پیشنهادهای بهنوش عافیتطلب (٣٩٢)
تحقیر کردن، مسخره کردن، به باد تمسخر گرفتن، سرکوفت زدن به ( از فرهنگ پویا )
خون کسی به جوش آمدن
حیله، ترفند، کلک، حقه ( از فرهنگ پویا )
گیرایی ( دربارۀ شراب و مشروبات الکلی )
تأدیبی، اصلاحی
در این فاصله، در این مدت ( از فرهنگ پویا )
مجاز دانستن، تأیید کردن
پابه پای
به وجود آوردن
زور کسی ( چیزی ) به چیزی ( کسی ) نرسیدن
با لحن یکنواخت خواندن، با لحن جدی گفتن ( از فرهنگ پویا )
بلدیه ( در متون قدیمی )
نیمه جان
به رشتۀ تحریر درآوردن
مشقات، سختی ها، مصائب ( از فرهنگ پویا )
با بی میلی، نه چندان جدی، با اکراه
قصی القلب
تب وتاب
کالسکه
بی بروبرگرد
مَشک
پیچ وتاب
حوض حوض ماهی
صاحب منصب
آشنایی پیدا کردن با کسی یا چیزی
حکمت مثلاً وقتی می گوییم فلان کار حکمتی داشته است.
نوشتۀ متکلف ( از فرهنگ پویا )
گردن نهادن
گوشزد کردن
معاف
مهم، بااهمیت
به کسی رسیدن مثال: It took six years for the law to catch up with them یعنی: شش سال طول کشید تا پلیس آن ها را دستگیر کند. ( از فرهنگ معاصر پویا )
پنهان کاری
از قرار معلوم، این طور که می گویند
اهل شراب
لعل مثال: ruby - red wine یعنی: شراب لعل فام
طریقت مثال: Safavid order به معنی �طریقت صفویه�
زیرکانه، مدبّرانه، با سیاست، به طور حساب شده، با زرنگی، با زیرکی
به افتخار کسی ( یا چیزی ) شراب نوشیدن
به طور هم سطح، به صورت هم تراز
گیج، منگ، مست
عیاش
دیوانی
نوشیدن مسکرات، عرق خوری
بی حساب وکتاب
باده گساری، عرق خوری [از فرهنگ پویا]
تقبیح کردن
با ولع
خارق العاده
عقیق سیاه