to stifle a yawn.
[ترجمه گوگل]او توانست خمیازه ای را خفه کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خمیازه بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He struggled to stifle a yawn.
[ترجمه گوگل]تلاش کرد تا خمیازه را خفه کند
[ترجمه ترگمان]تقلا می کرد که جلوی خمیازه کشیدن را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The debate was a mockery. A big yawn.
[ترجمه گوگل]بحث تمسخر بود یه خمیازه بزرگ
[ترجمه ترگمان]بحث مورد تمسخر قرار گرفت خمیازه بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She stifled a cough/yawn/scream/sneeze.
[ترجمه گوگل]سرفه/خمیازه/جیغ/عطسه را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]او سرفه می کرد و خمیازه می کشید و عطسه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He covered his mouth to hide his yawn.
[ترجمه گوگل]دهانش را گرفت تا خمیازه اش را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]دهانش را پنهان کرد تا خمیازه خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I suppressed a strong urge to yawn.
[ترجمه گوگل]میل شدید به خمیازه کشیدن را سرکوب کردم
[ترجمه ترگمان]اصرار زیادی کردم که خمیازه بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The little boy gave a huge yawn.
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو خمیازه بزرگی کشید
[ترجمه ترگمان]پسر بچه خمیازه ای کشید و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She makes no attempt to stifle a yawn.
[ترجمه گوگل]او هیچ تلاشی برای خفه کردن خمیازه نمی کند
[ترجمه ترگمان]اون سعی نمی کنه که جلوی خمیازه کشیدن رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I just managed to smother a yawn.
[ترجمه گوگل]من فقط توانستم خمیازه ای را خفه کنم
[ترجمه ترگمان]من فقط سعی کردم خمیازه بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Kay shook her head and stifled a yawn .
[ترجمه گوگل]کی سرش را تکان داد و خمیازه ای را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]کی زی سرش را تکان داد و خمیازه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Do you start the day with a yawn instead of a smile?
[ترجمه گوگل]آیا روز را به جای لبخند با خمیازه شروع می کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا روز را با خمیازه شروع می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He tried to conceal his yawn behind his hand.
[ترجمه گوگل]سعی کرد خمیازه اش را پشت دستش پنهان کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خمیازه خود را پشت دست پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خمیازه (اسم)
gape, yawn, yawning, gaping

دهن دره (اسم)
yawn

دهن دره کردن (فعل)
yawn

با حال خمیازه سخن گفتن (فعل)
yawn

خمیازه کشیدن (فعل)
gape, yawn, yaup, yawp

انگلیسی به انگلیسی

• involuntary deep intake of air from drowsiness or fatigue
involuntarily open the mouth wide and inhale due to drowsiness or fatigue
when you yawn, you open your mouth wide and breathe in more air than usual. you often yawn when you are tired or bored. verb here but can also be used as a count noun. e.g. she stifled a yawn.
a gap or opening that yawns is large and wide, and often frightening; a literary use.

پیشنهاد کاربران

yawn ( v, n ) ( yɔn ) =to open your mouth wide and breathe in deeply through it, e. g. We couldn't help yawning during the speech.
yawn
خمیازه، به زبان عامیانه دهن دره=yawn
yawn = کشاله رفتن
i crossed my ankles and yawned
قوزک روی قوزک گذاشتم و کشاله رفتم
To be or become wide open, especially in a frightening way.
Ex. the pit yawned open in front of them.
Open the mouth then breathe deeply and close the mouth quickly
خمیازیدن = خمیازه کشیدن.
م. ث = وقتی خمیازید دهنش مثل قار علی صدر باز شد.
دَهَندَرهیدن = دهن دره کردن.
م . ث = حواست باشه، وقتی دهندَرِهید، قَند رو بنداز تو حَلقِش .
اصلا خوب نیست من میزنم دفنیشن yawn. ولی شما هر چیز رو میارید جز اون واقا افتضاحه
خمیازه - استراحت دادن اندام ها

بپرس