drowned

/ˈdraʊn//draʊn/

معنی: غرق
معانی دیگر: غرق کردن، غرق شدن، خیس کردن

جمله های نمونه

1. she drowned the fish in a watery sauce
او ماهی را در سس آبکی خواباند.

2. he was drowned in thought with a knitted brow
با پیشانی گره خورده غرق در اندیشه بود.

3. he was drowned in work
او غرق در کار بود.

4. apple trees were drowned in blossoms
درختان سیب غرق در شکوفه بودند.

5. the airplane's noise drowned out the sound of the loudspeaker
صدای هواپیما صدای بلندگو را تحت الشعاع قرار داد.

6. he fell overboard and drowned
او از روی کشتی افتاد و غرق شد.

7. he resuscitated a nearly drowned boy by artificial respiration
پسری را که تقریباخفه شده بود با تنفس مصنوعی از مرگ نجات داد.

8. the mother of the drowned child was inconsolable
اصلا نمی شد مادری را که کودکش در آب خفه شده بود دلداری داد.

9. young people who are drowned in drunken- ness and filth
جوانانی که در میخوارگی و هرزگی غوطه ورند

10. they first shot and then drowned him
اول تیرش زدند و سپس او را در آب خفه کردند.

11. after the shooting, the meeting was drowned in noise and confusion
پس از تیراندازی جلسه در شلوغی و در هم ریختگی غرق شد.

12. his son fell into the lake and drowned
پسرش افتاد توی دریاچه و غرق شد.

13. one of the sailors was washed overboard and drowned
موج یکی از ملوانان را از عرشه ی کشتی در ربود و در دریا غرق کرد.

14. they dragged the river in search of the drowned boy
در جستجوی پسر بچه ی غرق شده کف رودخانه را لجن کاوی کردند.

15. the swimmer, who was caught in a powerful crosscurrent, drowned
شناگری که در جریان مخالف نیرومندی گرفتار شده بود غرق شد.

16. How many men drowned when the boat capsized?
[ترجمه گوگل]با واژگونی قایق چند مرد غرق شدند؟
[ترجمه ترگمان]وقتی قایق واژگون شد چند نفر غرق شدن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He drowned in a boating accident.
[ترجمه گوگل]او در یک حادثه قایق سواری غرق شد
[ترجمه ترگمان]اون تو یه حادثه قایق سواری غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Many people drowned in the great floods.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در سیل بزرگ غرق شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در سیل بزرگ غرق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Two children drowned after falling into the river.
[ترجمه گوگل]دو کودک پس از سقوط در رودخانه غرق شدند
[ترجمه ترگمان]دو کودک پس از افتادن به درون رودخانه غرق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The little girl fell into the lake and drowned.
[ترجمه گوگل]دخترک در دریاچه افتاد و غرق شد
[ترجمه ترگمان]دخترک روی دریاچه افتاد و غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. When Jack nearly drowned, they brought him to by artificial respiration.
[ترجمه گوگل]وقتی جک نزدیک بود غرق شود، او را با تنفس مصنوعی به خود آوردند
[ترجمه ترگمان]وقتی جک داشت غرق می شد او را با تنفس مصنوعی آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرق (صفت)
sunk, drowned, obsessed

تخصصی

[زمین شناسی] غرق شده به یک سطح خشکی یا عارضه خشکی گویند که دستخوش غرق شدن شده است – مثلاً : یک ساحل غرق شده .

انگلیسی به انگلیسی

• submerged in water or other liquid; sunk

پیشنهاد کاربران

گاهی �ازدست رفته� و �بربادرفته� هم معنی می دهد.
غرق شده
غرق شدن و غرق کردن

بپرس