پیشنهادهای بهنوش عافیتطلب (٣٥٩)
طبقۀ شیک جامعه ( از فرهنگ پویا )
مزه ( خوراک های سردی که روس ها همراه با ودکا می خورند )
رجال، اولیا
پرهیز از شراب
خوش داشتن ( در متون ادبی و قدیمی تر )
( آدم ) تن آسا، تن پرور، عاطل وباطل ( آدم ) مسرف ( از فرهنگ پویا )
وزیر انطباعات
غیرعادی، غیرمتعارف، فردی ( از فرهنگ پویا )
آشفته، نابسامان سرگردان، بی هدف [کشتی] بدون سکان بدون سکان دار بدون رهبر بی سرپرست ( از فرهنگ پویا )
که پیشتر ذکرش آمد
سگ ولگرد
پاپیچ کسی شدن
گاهی می توان معادل �دنیای وانفسا� را برای این ترکیب در نظر گرفت.
تألیفات
ائمه
خالی از لطف نبودن
حکم ممنوعیت
تحقیر کردن، مسخره کردن، به باد تمسخر گرفتن، سرکوفت زدن به ( از فرهنگ پویا )
خون کسی به جوش آمدن
حیله، ترفند، کلک، حقه ( از فرهنگ پویا )
گیرایی ( دربارۀ شراب و مشروبات الکلی )
تأدیبی، اصلاحی
در این فاصله، در این مدت ( از فرهنگ پویا )
مجاز دانستن، تأیید کردن
پابه پای
به وجود آوردن
زور کسی ( چیزی ) به چیزی ( کسی ) نرسیدن
با لحن یکنواخت خواندن، با لحن جدی گفتن ( از فرهنگ پویا )
بلدیه ( در متون قدیمی )
نیمه جان
به رشتۀ تحریر درآوردن
مشقات، سختی ها، مصائب ( از فرهنگ پویا )
با بی میلی، نه چندان جدی، با اکراه
قصی القلب
تب وتاب
کالسکه
بی بروبرگرد
مَشک
پیچ وتاب
حوض حوض ماهی
صاحب منصب
آشنایی پیدا کردن با کسی یا چیزی
حکمت مثلاً وقتی می گوییم فلان کار حکمتی داشته است.
نوشتۀ متکلف ( از فرهنگ پویا )
گردن نهادن
گوشزد کردن
معاف
مهم، بااهمیت
به کسی رسیدن مثال: It took six years for the law to catch up with them یعنی: شش سال طول کشید تا پلیس آن ها را دستگیر کند. ( از فرهنگ معاصر پویا )
پنهان کاری