علی اکبر منصوری گندمانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cast doubt on something: چیزی را مورد شک قرار دادن، شک برانگ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spawn: تخم ریزی کردن A spawned fish dies ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chalk it up: اصطلاح ) بگذارش به حساب! بنویسش به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chalk it up: اصطلاح ) بگذارش به حساب! بنویسش به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sizzling: جلز و ولز کردن، صدایی شبیه به سرخ ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sizzling: جلز و ولز کردن، صدایی شبیه به سرخ ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

orca: نهنگ قاتل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

orca: نهنگ قاتل

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

POD: علاوه بر معانی فوق اسم ) دسته یا گ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

POD: علاوه بر معانی فوق اسم ) دسته یا گ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

karaage: کاراگه، یک غذای ژاپنی، مرغ سوخاری ژ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

karaage: کاراگه، یک غذای ژاپنی، مرغ سوخاری ژ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rev: هیجانی شدن، انرژیک شدن، پرتکاپو و ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rev: هیجانی شدن، انرژیک شدن، پرتکاپو و ف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thong: نوعی شورت نازک و هفتی شکل زنانه، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thong: نوعی شورت نازک و هفتی شکل زنانه، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stomp: راه رفتن با عصبانیت، کوبیدن محکم پا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

click clack: صدای راه رفتن با کفش پاشنه بلند!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

click clack: صدای راه رفتن با کفش پاشنه بلند!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stomp ass: اصطلاح عامیانه ) 1 - بسیار عصبانی، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stomp ass: اصطلاح عامیانه ) 1 - بسیار عصبانی، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone a break: اصطلاح ) 1 - فرصت یا مهلت دادن به ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone a break: اصطلاح ) 1 - فرصت یا مهلت دادن به ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one too many: اصطلاح ) 1 - ( در مورد نوشیدنی الکل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one too many: اصطلاح ) 1 - ( در مورد نوشیدنی الکل ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be too much for someone: برای کسی موقعیت یا تجربه دشواری بود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be too much for someone: برای کسی موقعیت یا تجربه دشواری بود ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fashionista: ) طراح درجه اول مد، طراح پیشگام در ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push someone's buttons: اصطلاح ) Push or press one's button ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

push someone's buttons: اصطلاح ) Push or press one's button ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push the right buttons: اصطلاح ) Push/press/hit the ( all ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push the right buttons: اصطلاح ) Push/press/hit the ( all ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jump cut: اصطلاح سینمائی ) Jump cut, Jumpcut, ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump cut: اصطلاح سینمائی ) Jump cut, Jumpcut, ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roast: اصطلاح عامیانه ) انتقاد شدید، گله ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

roast: اصطلاح عامیانه ) انتقاد شدید، گله ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slow coach: اصطلاح انگلیسی بریتانیایی ) آدم تنب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow coach: اصطلاح انگلیسی بریتانیایی ) آدم تنب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slowpoke: اصطلاح انگلیسی آمریکایی ) آدم تنبل، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slowpoke: اصطلاح انگلیسی آمریکایی ) آدم تنبل، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ACE: والیبال ) آس در والیبال به "امتیازی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ACE: والیبال ) آس در والیبال به "امتیازی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

at stake: 1 - در معرض خطر، در مخاطره 2 - موضو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spring forth: - جهیدن، از جا پریدن، پیش آمدن، از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring forth: - جهیدن، از جا پریدن، پیش آمدن، از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mood ring: مود رینگ ) انگشتر حال نما، انگشتر خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mood ring: مود رینگ ) انگشتر حال نما، انگشتر خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reconceive: تجدید نظر، دوباره بررسی کردن!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reconceive: تجدید نظر، دوباره بررسی کردن!

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

forage fish: Forage fish ) ماهی طعمه! ماهی طعمه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forage fish: Forage fish ) ماهی طعمه! ماهی طعمه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bowling pin: مهره بولینگ، مهره یا میله های بطری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bowling pin: مهره بولینگ، مهره یا میله های بطری ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

knock over: 1 - به زمین زدن، کسی یا چیزی را به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

knockout: علاوه بر معانی فوق: عامیانه ) شخص ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

knockout: علاوه بر معانی فوق: از بین بردن، وی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock down: - میزان کاهش ( قیمت یا نرخ ) - نز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mushy faced: عامیانه ) قیافه پف کرده صبحگاهی! قی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mushy faced: عامیانه ) قیافه پف کرده صبحگاهی! قی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break a leg: اصطلاح ) آرزوی موفقیت برای یک نفر ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

floating device: یک اصطلاح کلی برای تمام وسایلی که ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drift: اتومبیلرانی ) دریفت یک تکنیک در کا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tract: پزشکی و کالبد شکافی ) دستگاه، سیستم ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

taking to court: اصطلاح ) take something or someone ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reovirus: رئوویروس نوعی ویروس از خانواده RNA ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peer review: به دقت بازنگری کردن، کارشناسی کردن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

peer review: به دقت بازنگری کردن، کارشناسی کردن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trans: از راه، از طریق، از میان، through

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diss: دشنام دادن، توهین کردن، با گفتار یا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diss: دشنام دادن، توهین کردن، با گفتار یا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bonneville: یک اسم فرانسوی ) به معنای: دهکده خو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bonneville: یک اسم فرانسوی ) به معنای: دهکده خو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eurojust: یوروجاست، آژانس همکاری قضایی اتحاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eurojust: یوروجاست، آژانس همکاری قضایی اتحاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

powertrain: اتومبیل ) سامانه تولید و انتقال نیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

powertrain: اتومبیل ) سامانه تولید و انتقال نیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power plant: اتومبیل ) مترادف با واژه های Power ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drive train: پیشرانه اتومبیل! مترادف با powertr ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive train: پیشرانه اتومبیل! مترادف با powertr ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set the bar: اصطلاح ) تعیین استاندارد، ایجاد سطح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set the bar: اصطلاح ) تعیین استاندارد، ایجاد سطح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crank up: 1 - سر ذوق آوردن، ترغیب کردن، تهییج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crank up: 1 - سر ذوق آوردن، ترغیب کردن، تهییج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fund raiser: اسم ) 1 - اعانه جمع کن، شخصی که مس ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entry level: صفت ) 1 - سطح پایه، مقدماتی، نسخه ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entry level: صفت ) 1 - سطح پایه، مقدماتی، نسخه ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

entry level system: سیستم پایه، سیستم مقدماتی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entry level system: سیستم پایه، سیستم مقدماتی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damp: پزشکی ) DAMP مخفف Deficits in Atte ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rising damp: اسم ) رطوبت بالا رونده، رطوبت بالا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rising damp: اسم ) رطوبت بالا رونده، رطوبت بالا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

portfolio: سبد محصولات، سبد پروژه ها ( در یک ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strap in: اصطلاح ) 1 - بستن کمربند ایمنی به ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strap in: اصطلاح ) 1 - بستن کمربند ایمنی به ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ghost net: تور شبح! Ghost nets یا تور شبح به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track of: بی خبر ماندن از ( کسی یا چیزی ) ، ح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track: بی خبر ماندن، دنبال نکردن، رد چیزی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stay out: دور ماندن، بیرون ماندن! Please st ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

refugee: فرقش با immigrant اینست که refugee ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

FY: پسوند ) شدن، کردن Verb fy Verb if ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

FY: پسوند ) شدن، کردن Verb fy Verb if ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ify: پسوند فعل ساز یا اسم ساز ) به نوعی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ify: پسوند فعل ساز یا اسم ساز ) به نوعی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

millennia: هزاران سال! For millennia, salmon ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

millennia: هزاران سال! For millennia, salmon ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

creek: علاوه بر معانی فوق: 1 - کریک، نام ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

creek: علاوه بر معانی فوق: 1 - کریک، نام ی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

turn one's back: اصطلاح ) To turn one's back on ( so ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn one's back: اصطلاح ) To turn one's back on ( so ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reimage: باز تجسم، تجسم مجدد!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reimage: باز تجسم، تجسم مجدد!

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brimming: سرشار، مملو، لبالب، Brimming with ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brimming: سرشار، مملو، لبالب، Brimming with ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make something a breeze: چیزی را به آسانی انجام دادن، چیزی ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make something a breeze: چیزی را به آسانی انجام دادن، چیزی ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

move heaven and earth: اصطلاح ) به معنای انجام هر کار ممکن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move heaven and earth: اصطلاح ) به معنای انجام هر کار ممکن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

side chick: اصطلاح عامیانه ) معشوقه دوم، معشوقه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

side chick: اصطلاح عامیانه ) معشوقه دوم، معشوقه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sense datum: داده حسی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sense datum: داده حسی!

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

afterimage: پس تصویر! یا afterimage یکی از توه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afterimage: پس تصویر! یا afterimage یکی از توه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hell to pay: اصطلاح ) تاوان سنگین پرداختن، عاقبت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hell to pay: اصطلاح ) تاوان سنگین پرداختن، عاقبت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

block capitals: Block letters, حروف بزرگ و جدا! ( د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

block capitals: Block letters, حروف بزرگ و جدا! ( د ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fire breathing: 1 - آتش دمیدن از دهان، نفس آتشین! ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fire breathing: 1 - آتش دمیدن از دهان، نفس آتشین! ( ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go chase yourself: اصطلاح ) برو پی کارت! بزن به چاک! ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go chase yourself: اصطلاح ) برو پی کارت! بزن به چاک! ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go fly a kite: اصطلاح ) این اصطلاح و اصطلاحات زیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go fly a kite: اصطلاح ) این اصطلاح و اصطلاحات زیر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go jump in the lake: اصطلاح ) این اصطلاح و اصطلاحات زیر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go jump in the lake: اصطلاح ) این اصطلاح و اصطلاحات زیر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go climb a tree: این اصطلاح و اصطلاحات زیر همگی معاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go climb a tree: این اصطلاح و اصطلاحات زیر همگی معاد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maritime day: روز دریانوردی! World Maritime Day ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glaciated: صفت ) از یخ پوشیده شده، یخ بسته، یخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glaciated: صفت ) از یخ پوشیده شده، یخ بسته، یخ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pace: حرف ندا ) برای بیان مخالفت با کسی ی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snap the fingers: اصطلاح ) بشکن زدن با انگشت! ( معمول ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap the fingers: اصطلاح ) بشکن زدن با انگشت! ( معمول ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fling out: بیرون انداختن، به بیرون پرت کردن، د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fling out: بیرون انداختن، به بیرون پرت کردن، د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

halfway house: - مرکز بازپروری، مرکز توانبخشی ( مح ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leisure pursuits: فعالیتهای فراغتی! ( یک اصطلاحی در ح ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leisure pursuits: فعالیتهای فراغتی! ( یک اصطلاحی در ح ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curb appeal: جذابیت بصری، جذابیت ظاهری از نگاه م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curb appeal: جذابیت بصری، جذابیت ظاهری از نگاه م ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stir up trouble: آشوب به پا کردن، دردسر درست کردن، ش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stir up trouble: آشوب به پا کردن، دردسر درست کردن، ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you go girl: اصطلاح زنانه غیررسمی ) این اصطلاح ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you go girl: اصطلاح زنانه غیررسمی ) این اصطلاح ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pho: فو، یک سوپ ویتنامی شامل نودل، سبزیج ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel inspired: القا حس، حس دادن یا گرفتن، الهام گر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel inspired: القا حس، حس دادن یا گرفتن، الهام گر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uplifted: صفت ) 1 - روحیه گرفته، متعالی، سر ش ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cheery wave: با خوشحالی دست تکان دادن! ( وقتی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cheery wave: با خوشحالی دست تکان دادن! ( وقتی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

old growth: صفت و اسم ) ( در مورد جنگل و درخت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

old growth: صفت و اسم ) ( در مورد جنگل و درخت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mycelia: همان میسلیوم mycelium هست. بخش گی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mycelia: همان میسلیوم mycelium هست. بخش گی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: اصطلاح ) Speak ( talk ) of the devi ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

provincial: صفت ) 1 - دهاتی، پشت کوهی، امل، کوت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provincial: صفت ) 1 - دهاتی، پشت کوهی، امل، کوت ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kalle pache: یک غذای سنتی ایرانی ) Sheep's Hea ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

port of call: بندرگاه، بندرگاه سر راهی، پاتوق، بن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

port of call: بندرگاه، بندرگاه سر راهی، پاتوق، بن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

reinvent: بازسازی، دوباره از نو ساختن! You n ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buck: در مورد حرکت اتومبیل ) ریپ زدن، لگد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hesitate: موتور خودرو ) دیر یا با تأخیر گاز خ ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a force to be reckoned with: اصطلاح ) قدرتی که میشود روی آن حساب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a force to be reckoned with: اصطلاح ) قدرتی که میشود روی آن حساب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reckon with: مد نظر داشتن، به حساب آوردن، در نظر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reckon with: مد نظر داشتن، به حساب آوردن، در نظر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on one's terms: طبق شرایط کسی، به راه و روش کسی! O ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on one's terms: طبق شرایط کسی، به راه و روش کسی! O ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

urge: تمایل، انگیزه، اشتیاق! مثال: The u ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

top tier: درجه یک، عالی رتبه، رده بالا، سرآمد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

murican: عامیانه ) به معنی آمریکایی! America ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fight back: 1 - مقاومت کردن، استقامت ورزیدن، دف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fight back: 1 - مقاومت کردن، استقامت ورزیدن، دف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duke it out: 1 - مبارزه کردن ( با مشت ) ، مشت زد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duke it out: 1 - مبارزه کردن ( با مشت ) ، مشت زد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

duke: اینفرمال - فعل ) دعوا کردن، مشت زد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

duke: اینفرمال - فعل ) دعوا کردن، مشت زد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

churn: - مشک کره گیری، خیک کره گیری! Goat ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

point of view: نقطه نظر، دیدگاه، منظر، نگرش! The ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slimline: صفت ) 1 - مربوط به شکل و طرح: باریک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

louvre: پره دار، کر کره ای، کرکره دار، تیغه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

louvre: پره دار، کر کره ای، کرکره دار، تیغه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

single louvre: تک پره ای، تک تیغه ای، تک کرکره ای، ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

louvre boards: 1 - مجموعه کرکره ها به همراه قاب یا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comprecation: A praying together یک دعا خوانی با ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

just so: 1 - برای بیان موافقت یا تایید حالتی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

memory lane: اعماق خاطرات، پس کوچه خاطرات، نوستا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

memory lane: اعماق خاطرات، پس کوچه خاطرات، نوستا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give someone the once over: اصطلاح غیر رسمی ) 1 - کسی را بصورت ...

١١ ماه پیش

مدال‌های علی اکبر منصوری گندمانی