wrought

/rɔːt//rɔːt/

معنی: ساخته، به شکل دراورده شده، به شکل درآمده، تشکیل شده، از کار دراورده
معانی دیگر: (فلز) چکش کاری شده، کوفته، ورزیده، زمان گذشته و اسم مفعول: work، شکل داده شده، دیسداده، دیسدار، شکل دار، آذین شده، مزین، زینت شده، آراسته، به شکل درامده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: worked, done, put together, or shaped.

- It was a beautifully wrought design.
[ترجمه گوگل] طرح زیبایی بود
[ترجمه ترگمان] طراحی بسیار زیبایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She turned in a finely wrought essay.
[ترجمه گوگل] او در یک مقاله ظریف ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] او در پاسخ گفت: - نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: embellished or refined.

(3) تعریف: hammered into shape, as metal or metal objects.

- The pendant is made of wrought silver.
[ترجمه گوگل] این آویز از نقره ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] آویز از نقره ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of work.

- They surveyed the destruction that was wrought by the storm.
[ترجمه گوگل] آنها خرابی هایی را که توسط طوفان ایجاد شده بود بررسی کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها با دقت به destruction که از طوفان ساخته شده بود، نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. wrought iron
آهن ورزیده

2. I choose for my subject faith wrought into life, apart from creed or dogma. By faith I mean a vision of good one cherishes and the enthusiasm that pushes one to seek its fulfillment regardless of obstacles. Faith is a dynamic power that breaks the chain of routine and gives a new, fine turn to old commonplaces. Faith reinvigorates the will, enriches the affections and awakens a sense of creativeness.
[ترجمه گوگل]من برای موضوع خود ایمانی را انتخاب می کنم که در زندگی ایجاد شده باشد، جدای از عقیده یا عقیده منظور من از ایمان، دید خوبی است که انسان دوست دارد و شور و شوقی که فرد را وادار می کند تا بدون توجه به موانع، به دنبال تحقق آن باشد ایمان نیروی پویایی است که زنجیره روال را می‌شکند و چرخشی جدید و ظریف به معمول قدیمی می‌دهد ایمان اراده را دوباره تقویت می کند، محبت ها را غنی می کند و حس خلاقیت را بیدار می کند
[ترجمه ترگمان]من به خاطر ایمان دینی خود به زندگی، جدا از اعتقادات و عقاید تعصب آمیز، انتخاب می کنم به اعتقاد من، یک دیدگاه از یک ایده خوب و شور و شوق است که فرد را وادار می کند بدون در نظر گرفتن موانع، به دنبال تحقق آن باشد ایمان یک قدرت پویا است که زنجیره روتین را می شکند و به چیزهای پیش پاافتاده و پیش پاافتاده و پیش پاافتاده تبدیل می شود ایمان به اراده، تقویت احساسات و احساس قدرت خلاقه را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This concentration of airborne firepower wrought havoc with the enemy forces.
[ترجمه گوگل]این تمرکز قدرت آتش هوابرد، نیروهای دشمن را ویران کرد
[ترجمه ترگمان]این تمرکز قدرت شلیک ما با نیروهای دشمن را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The gates were made of wrought iron.
[ترجمه گوگل]دروازه ها از آهن فرفورژه ساخته شده بودند
[ترجمه ترگمان]دروازه از آهن ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This century wrought major changes in our society.
[ترجمه گوگل]این قرن تغییرات عمده ای را در جامعه ما ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]این قرن تغییرات عمده ای در جامعه ما ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The storm wrought havoc in the south.
[ترجمه گوگل]طوفان ویرانی در جنوب به بار آورد
[ترجمه ترگمان]طوفان در جنوب غوغایی به راه انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Events in Paris wrought a change in British opinion towards France and Germany.
[ترجمه گوگل]رویدادهای پاریس باعث تغییر دیدگاه بریتانیا نسبت به فرانسه و آلمان شد
[ترجمه ترگمان]رویداده ای پاریس تغییراتی در افکار انگلیسی ها نسبت به فرانسه و آلمان به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The flood wrought havoc on the countryside.
[ترجمه گوگل]سیل ویرانی در روستاها ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]سیل آشوب و ویرانی را در حومه شهر برپا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We surveyed the devastation wrought by the fire.
[ترجمه گوگل]ویرانی ناشی از آتش سوزی را بررسی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما the را که از آتش ساخته شده بود با دقت بررسی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It stood between two silver candlesticks, prettily wrought in silver.
[ترجمه گوگل]بین دو شمعدان نقره ای قرار داشت که به زیبایی در نقره کار شده بودند
[ترجمه ترگمان]بین دو شمعدان نقره قرار داشت که قشنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the devastation already wrought in it is heartrending to contemplate.
[ترجمه گوگل]اما ویرانی هایی که قبلاً در آن ایجاد شده اند، تأمل برانگیز است
[ترجمه ترگمان]اما ویرانی که در آن راه یافته است، برای فکر کردن دل دل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a fancy grille like a wrought iron gate at the rear end of the dash under the stairs.
[ترجمه گوگل]یک توری فانتزی مانند دروازه فرفورژه در انتهای داشبورد زیر پله ها وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در انتهای راهرو، پنجره ای به رنگ آهنی تعبیه شده بود که در انتهای پلکان زیر پلکان قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I revelled in the capricious vegetation wrought in iron - even the sound of water running in the urinals was pleasing.
[ترجمه گوگل]من از پوشش گیاهی دمدمی مزاجی که در آهن ساخته شده بود لذت بردم - حتی صدای جاری شدن آب در ادرارها هم دلنشین بود
[ترجمه ترگمان]از درون پوشش گیاهی بل هوس که در آهن به کار افتاده بود لذت می بردم، حتی صدای آبی که در the جاری می شد لذت بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the painful stalemate wrought on this issue by divided government in Washington compelled a new approach.
[ترجمه گوگل]اما بن بست دردناکی که توسط دولت تفرقه افکن واشنگتن در این موضوع ایجاد شد، رویکرد جدیدی را وادار کرد
[ترجمه ترگمان]اما بن بست دردناکی که در این مساله توسط دولت تقسیم شده در واشنگتن ایجاد شد، یک رویکرد جدید را مجبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wrought Iron Iron possessing a very low carbon content, which makes it tough and malleable.
[ترجمه گوگل]آهن فرفورژه دارای محتوای کربن بسیار کم است که آن را سخت و چکش خوار می کند
[ترجمه ترگمان]آهن آهنی دارای مقدار بسیار کم کربن است که آن را محکم و چکش خوار می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساخته (صفت)
made, artificial, forged, built, constructed, created, manufactured, produced, hypocritical, faked, ready-made, wrought

به شکل دراورده شده (صفت)
wrought

به شکل درآمده (صفت)
wrought

تشکیل شده (صفت)
wrought

از کار دراورده (صفت)
wrought

تخصصی

[ریاضیات] ساختار فرم داده شده، نوردی

انگلیسی به انگلیسی

• processed; forged; shaped; molten; cast (e.g. iron)
wrought is a past tense and past participle of wreak.
wrought metal has been made into a particular shape, usually a decorative one.

پیشنهاد کاربران

به بار آوردن
wrought = مشجر
with a wrought - iron railing
با طارمی مشجر آهنی
ایجاد شده
( مجازاً ) برساخته
مثال:
The world is wrought with problems
دنیا برساخته از مشکلات است
ازکاردرآوردن، اعمال کردن
خمیری

بپرس